printlogo


کد خبر: 208359تاریخ: 1398/1/25 00:00
درباره مجموعه‌ شعر «همیشه حق با دیوانه‌هاست» اثر اصغر عظیمی‌مهر
دفتری که‌ آینه شاعر است!

الف. م . نیساری: مجموعه‌ شعر «همیشه حق با دیوانه‌هاست» اثر اصغر عظیمی‌مهر در 175 صفحه توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شده است. این مجموعه در 3 دفتر تنظیم شده است؛ دفتر اول با نام «رباعی‌های سرگردان از گذشته تا همین روزها»؛ دفتر دوم با نام «عاشقانه‌ها» و دفتر سوم با نام «در ادبیات صلح».
دفتر اول همان‌گونه که از اسمش پیداست، رباعی‌های صفحات 17 تا 72 را دربردارد؛ شامل 112 رباعی که به تنهایی برای خودش یک مجموعه‌ شعر به حساب می‌آید. رباعی‌ها دارای مضامین متنوع و متعددی است. دفتر دوم که عاشقانه‌ها نام دارد، شامل غزل‌هایی است عاشقانه که بین صفحات 75 تا 140 قرار دارد (از بس غزل با مضامین و مفاهیم و گرایش‌های مختلف چاپ شده که مرتب باید توضیح دهیم که فلان غزل عارفانه است یا اجتماعی و سیاسی یا مثلا اروتیک و فانتزی و سانتی مانتال! در صورتی که غزل باید عاشقانه بوده و خالی از تغزل نباشد یا حداقل اینکه عاطفه سرشار یا غلیظش آن را در حال و هوایی از نوعی عاشقانگی نگه دارد و...). نکته جالب و عجیب در غزل‌های این کتاب اینکه در زمانه‌ای که غزل‌ از حداقل 7 بیت به حداقل 5 و حتی 4 بیت رسیده‌، اصغر عظیمی‌مهر و قادر طهماسبی «فرید» و یکی دو نفر دیگر، غزل‌های‌شان به لحاظ تکثر ابیات، در حال طی‌کردن سیر صعودی‌ است! غزل‌هایی که تازه طبق قواعد و قانون گذشتگان، حداکثر باید 12 بیت باشد، فراتر از آن رفته و می‌رود! اگر بگویم یکی از این اشعار عاشقانه 82 بیت دارد، باور نمی‌کنید. پس نتیجه می‌گیریم بخش عاشقانه‌های اصغر عظیمی‌مهر، بخش غزل‌های وی نیست، یا اینکه هم هست و هم نیست! این شعرهای بلندبالا به قصیده هم نمی‌مانند و حتی به غزل‌مثنوی‌هایی که رسم شده! فقط در یکی از این عاشقانه‌ها دیدم که ردیف از «دیروز» به «امشب» و بعد از «امروز» به «فردا» تبدیل شده است!
البته شاعر آزاد است هرگونه که خواست شعر بگوید، به شرطی که از قواعد و قوانینی پیروی کند، یا اگر نه، خود قانونی دیگر بیافریند. از همه اینها گذشته، به قول الف. بامداد «شعرهای بلند دروغ می‌گویند» مگر اینکه بخواهد منظومه‌سرایی کند؛ داستانی را با نظم درآمیخته یا با نظم و شعر بیافریند؛ کاری که بزرگان ما نیز در گذشته انجام داده و اینک گاه در اشعار کلاسیک و نو نیز انجام می‌دهند.
دفتر سوم «همیشه حق با دیوانه‌هاست» نیز که «در ادبیات صلح» نام دارد از صفحه 144 تا 175 را شامل می‌شود. در این دفتر اشعار 62 بیتی هم دیده می‌شود!
ابتدا می‌رویم سراغ مهم‌ترین نقشی که این اشعار بلند باید به لحاظ شعری داشته یا حداقل به لحاظ منظومه‌بودن باید رعایت کنند. مهم‌ترین قانون، رعایت ایجاز است، حتی اگر نظم باشد.
 آنچه در وهله اول در رباعیات این دفتر به چشم می‌خورد، بهره اندک آنها از فصاحت، بلاغت و رسابودن است. این امر به نبود یا کمی ایجاز و نیز ضعف تالیف بازمی‌گردد. طبعا همه این عوامل در شعر دست در دست هم دارند. حتی چینش کلمات هم از آن جمله است. حتی معنا و محتوا نیز در ایجاز و نوع چینش کلمات موثر است. بنابراین وقتی شاعر می‌گوید:
«نه اهل شمال نه جنوبی هستم
نه اهل عزا نه پایکوبی هستم
تنها یک چیز از خودم می‌دانم
نه آدم بد نه مرد خوبی هستم»
