printlogo


کد خبر: 208375تاریخ: 1398/1/25 00:00
نگاهی به فیلم سینمایی «نخستین انسان» اثر دیمین شزل
سفر رؤیایی نخستین انسان

فاطمه املایی: سفر به ماه که از دوران ژول ورن یکی از شیرین‌ترین رویاهای بشر بوده است، سالیان درازی است که به عنوان یکی از موضوعات محوری ژانرهای علمی-تخیلی در صنعت سینما شناخته می‌شود. می‌توان گفت رویای قدم نهادن در جایی خارج از این کره خاکی و کشف پدیده‌های جدید برای انسانی که از ابتدای تاریخ تاکنون هیچگاه به امور محدود قناعت نکرده است، آرزویی دیرینه محسوب می‌شد که البته با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی در دهه‌های اخیر از یک رویا تبدیل به واقعیت شد. «نخستین انسان» ساخته جدید دیمین شزل کارگردان 34 ساله آمریکایی ‌است که پیش از این با اثر موفق «لالالند» به انبوه مخاطبان سینما معرفی شد. شزل این بار و با رویکردی متفاوت، سراغ زندگی نیل آرمسترانگ، نخستین ‌فضانوردی که در ماموریت آپولو۱۱ قدم به کره ماه گذاشت رفته است. فارغ از اینکه فیلم در مباحث فنی چون فیلمنامه یکنواخت با زبانی الکن در روایت داستانی منسجم اسباب فاصله‌گذاری بین خود و مخاطب را فراهم می‌کند اما در کارگردانی چند قدم جلوتر از روایت قصه و ارتباط مخاطب با اثر است. انتخاب قاب‌های سنجیده در فیلمبرداری و اساساً نمادهایی که در روایت به کمک فیلمنامه نه چندان قوی آن می‌آید، تا حدودی توانسته از تبدیل شدن «نخستین انسان» به مستند علمی جلوگیری کند.
رایان گاسلینگ نیز که پیش از این با شزل در تجربه موفق «لالالند» حضور داشته، این بار در نقش اول فیلم شزل در قامت «نیل آرمسترانگ» روبه‌روی دوربین شزل رفته است و اتفاقا قوی‌تر از گذشته از عهده انتقال احساسات نقشش به مخاطب برآمده و از این نظر یک گام نسبت به نقش‌آفرینی‌اش در «لالالند» جلوتر است.
البته در کنار این موارد باید «جلوه‌های ویژه» این فیلم را هم به آپشن‌های مثبت این اثر اضافه کرد. ساخت و پرداخت صحنه‌های بی‌نظیری چون خروج سفینه محققان ناسا از مدار زمین و ورود آن به فضا و همینطور شاخص‌ترین سکانس فیلم که همان فرود سفینه فضانوردان روی کره ماه است، یقیناً بدون استفاده از این امکان غیرممکن بود و شاید بتوان گفت «نخستین‌ انسان» دیده شدنش را در محافل سینمایی مدیون امکانات استودیوهای مجهز و پیشرفته کمپانی دریم ورک است.
هر چند مقایسه «نخستین انسان» با «لالالند» باعث شد انتظارات بسیاری از طرفداران سینمای شزل برآورده نشود ولی این فیلم هم در دل خود سکانس‌هایی دیدنی را گنجانده که از ارزش سینمایی بالایی برخوردار است. سکانس‌هایی که برخی از آنها به مدد هنر تدوین دیدنی‌تر هم شده است؛ برای نمونه جایی که شخصیت اصلی فیلم قرار است به رویای چندین و چندساله بشریت رنگ واقعیت ببخشد و قدم بر سطح کره ماه بگذارد. درست همانجا که مخاطب محو تماشای ردپای برجامانده آرمسترانگ روی سطح پرخلل و فرج کره ماه است و سعی می‌کند متاثر از پلان‌های حساب‌شده آن با آرمسترانگ بی‌وزن شود و همزادپنداری کند؛ فیلم با پرشی ناگهانی به واقعه مرگ فرزند نیل، این ارتباط را دستخوش حسی متفاوت می‌کند.
صرف‌نظر از موسیقی متن زیبای «نخستین انسان» که توسط جاستین هورویتز و گروه ارکستر نودوچهار نفره‌اش ساخته شده و آن را شایسته دریافت جایزه گلدن گلوب ۲۰۱۹ کرد، سازندگان آن با چالش‌هایی جدی اما کهنه مواجه هستند. چالش‌هایی که متکی بر نظریه‌های توطئه فرود بر ماه است و بیان می‌کند که اکثریت فعالیت‌های ناسا در ماموریت‌هایی که با نام آپولو و در رقابت با شوروی انجام داده است وجود خارجی ندارد و صرفاً دروغی بزرگ برای توجیه مردمی است که نسبت به تخصیص بودجه‌های هنگفت به فعالیت‌های ناسا معترض هستند. کار تا جایی پیش رفت که معترضان، حذف سکانس فرود پرچم ایالات متحده‌ آمریکا بر سطح کره‌ ماه توسط شزل از فیلم را به منزله‌ موافقت او با این نظریه تلقی کردند؛ هر چند شزل سعی کرد با گنجاندن تصاویر و سخنرانی‌های جان اف کندی در اثرش، از این اقدام جسورانه دفاع کند. در پایان باید گفت که شاید «نخستین انسان» در مقایسه با دیگر فیلم‌هایی که در ارتباط با سفر انسان به فضا ساخته شده است، ضعف‌هایی دارد اما به نظر می‌رسد مهم‌ترین رقیب این فیلم و آنچه عامل توجه کمتر مخاطبان و منتقدان به این اثر شد، رقابت و مقایسه او با سایر آثار ساخته شده پیرامون سفر انسان به فضا نیست، بلکه مقایسه آن با اثر قبلی فیلمساز یعنی «لالالند» و برآورده نشدن انتظارات مخاطبان در مواجهه با اثر تازه او دلیل اصلی این اتفاق است.


Page Generated in 0/0059 sec