printlogo


کد خبر: 206759تاریخ: 1397/12/4 00:00
دکتر مصدق در مخالفت با اعتبارنامه سیدضیاء طباطبایی برای مجلس چهاردهم:
برای کاری مأمور است

سیدضیاءالدین طباطبایی پس از خروج رضاخان، به ایران بازمی‌گردد و در انتخابات مجلس چهاردهم شورای ملی شرکت می‌کند و از یزد به عنوان نماینده به مجلس می‌رود. بحث اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبایی که به عنوان عامل کودتای سوم اسفند شناخته می‌شد، مطرح می‌شود که دکتر مصدق با آن مخالفت می‌کند. دکتر مصدق در جلسات 16 و 17 اسفند 1322 مطالبی را درباره کودتا و نقش سیدضیاء افشا می‌کند که خواندنی است:
معروف است بعد از خاتمه انتخابات، مرحوم مدرس از رئیس شهربانی وقت پرسید: در دوره ششم من قریب ۱۴ هزار رأی داشتم، در این دوره اگر از ترس شما کسی به من رأی نداد پس آن رأیی که من به خودم دادم، کجا رفت؟» این است مختصری از تفصیل انتخابات آن دوره و ادوار بعد، طرز ورود آقا بعد از ۲۲ سال به ایران و اینکه فوراً از یزد انتخاب شدند. ثابت می‌کند که آقا برای کاری مأمور هستند. بسیار جای تأسف است که وعده‌های سهیلی و تدین راجع به عدم دخالت در انتخابات لباس عمل نپوشید. در هر کجا هم که تحت نفوذ واقع نشدند انتقادات بسیار نمودند و ناموس مملکت را به باد دادند. ‌ای کاش این قبیل اشخاص یک روز اگر می‌شد شاگرد دبستان سیدیزدی بودند. شخص متوفی نقل می‌کرد که در زمان صدارت حاج میرزا حسین‌خان سپهسالار به امر ناصرالدین شاه کسی را می‌بردند بکشند. در جواب سؤال سپهسالار گفتند که سید یزدی سارق است که از خانه ظهیرالدوله اشیای مهمی سرقت کرده است. سپهسالار او را خواست و گفت: چون تو اولاد رسولی توبه کن تا نزد شاه از تو شفاعت کنم. سید یزدی گفت: من دزدم ولی راستگو و صدیقم و تاکنون با کسی عهدی ننموده‌ام که از آن تخلف نمایم، من از مرگ هراسی ندارم. من می‌خواهم کشته شوم و کسی را به دروغ امیدوار نکنم. من به درستی و راستی ایمان دارم و خود را فدای عقیده می‌نمایم. من نمی‌توانم عهدی ببندم که به عهد وفا ننمایم. هر قدر سپهسالار اصرار نمود، اظهار ندامت نکرد. ‌ای کاش می‌گفت: گوش دروغگو را باید برید تا صورت هم مصداق حقیقتی و من شابه اباه فما ظلم باشد.
نظریات من در عدم صلاحیت آقا و طرز انتخاب‌شان معلوم شد. ولی ممکن است کسانی که از دوره دیکتاتوری انتقادات کلی نموده و باز خواهان آنند اینطور اظهار کنند که مملکت محتاج به اصلاح است که خودگذشته هم کسی نیست. پس باید با آقا موافقت نمود که ما را به شاهراه ترقی هدایت کند. جواب آنها این است که جامعه را با دو قوه می‌شود اصلاح کرد؛ قوه اخلاقی که مخصوص پیغمبران و خوبان است و قوه مادی. ما که از نیکان نیستیم، پس آقا باید بگوید که با کدام قوه می‌تواند خود را به مقصود رساند؟ آیا کسی هست بگوید مرکز اتکای آقا ملت ایران است؟ خاطر دارم سردار سپه رئیس‌الوزرای وقت در منزل من با حضور مرحوم مشیرالدوله و مستوفی‌الممالک و دولت‌آبادی و مخبرالسلطنه و تقی‌زاده و علاء اظهار کرد که مرا انگلیس آورد و ندانست با کی سر و کار پیدا کرد. آن وقت نمی‌شد در این باب حرفی زد ولی روزگار آن را تکذیب کرد و بخوبی معلوم شد همان کسی که او را آورد چون دیگر مفید نبود او را برد.
دیکتاتور با پول ما و به ضرر ما راه‌آهن کشید و ۲۰ سال برای متفقین امروز با تدارک مهمان دید. عقیده، ایمان و رجال مملکت را از بین برد، املاک مردم را ضبط و فساد اخلاق را ترویج و اصل ۸۲ قانون اساسی را تغییر داد و قضاوت دادگستری را متزلزل کرد. برای بقای خود قوانین ظالمانه وضع نمود، چون به کمیت اهمیت می‌داد. بر عده مدارس افزود و به کیفیت عقیده نداشت. سطح معلومات تنزل کرد. کاروان معرفت به اروپا فرستاد، نخبه آنها را ناتوان و معدوم کرد. رفع حجاب از زنان پیر و بی‌تدبیر چه نفعی برای ما داشت؟
اگر خیابان‌ها آسفالت نمی‌بود چه می‌شد و اگر عمارت‌ها و میهمانخانه‌ها ساخته نشده بود به کجا ضرر می‌رسید. من می‌خواستم روی خاک راه بروم و وطن را در تصرف دیگران نبینم. خانه‌ای در اختیار داشتن به از شهری است که دست دیگران است. این است کار سیاستمداران وطن‌پرست که کسی را آلت اجرای مقصود قرار می‌دهند و پس از اخذ نتیجه برای بردن او بر مردم منت می‌گذارند. بر فرض که با هواخواهان این رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور به مملکت خدمت کرد، در مقابل آزادی که از ما سلب نمود چه برای ما کرد؟ اگر موجب ارتقای ملل حکومت استبدادی است، دولت انگلیس و آمریکا روی چه اصلی حائز این مقام شده‌اند و اگر رژیم دیکتاتوری سبب ترقی ملل بود، چرا دولت‌های محور از بین می‌روند؟ هیچ ملتی در سایه استبداد به جایی نرسید. آنها که دوره ۲۰ سال را با این دوره که از آزادی فقط اسمی شنیده‌ایم مقایسه می‌کنند و نتیجه منفی می‌گیرند، در اشتباهند، زیرا سال‌ها لازم است که به عکس‌العمل دوره ۲۰ ساله خاتمه داده شود.


Page Generated in 0/0113 sec