رضا شیبانی: در حالی که در پایان دهه دوم از قرن بیستویکم هستیم، هنوز که هنوز تولستوی، بزرگترین چهره ادبیات روسیه است. این بزرگی البته به این معنا نیست که تولستوی در تاقچهها و کتابخانهها به دکوراسیون خانهها و کتابخانههای روسیه اضافه شده؛ تولستوی مرجع فکری و شالوده ادبیات روسیه است و اندیشههای او است که کتابخوانها و اهالی شعر و تئاتر و اپرا را در روسیه ارضا و اقناع میکند. این یک نکته عمیق در خود نهفته دارد؛ اینکه نگاه مردم روسیه با وجود آنکه نزدیک به یک قرن توسط کمونیسم شخم زده شده و قریب 30 سال توسط سرمایهداری مهاجم، غربی شده، هنوز اشراقی و نزدیک به باورهای آسمانی است.
نگاه معرفتی تولستوی بسیار به هنر اشراقی ایرانیان شبیه است. در واقع اگر بعضی نوشتههای تولستوی را بدون امضا منتشر کنیم، بسیاری گمان خواهند کرد این گفتارها از نویسندگان مذهبی ایران است. مثلا این تعریف او از هنر نیک و بد:
«هنر، خوب است اگر احساسات خوب را ترویج کند. احساسات هنگامی خوب است که شعور ممیزه نیک و بد، ارزش واقعی آنها را تأیید کند و این شعور در تمام انسانهای یک عصر مشترک است. هنر جهانی یک محک درونی دارد که پابرجا و بیخطاست و آن هم وجدان پاک نام دارد».
چنانکه میبینید تولستوی نیز همانند ما به چیزی به نام نیکی مطلق که معیار سنجش آن فطرت پاک و یگانه انسانی است باور دارد. این نقطه مقابل اندیشه نیکی برانداز پلورالیزم است که همه چیز را منوط به نسبیت و زمان و مکان میکند و ارج و ارزش نیکی را بر باد میدهد. من درباره کتابها و نامههای منسوب به تولستوی که درباره اسلام و پیامبر اسلام اظهارات تحسینکننده دارد، اظهارنظر نمیکنم، چون به یقین از صحت این کتابها مطلع نیستم اما آنچه مسلم است، شباهتهای فراوانی بین اندیشههای فلسفی تولستوی و قواعد و اندیشههای دین اسلام وجود دارد. تولستوی همان قدر که به اسلام نزدیک است از فلسفههای نوظهور غربی که پسزمینههای پیدایش آن در دوران واپسین زندگی تولستوی شکل میگرفت (نظیر فمنیسم) دور است:
«این حرفها تازگیها مد شده است. یک زن بیش از هر چیز باید بترسد و مطیع باشد... منظورم ترسی است که یک زن باید در برابر شوهرش داشته باشد».(سونات کرویتسر)
در عین حال نظام اخلاقی تولستوی نیز به شکل حیرتانگیزی قرابتهای دلگرمکننده با تفکر ما دارد. او علاوه بر اینکه خود محصول پدیدهای دینی و اخلاقی به نام توبه و بازگشت از گناه است، در آثارش تحسینگر ارزشهای اخلاقی و هجوکننده رذایل است:
«فزونطلبی و لجامگسیختگی بهعرصه پدیدههایی مانند رابطه طبیعی گام نمینهد، از طرفی- این روابط هر چند نامعقول- در مقوله افزونطلبی و افسارگسیختگی بیحساب قرار نمیگیرند؛ لجامگسیختگی بدین معناست که مردی در ارتباط طبیعی خود با همسرش، تمام روابط اخلاقی را زیر پا گذارد و خود را ملزم به رعایت آن نداند».(سونات کرویتسر)
او حتی به برخی خصوصیات عمومی در روسیه نظیر شرابخواری نیز میتازد و به هجو آن رو میآورد. در واقع تولستوی پا از یک نگاه اشراقی فرا مینهد و با اندیشیدن بیتعصب به نتایجی میرسد که به نحو خارقالعادهای حتی با شرعیات ما نیز تطابق دارد. او در این جملات مستی و شرابخواری را به شکلی غیرمستقیم تقبیح میکند؛ امری بیسابقه و بسیار دور از نظام اخلاقی اروپا:
«هرگاه به مدرسه قدم میگذارم، با مشاهده چهرههای کثیف و تکیده، موهای ژولیده و برق چشمان این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار میشوم و همان حالتی بهمن دست میدهد که بارها از دیدن شرابخواران مست بر من مستولی شده است. ای خدای بزرگ! چگونه میتوانم آنها را نجات دهم؟ نمیدانم به کدامین یک کمک کنم. من آموزشوپرورش را فقط برای تودهها میخواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم پوشکینها و لومونوسفهای آینده را از غرق شدن رهایی بخشم». (نامه به یکی از خویشاوندان)
روسها هر آنچه در رنگ، رخساره و ظواهر جامعه به دور از ما ایرانیان باشند اما در عمق اندیشههای خود و در مقایسه با سایر ملل اروپا، قرابتهایی با ما دارند. در واقع روسها هر قدر دور اما نزدیکترین اروپاییان به مسلمانانند. سوءتفاهم نشود و به دنبال مقایسه پوشش و لباس و زبان و... نروید. منظور من نگاه فطری روسها به مقولههایی چون خدا، هنر، نیکی و عشق است.