الف.م. نیساری: مجموعهداستان «مکانهای عمومی» نادر ابراهیمی نخستینبار سال 1345 منتشر شد؛ چاپ هشتم آن پس از سالها، اخیراً توسط انتشارات روزبهان منتشر شده است؛ کتابی در 131 صفحه، شامل 9 داستان کوتاه به نامهای: کائوچو، زبان دیگر، یادگار مقدس، اخلاق نو، هدیه برای روزهای خوب، فردا از طریق امروز، خوبها کمی پایینتر زندگی میکنند، 12+1 و خداحافظ داستایوسکی.
نادر ابراهیمی به عنوان یکی از برجستهترین داستاننویسان معاصر، آثاری سرشار از سادگی و صمیمیت با نثری جذاب را به رشته تحریر درآورده است. وی همچنین در زمینههای گوناگونی همچون فیلمسازی، ترانهسرایی، نمایشنامهنویسی، فیلمنامهنویسی و تدریس هنر فعالیت داشته است.
او از دبیرستان دارالفنون دیپلم ادبی گرفت، 2 سال در دانشگاه حقوق خواند و رهایش کرد اما در رشته زبان و ادبیات انگلیسی مدرک کارشناسی گرفت. از 13 سالگی وارد فعالیتهای سیاسی و بارها دستگیر و زندانی شد و شغلهای بسیاری را در زندگی تجربه کرد.
نوشتن را از 16 سالگی آغاز کرد و در سال 1342 نخستین کتابش را با نام «خانهای برای شب» نوشت که داستان «دشنام» در آن با استقبال چشمگیری مواجه شد.
نادر ابراهیمی چند فیلم مستند و سینمایی و 2 مجموعه تلویزیونی نیز نوشته و کارگردانی کرده و نخستین موسسه غیردولتی ایرانشناسی را تاسیس کرده است. ابراهیمی دارای آثار فراوانی در زمینه ادبیات کودکان است. او چند جایزه در کارنامه خود دارد: جایزه نخست «براتیسلاوا» در حوزه کودک، جایزه نخست «تعلیم و تربیت یونسکو»، جایزه کتاب برگزیده سال ایران و همچنین عنوان نویسنده برگزیده ادبیات داستانی 20 سال پس از انقلاب.
روایت زندگانی امام خمینی (ره) از دیگر کارهای نادر ابراهیمی بود که در زمان خود به مزاج خیلی از روشنفکران خوش ننشسته بود.
نادر ابراهیمی در زندگی پرفراز و نشیب خود، رشتههای گوناگون ورزشی را نیز تجربه کرد. وی در سال 1387 درگذشت.
نادر ابراهیمی آثار گوناگونی را در قالبهایی همچون رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه و فیلمنامه خلق کرده است. از آثار نوشتاری وی افزون بر «خانهای برای شب» و «ابوالمشاغل» میتوان به «آرش در قلمرو تردید»، «هزارپای سیاه و قصههای صحرا»، «افسانه باران»، «تضادهای درونی»، «انسان، جنایت، احتمال»، «مکانهای عمومی»، «در حد توانستن»، «غزلداستانهای سال بد»، «فردا مشکل امروز نیست» و «یک عاشقانه آرام» اشاره کرد. بهطور کلی نادر ابراهیمی در داستانهایش از شیوه خطی استفاده کرده است. وی با اینکه در روایت خطی کمتر از دیگر مولفههای الگوی کلاسیک فاصله میگرفت اما به نوعی به سبک امروزی در روایت داستان رسید.
برخی معتقدند که نادر ابراهیمی در داستانهای کوتاه خود از پیشگامان ادبیات پسامدرن بوده است. وی در دورهای که نویسندگان آثار مدرن خلق میکردند، دست به هنجارگریزیهایی از چارچوب داستانی، شیوههای روایت و اختلال زبانی در داستان میزد. در واقع ابراهیمی با خلق شیوههای جدید همچون «همخوانی تصویر و کلام» و «نثر شاعرانه» توانست به سبک خاص نویسندگی دست یابد.
یکی از شیوههای روایی ابراهیمی تغییر کانون روایت بود. این تکنیک از شگردهای الگوی مدرن و شکل اغراقشدهای از الگوی پسامدرن بهره میبرد.
زاویه دید نادر ابراهیمی به جامعه، واقعگرایانه بود، چرا که میخواست پیدا و ناپیدای زندگی را به دیگران پررنگ و ملموستر نشان دهد، هرچند ابراهیمی در بعضی داستانهای خود برای شخصیتپردازی به جای اشاره مستقیم به زندگی انسان و وقایع پیرامونش، از نماد، تمثیل، عناصر خیالی و دور از واقعیت استفاده کرده است. ابراهیمی با نوشتن داستان کوتاه، روایتگر تغییر و تحولهای زمانه بود تا خصلتها و ویژگیهای اجتماعی و سیاسی جامعه را در بازه زمانی نشان دهد.
