محمدرضا کردلو: در روز تشییع مرحوم ضیاءالدین دری بود که رضا کیانیان رفت پشت تریبون و گفت: «40 سال است یک روز خوش ندیدیم». این عبارت البته برای یکی از پرکارترین بازیگران این 40 سال سینما و تلویزیون (که هردو با پول نفت میچرخند) یکجور نقضغرض بود و حداقلش این است که جایش آنجا نبود. آن هم در تشییع کسی که کلی فیلم ساخته که بگوید ما از چه دوران سیاهی به روزگار پس از انقلاب 57 رسیدهایم و باید قدر این ایام را دانست. حالا اگر کمی انصاف و مردانگی بود، بیدولتی امروز مملکت و تدبیر ساخته و پرداخته خود این حضرات بازیگر را که «تا 1400 با روحانی»شان گوش فلک را کر کرده بود، نباید به حساب این 40 سال میگذاشت. حالا آنطور رفتار کرد و رسیدیم به امروز. امروز که جشنواره موسوم به جشنواره جهانی فیلم فجر تمام شده و همین آقای کیانیان که بنده خدا در این 40 سال یک روز خوش ندیده، شده بود یکی از مسؤولان اصلی آن و نبودید ببینید چگونه قربان صدقه جشنواره جهانی فجر میرفت و میگفت: «قطاری که حرکت میکند، سنگش میزنند». اگرچه جای شکر داشت که از «ندیدن یک روز خوش در این 40 سال» رسیده بودیم به اینکه حضرتشان قبول کردهاند یک قطارهایی در این مملکت حرکت کردهاند اما جای این تناقض باقی است که یکی از نفتیترین بازیگران مملکت که از خیر بیلبوردهای تبلیغاتی چای و دمنوش و... هم نمیگذرد، چگونه اینقدر راحت میتواند بیانصافی کند، حرف نامربوط بزند، بعد دوباره مسؤولیت و مدیریت بگیرد و این چرخه نفتی را مستدام بدارد؟ و برای حفظ جایگاهی که بهطور مستقیم از نهاد دولت به او رسیده است، حرفهای بامزه بزند. شما همهجای دنیا را بگردید اگر برای تایید یک جشنواره جهانی از این حرفهای بامزه زدند، بیایید و از نگارنده این مطلب جایزه بگیرید. دقت کنید: «امسال ما دفترچهای چاپ کردیم که در آن خلاصه تمام فیلمهای جشنواره به دو زبان نوشته شده و علاوه بر آن یک منتقد صاحبنام نقدی هم درباره فیلم نوشته است. من فکر نمیکنم در هیچ جشنواره خارجی چنین دفترچهای منتشر شده باشد!» رضا کیانیان البته یک از دهها روشنفکر این مملکت است؛ کیومرث پوراحمد هم حرفهایی شبیه اظهارات کیانیان را در روز تشییع مرحوم خشایار الوند، بر زبان جاری کرد و گفت: «در 40 سال گذشته مگه روزی بوده که برای ما سخت نباشه؟!» نگارنده البته در همان روز در پیامی برای حضرت استاد نوشتم: بله استاد عزیز. روزی که از سازمان بسیج پول گرفتی 50 قدم آخر را بسازی، یا دیگر روزی که فارابی و امثالهم از نفت و بیتالمال خرج شما کردند که آثار ضعیفی بسازید که مخاطب رغبتی به دیدنشان نمیکند!» آدم وقتی با چنین اظهارنظرهایی آن هم از چهرههای سن و سال گذشته مواجه میشود که همه این40 سال دست در کیسه دولت و نفت کرده و سروسامانی به علایق شخصیشان دادهاند، کلا میماند چه واکنشی داشته باشد. یکی از بامسماترین نامهایی که روی یک اثر سینمایی گذاشته شده، «ما همه با هم هستیم» است. این جماعت همه با هم هستند.