فرش را جوری شست که خودش کف کرد.
-بالشش پَر بود،در خواب پرواز میکرد.
-وسعت دید نداشت،بینیاش را عمل کرد.
-ناخن هایش بلند بود،به زندگی چنگ میانداخت.
-گرما زده شده بودند،سرما خوردند.
-دلش همیشه روشن بود حتی وقتهایی که مسافرت میرفتند.
-بُرِس شکست،بردند شکسته بند.