رباعی بدی نیست اما شاعر ایجاز را رعایت نکرده است، چون با کلماتی بسیار کمتر و با چینشی شایسته‌تر می‌توانست معنا را عمیق‌تر، گسترده‌تر و بهتر بیان کند. در نهایت، بیان خوبش او را نیز به زبان شعر نزدیک‌تر می‌کرد. سطر سوم که کلا حشو و زائد است و تنها برای پُرکردن یک مصراع آمده است. بیت اول هم حرف چندانی در خود ندارد. درست است که در رباعی، 3 مصراع اول ما را برای رسیدن یا دریافت مصراع چهارم آماده می‌کند اما این سه مصراع که نباید صرفا مقدمه باشد؛ آن وقت متن می‌شود یک‌سوم مقدمه! بعدش روانی کلام وقتی میسر می‌شود که بگوییم «من نه آدم بدی هستم، نه آدم خوبی» یعنی تکرار کلماتی نظیر «آدم» در چنین مواقعی، به روانی، درستی و سلامت کلام کمک می‌کند، نه اینکه یکی آدم باشد و آن دیگری به زور نگنجیدن در وزن، بشود «مرد»! بعد «بدی»، «خوبی»، «بد» و «خوب» در تناسب با هم هستند. اینها بدیهیاتی است که هر شاعری باید بداند! خلاصه اینکه وقتی نمی‌شود شعر گفت، باید صبر کرد در شرایطی که کلمات و لحظه‌ها کمکت می‌کنند.
حال حرف این است که شاعری که در رباعی ایجاز را رعایت نمی‌کند، در شعرهای بلند چه می‌کند؟!
نکته دیگر سعی شاعر در کاربردی‌کردن رباعیات است. به نظر من، این هم کار سختی است و هم نیاز به سواد و تجربه عمومی بالایی دارد. یعنی اینگونه سرودن بیشتر به یک ادیب نیاز دارد تا شاعر. شاعر از یک لحظه و یک قطره تجربه شخصی خود، دریا و زمان می‌سازد برای غوطه‌ خوردن و شناکردن در آن اما عالم و ادیب از دریا و زمان قطره و لحظه‌ای می‌سازد برای معناکردن آنها! به مصراع‌های آخر رباعیات این دفتر توجه کنید، اغلب‌شان دوست دارند ضرب‌المثل شوند یعنی همان ساختار را دارند:
«دیوانگی آزمون سختی دارد»
«چندین قرن است در خودم گم شده‌ام»
«خود را ز چهارپایه آویخته‌ام»
«بی‌نظمی، انضباط در پی دارد»
انصافا ظرفیت، ظرافت و قابلیت ضرب‌المثل‌شدن را دارند؛ هرچند بعضی از این سطرها از بدیهیات است، مثل:
«من چون حلزون در صدف تنهایم»
یا حرف‌های گفته‌شده و تکراری است:
«تاریخ به تکرار خودش خو کرده‌ست»
البته بعضی از شاعران با آوردن ضرب‌المثل یا اصطلاحی و با حرف‌های تکراری اما مغزدار، دوبیتی‌ها و رباعیات جانانه می‌سازند که هم به لحاظ شعری درجه‌یک‌ است و هم به لحاظ گسترش و عمق‌دادن به آن ضرب‌المثل.
با این همه، خیلی باید بی‌انصاف باشیم که بعضی رباعیات بسیار درخشان اصغر عظیمی‌مهر را نادیده بگیریم؛ رباعیاتی که وقتی موجزند، معانی را نه‌تنها عمیق و گسترده، بلکه زیبا می‌کنند؛ آنجا که عشق به برکت خود، نعمت و فراوانی می‌آورد:
«تنهایی من غار بزرگی شده بود
هر سنگی، دیوار بزرگی شده بود
هر بوسه ما اگر که بذری می‌شد
دنیا گندمزار بزرگی شده بود»
بخش‌های دیگر مجموعه هم شعرهایی خواندنی دارد اما نه برای مخاطبانی که حرفه‌ای‌اند و دنبال لحظات ناب؛ خواندنی برای کسانی که با شعرهای تقریبا خوب هم هوایی می‌شوند!
«من تمام عمر گشته‌ام ولی به هیچ‌وجه
هیچ‌کس شبیه عشق اولم نمی‌شود
هر چقدر فکر می‌کنم به هم نمی‌رسیم
هرچقدر استخاره می‌کنم نمی‌رسیم
صبر می‌کنم و دلخوشم به اینکه گفته‌اند
پشت مرد زیر بار غصه خم نمی‌شود
من قبول می‌کنم شبیه عشق و عاشقی
شعر و شاعری بدون درد و غم نمی‌شود»
البته شعرها یا بهتر است بگویم سطرهایی از این بدتر و از این بهتر هم در این دفتر یافت می‌شود. دیگر بستگی به شما دارد که چقدر نکته‌دان و نکته‌سنج و در کل دنبال چه متاعی هستید که از قدیم گفته‌اند: «متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست».
بخش سوم کتاب هم که نوع زبان و بیان و موضوعاتش متفاوت از 2 دفتر دیگر است. شاعر در آنجا دنبال حرف تازه با زبان تازه است:
«زمین بزرگ‌ترین درد آسمان شده است
تگرگ بغض فُسیلی ابرمان شده است
شب و صفیر گلوله؛ کسی به خاک افتاد
و خاک معدنی از سرب و استخوان شده است»
 و در ادامه گاه با سطرهای درخشانی همچون:
«عجیب نیست اگر آسمان  فرو می‌ریخت
زمین شبیه بمبی در آسمان شده است».  
 


Page Generated in 0/0057 sec