محسن شهمیرزادی: از حوالی غروب 20 فروردین 1372 که رملهای سیال فکه، مین را دقیقا زیر پای سیدمرتضی آوینی کشاندند تا امروز که 26 سال از آن اتفاق میگذرد روز به روز بر شهرت سیدمرتضی آوینی به عنوان نماد فرهنگ و هنر انقلاب افزوده شده است. هرچقدر که بر این شهرت افزوده شد، به همان نسبت آوینی جای محکمتری روی قاب عکس دیوارها دارد. در تمام این سالها آوینی تنها «چهره»تر شده است. آوینی بعد از 2 دهه «انحصار ورثه» میشود و تمام دعواهای پیرامون او به این بازمیگردد که او متعلق به کیست؟ مرتضاست؟ آقا مرتضی؟ کامران است یا سیدمرتضی آوینی؟ متعلق به این سو است یا آنسو؟
ما در زمان حیات او با 2 نوع آوینی مواجه هستیم: «آوینی روایت فتح» و «آوینی سوره». بعد از بیستم فروردین، صدها هنرمند از نسل جدید پدید آمدند که هرکدام در بخشی از دنیای هنر مشغول به خلق اثر شدند. آوینی روایت فتح همان آوینی مستندسازی بود که در سینمای مستند و بخشی از سینمای داستانی ورود کرد و آثار متعددی از او به جای ماند. روایت فتح در این سالها بازتولید شده و در نسلهای جدید تاثیرش تجلی پیدا کرده است. در این 26 سال کمتر عرصهای را میتوان یافت که از هنرمندان متعهد به حقیقت خالی باشد؛ از سینمای داستانی و مستند تا هنرهای تجسمی اعم از نقاشی، گرافیک و حتی مجسمهسازی. اما در تمام این سالها «آوینی سوره» بر قاب دیوار محبوس شده و هر سال تنها مراسم نبودنش برگزار میشود. آوینی «روایت فتح»، برخاسته از «آینه جادو»هایی بود که در سوره تحریر شد. آوینی «خانگزیدهها» همان به تصویر کشیدن «مبانی توسعه و تمدن غربی» بود. آوینی قبل از آنکه دوربین به دست بگیرد، معتقد به «انکشاف تکنولوژی» بود و وقتی با وضو پای میز تدوین مینشست که تکلیف خودش با دوربین، دفاعمقدس و سینمای اشراقی مشخص شده باشد. آوینی در مسیری روایت فتح را خلق کرد که بنیانهای تئوریکش را خودش بنا نهاده بود. آرای آوینی بسط جهانبینی او نسبت به سینما، ادبیات، هنرهای تجسمی، اقتصاد و سایر حوزههای تمدنی بود. هرچند نمیتوان نظرات او را به نظریه تعبیر کرد اما به جرأت مقدمهای تئوریک بر فرهنگ و هنر انقلاب بود که بعد از او تحسین شد اما همهجانبه دنبال نشد. مهمترین پیامد این اتفاق، آن است که عمده هنرمندان انقلابی یا همان خالقان روایتهای جدید فتح، همچنان با آزمون و خطا در خلق آثار هنری متعهد خود پیش میروند. عمده آنها محصول تلاش فردی و استعداد شخصی خود هستند، نه محصول ساختارهای آموزشی و اندیشه مراجع فکری این حوزه. ادعای گزافی نیست که امروزه تقریبا مرجع اندیشهای فراگیری در حوزه فرهنگ و هنر انقلاب نداریم. اگر پی سابقهاش را بگیریم باید تا 26 سال قبل در زمان سفر کنیم تا به روزهای پیش از 20 فروردین 72 برسیم.
اگرچه نسل اندیشمند آن برهه به امروز رسیدند اما بهرغم آنکه در قید حیاتند، از قید تاثیرگذاری فارغ بوده و هرکدام را میتوان به عزلتنشین دنیای فرهنگ و هنر تعبیر کرد. یکی از مهمترین ابعاد شخصیتی سیدمرتضی آوینی که امروز به فراموشی سپرده شده است، ایجاد جریان پویای اندیشهای در حوزه فرهنگ و هنر انقلاب بود که پیش از آن وجود نداشت. محوریت ماهنامه سوره و خلق مباحث عمیق پیرامون فرهنگ و هنر که پس از آن نیز در عرصه اندیشه و ژورنالیسم پیگیری نشد. از همین رو است که سالهاست همچنان در بدیهیترین سیاستگذاریهای هنری، اعم از سیاستهای موسیقایی، سینما، تئاتر و هنرهای تجسمی دچار چالش هستیم. نبود هیچگونه سند بالادستی و چالش برخوردهای چندگانه و سیاست متغیر جشنوارههای سینما، موسیقی و تجسمی فجر از جمله این پیامدهاست. ما ناگزیر به پذیرش این مساله هستیم که در بازتولید اندیشههای سیدمرتضی آوینی در حوزه فرهنگ و هنر انقلاب درجا زدهایم و نیاز است با معدود چشمههای اندیشهای باقیمانده در این حوزه، دوباره آن را به جریان بیندازیم. این امر جز با بازبینی و نقد و بررسی آرای پیشین آوینی ممکن نیست. نمیتوان از آوینی عبور کرد اما باید آرای او بعد از 2 دهه تکمیل و تحول پیدا کند.