printlogo


کد خبر: 206763تاریخ: 1397/12/4 00:00
سروسامان دادن قزاق‌ها توسط انگلیس

 وضع آشفته‌ای که تهران و سراسر کشور را فرا گرفته بود در وصف نمی‌گنجد. عملا دولتی وجود نداشت و آنچه بود هم به زور می‌توانست حکمش را حتی در پایتخت جاری کند. شاه و دولت و دیگران آنقدر از خطر حرکت بلشویک‌ها به سوی تهران وحشت داشتند که در ژانویه ۱۹۲۱، تقریبا یک ماه پیش از کودتا نزدیک بود پایتخت را به اصفهان ببرند. از سوی دیگر کرزن که دست خود را بسته می‌دید، به این نتیجه رسیده بود که اگر وزارت جنگ نور پر فورس را از ایران ببرد و در شمال ایران جنگ داخلی شود، انگلیس با کمک بختیاری‌ها و عشایر جنوب و بلوچستان، جنوب ایران را ـ که هم‌مرز هند و خلیج‌فارس و عراق بود و ایالت نفتی خوزستان در آن بود ـ تحت کنترل خود در آورد. در چنین اوضاعی بود که در داخل ایران فکر کودتا در پاره‌ای از اذهان مطرح شد، بویژه به این جهت که آیرونساید موظف بود هر چه زود‌تر نور پر فرس را از ایران خارج کند. اما در این بین نور پر فورس قزاق‌های ایرانی را با مشق نظامی و لباس و پوتین نو سر و سامان داده بود. از یک‌سو آیرونساید به این فکر افتاد که قزاق‌ها را‌‌‌ رها کند که بروند و در تهران یک حکومت مقتدر ایجاد کنند و از سوی دیگر سیدضیاء که به‌رغم جوانی خیلی فعال بود و هم در میان سیاستمداران ایرانی و هم دیپلمات‌های انگلیسی نفوذ داشت و کمیته‌ای به نام کمیته آهن سازمان داده بود ـ سیدضیاء با برخی فرماندهان ژاندارمری در تهران که نیروی محبوب ایرانیان بود دوستی داشت - به فکر کودتا افتاد. حاصل جمع فعالیت‌های تهران و قزوین این شد که آیرونساید قزاق‌ها را به فرماندهی رضاخان‌‌‌ رها کند که به تهران بروند و در تهران هم ژاندارمری و سفارت انگلیس از آمدن قزاق‌ها پشتیبانی کنند. این بود که قزاق‌ها شهر را تقریبا بدون شلیک یک تیر گرفتند. این را هم بگویم که سیدضیاء اول با امیر موثق (بعدا سپهبد محمد نخجوان) که ارشد‌ترین فرمانده میدانی قزاق بود موضوع کودتا را در میان گذاشته بود و وقتی او حاضر به همکاری نشد سراغ رضاخان رفتند. (همایون کاتوزیان در گفت‌وگو با تاریخ ایرانی) «امیر موثق هم در قزوین بود و اسما رئیس قوا. با او یک شب صحبت کردیم که مجری خیال ما بشود و قوا را او به تهران بیاورد. رسما گفت من دل این کار را ندارم، دور مرا قلم بگیرید... لهذا از کاظم و مسعود پرسیدم در میان صاحب منصبان آنجا کی قابلیت دارد قزاق‌ها را به تهران بیاورد. گفتند رضا خان...» سیدضیاءالدین طباطبایی که جملات بالا از او نقل شده، البته فکر نمی‌کرد به این راحتی و بدون انداختن یک تیر، در تهران کودتا کند.
 


Page Generated in 0/0066 sec