در بخش گفتهها و ناگفتههای سیدضیاء که پس از مجموعه گفتوگوها با او آورده شده، به یکی از ناگفتهها برمیخوریم که دکتر الهی از یادداشتهای محرمانه سالهای دیرین خود بیرون کشیده است. سیدضیاء میان سوییس و تهران در رفت و آمد بوده است. روزی «نصرالله انتظام» که شارژدافر (کاردار) سفارت در برن بوده، سراغ سید میرود و پیامی را از سوی اعلیحضرت به او میرساند؛ اعلیحضرت نظر شما را درباره ازدواج ولیعهد با والاحضرت فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر جویا شدهاند. سید ضیا جا میخورد، زیرا این کار بر خلاف قانون اساسی ایران بوده است. از انتظام میپرسد: علت این انتخاب و ازدواج چیست؟ مگر دختر در ایران قحط است که باید برویم از مصر ملکه وارد کنیم؟ مساله ایرانی نبودن مادر ولیعهد را چطور میخواهند توجیه کنند؟ انتظام در پاسخ میگوید: قرار است وزیر عدلیه لایحهای را در مجلس به تصویب برساند که در آن «اعطای صفت ایرانیالاصل به والاحضرت فوزیه» عنوان شود. سیدضیاء برآشفته میشود و پیغام میدهد که به شاه بگو سیدضیاءالدین گفت: «رفیق، یک دفعه در قانون اساسی دست بردی و سلطنت را به دست آوردی، کافی نیست؟ با قانون اساسی اینقدر بازی نکن، عاقبت ندارد». ازدواج اما سر میگیرد و سیدضیاء 2 گلدان چینی عتیقه را به ولیعهد و همسرش هدیه میکند. (گزارش دویچهوله از کتاب گفتوگوی صدرالدین الهی با سیدضیاء طباطبایی)