کامران پارسینژاد، نویسنده میگوید: «ساختارگرایی در آثار نادر ابراهیمی همراه با احساس و عاطفه است».
یکی دیگر از ویژگیهای آثار ابراهیمی توجه به مقولههایی همچون روانشناسی و جامعهشناسی در کنار شیوههای نگارشی داستاننویسی است.
برخی منتقدان ادبی، نادر ابراهیمی را نویسندهای آرمانگرا میدانند.
نادر ابراهیمی از پس وفات و سالها نویسندگی که به اواسط دهه 40 بازمیگردد، هنوز هم پرطرفدار است. با پایانیافتن نمایشگاهها در هر سال، آماری از فروش کتابهای نادر ابراهیمی منتشر میشود که شگفتانگیز است. طبق اعلام ناشرش، فروش بیش از 6 هزار جلد از کتابهای نادر ابراهیمی به همراه فروش 60 دوره کامل از کارهایش در سالهای آخر حیاتش، باعث شد لقب پرفروشترین نویسنده نمایشگاه کتاب به وی تعلق بگیرد؛ کسی که 9 سال به خاطر بیماریاش نتوانسته بود کتاب جدیدی منتشر کند.
اینک از متن کتاب «مکانهای عمومی» بُرشی میآوریم تا درباره آن به طور ویژه و خاص چند کلامی گفته آید:
«خانم خیلی خیلی ببخشید اینطوری مینویسم. شما چکار دارید که ما چطوری هستیم. من شرح زندگی ندارم که برای شما بنویسم. ما اگر خیلی بدبخت هستیم در آن دنیا خوشبخت میشویم. پدرم گفت اگر شما چیزی بدهید من نگیرم چون ما گدا نیستیم. من گفتم که جایزه گرفتم اما پدرم گفت نمیخواهد جایزه بگیری. شما دیگر به من جایزه ندهید. پدرم مرا کتک میزند، میگوید: پس بده. من خجالت میکشم پس بدهم. خانم آموزگار! آدم بد در این دنیا خوشبخت است ولی در آن دنیا بدبخت میشود میسوزد. چون خدا آدم فقیر بیچاره را خیلی دوست دارد. خانم آموزگار! من نمیخواهم شما را ناراحت کنم. ولی شرح زندگی ندارم...».
داستانهای کتاب «مکانهای عمومی» شامل:
کائوچو که مصاحبه با نویسندهای قدیمی است.
زبان دیگر که در آن مرد به اصرار همسرش به مهمانی میرود و... .
یادگار مقدس که در آن مرد به دیدن دوستش در دوران جنگ میرود.
اخلاق نو که حکایت دیدار از فامیل تازه برگشته از آمریکاست.
هدیه برای روزهای خوب که درباره انشاهای بچههاست.
فردا از طریق امروز؛ که حکایت بچههای مدرسه پسرانه است.
خوبها کمی پایینتر زندگی میکنند که داستان مردی است که عاشق ورزشکارها بود.
12+1؛ که داستانی درباره ترس از سیزدهبهدر است.
خداحافظ داستایوسکی؛ که حکایت یک دوستدار ادبیات است که به حجره فرشفروشی میرود، است.
کتاب «مکانهای عمومی» از مجموعه داستانهای کوتاهی شکل گرفته که به نوعی انزوا و احساس کلافگی افراد نسبت به افراد و وقایع اطرافشان را نشان میدهد! کلافگی هنرمندی که دچار توهم است از صحبت با یک روزنامهنگار، کلافگی و احساس خفگان یک معلم از مسأله فقر، احساس کلافگی و ترس یک خانواده از نحسی روز 13 عید و همینطور بقیه داستانها!
از منظر خوانندگان حرفهای که این مجموعهداستان را خواندهاند، نظرهای متنوعی میتوان دریافت کرد که اغلب به هم نزدیکند:
یکی میگفت: «بین داستانها» خوبها کمی پایینتر زندگی میکنند «را بیشتر از بقیه میتوان دوست داشت».
دیگری میگفت: «داستان آخر کتاب، «خداحافظ داستایوسکی»، معرکه است! مخصوصاً اگر اهل مطالعه باشی و عشق ادبیات، دیوانهات میکند. همچنین است داستانهایی که نادر ابراهیمی از فضای مدرسه میسازد که در این کتاب 2 داستان اینچنین است؛ «اخلاق نو» هم خیلی خوب بود».
سومی نظر مخالف داشت و میگفت: «کل داستانها فقط ساختهشده از یک مشت توصیفات قشنگ است ولی حرفی برای گفتن ندارد. شاید تاریخش گذشته است. شاید زمان خودش خواندنی بوده!»