کاظم عبدالحمیدی*: اوجگیری مذاکرات صلح یمن بین انصارالله و مزدوران وابسته به ائتلاف سعودی و حساس شدن بیش از پیش این مذاکرات در ترسیم ساختار سیاسی آینده یمن، هرچند مقدمات توجه بیشتر رسانهها و محافل بینالمللی به مساله یمن را موجب شده است اما از دیگر سو، تمرکز این محافل را بر مسائل استراتژیک در تحولات این کشور معطوف کرده و نگاه انساندوستانه و حقوق بشری علیه جنایات جنگی ائتلاف سعودی را در حاشیه قرار داده است. در واقع در حالی که عمده تمرکز محافل رسانهای در هفتههای اخیر بر وضعیت میدانی یمن و ترسیم آینده سیاسی این کشور پس از پایان تجاوزات سعودی متمرکز شده است، قسمت بسیار مهمی از مساله امروز یمن مساله انسانی است که نباید از آن غفلت شود. در این زمینه باید توجه داشت از آغاز جنگ بیش از 2 میلیون یمنی مجبور به ترک خانههایشان شدهاند و بیش از 14 میلیون یمنی به آب و غذای سالم و کافی دسترسی ندارند. 75 درصد از جمعیت 25 میلیونی یمن به کمکهای پزشکی بشردوستانه و آب و غذای سالم نیاز دارند و حدود 10 میلیون کودک یمنی در خطر ابتلا به بیماری وبا قرار دارند.
گفتنی است بالای 10 میلیون نفر در یمن به نحوی نیاز به کمک فوری دارند و این در شرایطی است که به لحاظ میدانی محاصره همهجانبه یمن توسط مزدوران سعودی هرگونه امکان کمکرسانی به این کشور را با اخلال جدی مواجه کرده است، زیرا برای دریافت کمکهای بشردوستانه و بهبود اوضاع در یمن فقط 2 درگاه ارتباطی با بیرون وجود دارد؛ نخست بندر الحدیده و دیگری فرودگاه صنعا. فرودگاه صنعا از مارس 2015 و شروع جنگ و زمانی که صنعا به دست انصارالله افتاد، عملاً بلااستفاده مانده و منطقه پرواز ممنوع است و بندر الحدیده نیز عملاً مسدود است و حملههای مکرر سعودی به این منطقه بحران وخیم انسانی در یمن را موجب شده است. وضعیت نابسامان مردم یمن فارغ از جنبه انسانی به لحاظ سیاسی و استراتژیک نیز تبعاتی دارد که بعضا میتواند جبرانناپذیر بوده و به بحران در منطقه طی سالهای آتی دامن بزند. یکی از مهمترین این تبعات که باید مورد توجه قرار گیرد امکان رشد و گسترش گروههای افراطی و تروریستی در سالهای آینده در این منطقه است.
«دوناتلا دلاپورتا» استاد علوم سیاسی دانشگاه فلورانس ایتالیا که حوزههای مربوط به جنبشهای اجتماعی و گروهکهای سیاسی را مورد تحقیق جدی قرار داده، معتقد است برای تبیین خشونت سیاسی نکته اساسی توجه به محیط خارجی است. آنطور که او بیان میدارد رفتار یک جنبش اجتماعی متاثر از شرایط سیاسی کلیتر است که میتواند تسهیلکننده خشونت سیاسی باشد یا بر سر راه آنها ایجاد مانع کند. وی معتقد است خشونت سیاسی میتواند مستقیما از تعاملات میان گروههای سیاسی و نیروهای سرکوبگر مسلح شکل بگیرد. به نظر میرسد پاسخهای سرکوبگرانه و مسلحانه به مطالبات مردمی و گروههای سیاسی ممکن است در سرکوب اکثر این گروهها موفق باشد اما گروههایی که جان سالم به در میبرند، در بلندمدت رادیکال خواهند شد و احتمالا خشونت را با خشونت پاسخ خواهند داد. در این زمینه باید توجه داشت این فرضیه با توجه به تجربههای عینی و موردی مانند عراق پس از تجاوز آمریکا تایید میشود. طبق برخی پژوهشهای انجام شده، آمار تعداد گروههای افراطی تشکیل شده بعد از حمله 2003 آمریکا به عراق تا 100 مورد نیز ذکر شده است. در واقع وقتی گفته میشود کشورهایی مانند آمریکا و عربستان در تشکیل گروههای افراطی در منطقه نقش مهمی دارند، فارغ از نقش مستقیم و حمایتهای مالی و لجستیکی که از این گروهها در راستای منافع خود انجام میدهند، یک نقش غیرمستقیم و البته به همان میزان مهم را هم میتوان برای آنها در نظر گرفت و آن همین مساله است که با تجاوزات وحشیانه این کشورها به مردم بیدفاع منطقه، مقدمات شکلگیری چنین گروههایی به صورت واکنشی را فراهم میکنند. به طور کلی میتوان گفت تحولات یمن به نقطهای رسیده است که فارغ از هر نگاه سیاسی به آن، به لحاظ انسانی مردم این کشور در تنگنای شدید قرار گرفتهاند و سرکوبهای همهجانبه توسط سعودیها در این کشور جدا از رقم زدن یک فاجعه تمامعیار انسانی در کوتاهمدت، در بلندمدت نیز میتواند مقدمات پاسخهای رادیکال را در منطقه فراهم کند و به نابسامانی اوضاع پیچیده منطقه دامن بزند.
*کارشناس ارشد علوم سیاسی