مهدی طاهرخانی: 1- هر مربی خارجی که پایش را به فوتبال ایران میگذارد قبل از عبور از گیت فرودگاه یک جمله مشترک را از رابط ایرانیاش میشنود؛ دستیار ایرانی خود را از بین مربیانی انتخاب کن که بعد از تو هیچ هواداری او را به عنوان سرمربی ولو برای یک هفته قبول نکند. همیشه یک مثال خوب دمدستی مثل ایویچ را هم برای او میزنند و به او میفهمانند که در اینجا به محض چند نتیجه بد، اولین شوک یعنی آمدن آن دستیار ایرانی به جای تو. قطعا روزی که کیروش آمد هم این حرفها را شنید، همان گونه که به شفر هم گفتند. شاید دلیل اصلی عدم انتخاب محمد تقوی همین بود، شاید هم واقعا وزارت ورزش به خاطر بعضی «مسائل خاص» اجازه این حضور را نداد اما انتخاب بیژن طاهری و اشکان نامداری به اندازه کافی واقعیت را نشان میدهد؛ شفر به هیچوجه علاقه به خوردن چاقو از پشت نداشت ولی فشارها کار خودش را کرد و سرانجام در نیمفصل و هنگامی که بحث آمدن مجتبی جباری جدی شد، شفر روی فرهاد مجیدی با مدیریت آبیها توافق کرد. فرهاد که آمد همه میدانستند او در هر صورت یکی از جانشینهای دمدستی مربی آلمانی است. نتایج سینوسی شفر همه را گیج و متحیر کرد. همین الان هم دستکم روی کاغذ استقلال شانس قهرمانی دارد اما باخت به پدیده دیگر صبر مدیران را به پایان رساند. تا پیش از این فرضیه باخت شفر در بازیهای 6 امتیازی وجود داشت که ناگهان او از سد الهلال و سپاهان (هر دو خارج از تهران) گذشت. تنها یک برد در مشهد مقابل پدیده لازم بود تا شفر برای سومینبار طی یک ماه اخیر فرضیه باخت در بازیهای 6 امتیازی را مردود کند اما در یکی از مهمترین بزنگاههای موجود باخت. باختی که صبر همه را تمام کرد؛ چه هواداران احساسی روی سکوها، چه مدیرانی که باید بهزعم فتحی با منطق و دلیل تصمیم نهایی را میگرفتند.
2- با این وجود خبرنگاران نزدیک به باشگاه از همان مشهد خبر خروج شفر را مخابره کردند؛ خبری که تا صبح روز دوشنبه فتحی علاقهای به تاییدش نداشت اما گویا کار همان یکشنبه تمام شده بود. حال بزرگترین و مهمترین سوال این است که رفتن شفر به نفع آبیها تمام میشود یا نه؟ اینکه فرهاد مجیدی در چند بازی باقیمانده میتواند شوک مثبتی را به تیم بدهد تا آنها دستکم سهمیه حضور در لیگ قهرمانان سال بعد را کسب کنند تا حدودی قابل قبول است اما مجیدی توان هدایت استقلال را در لیگ آتی دارد؟ اگرچه از الان عنوان شده مجیدی برای فصل بعد نیست اما اگر چند برد کسب شود شاید نظر خیلیها حتی مجیدی برگردد.
شفر با قراردادی که ارزش آن بیش از یک میلیون دلار اعلام شده، سنگ بزرگی را روبهروی مدیریت استقلال قرار داده است. بیرون کردن احساسی این مربی یعنی رفتن سراغ همان سناریوی مانوئل ژوزه و پرسپولیس. پس عقلانی نیست که فتحی بخواهد یک میراث شوم برای استقلال به جا بگذارد. از این رو بهتر است همه چیز پای میز مذاکره، همینجا در تهران حلوفصل شود، درست مثل همان کاری که هنگام خروج نیومایر و حاجی گرو انجام دادند.
3- حتی فرهاد مجیدی نتایج قابل قبولی در بازیهای پیش رو بگیرد، آیا باز هم این توشه مناسبی برای او در لیگ نوزدهم خواهد بود؟ پیش از این یک بار منصوریان که به مراتب باتجربهتر و کارنامهدارتر از فرهاد است به استقلال آمد و برخلاف تصورات قبلی، خیلی زود به بنبست خورد، طوری که منصوریان حالا در جمعهای خودمانیتر اعتراف میکند کاش چند سال دیرتر پیشنهاد استقلال را قبول میکرد. فرهاد که برخلاف منصوریان تجربه سرمربیگری در هیچ تیمی را ندارد، ریسک بزرگتری را قبول کرده است. او همیشه محبوب سکوها بوده همانند منصوریان اما چند شکست کافی است تا فرهاد برای نخستینبار اصواتی را بشنود که تا به حال هرگز تجربهاش نکرده است. این واقعیتی است که مجیدی بهتر از هر کسی میداند اما او این بار برخلاف 3 سال قبل که حاضر نشد در هفتههای پایانی جانشین مظلومی شود، میخواهد روی صندلی شفر بنشیند و خود را به عنوان منجی واقعی معرفی کند.
اما این انتخاب عواقب خودش را دارد؛ استقلال از حیث مهره یکی از بهترینهای لیگ است و اگر مهرههای سرنوشتساز مثل پاتوسی حفظ شوند، آبیها لیگ آتی را با قدرت مضاعفتری شروع میکنند اما چه ضمانتی است که فرهاد همانند منصوریان نیمفصل نخست را قربانی شناختش از تیم نکند و استقلال باز هم بد استارت نزند؟
4- درباره شفر آزمون و خطا به پایان رسیده و دستکم اگر تیم تغییراتی را نداشته باشد، او قادر بود فصل بعد این بار کار را از همان ابتدا با قدرت شروع کند، بدون اینکه بهانهای برای عدم شناخت کافی از بازیکنان خودش و لیگ ایران داشته باشد. فرضیه باخت در بازیهای بزرگ هم 2 بار متوالی مخدوش شد و نوع بازی هجومی استقلال در مشهد نشان داد آنها دستکم با شفر شهامت لازم برای هر نوع ریسکی را داشتند. پیشبینی در فوتبال همیشه سختترین کار ممکن بوده اما کنار هم قرار دادن تجارب گذشته نشان میدهد حفظ شفر کمترین ریسک را نسبت به سایر سناریوها داشت. چه فرهاد مجیدی به عنوان سرمربی فصل بعد انتخاب شود، چه هر گزینه بزرگ خارجی روی نیمکت بنشیند، باز هم استقلال ضمانتی برای شروع محکم و مقتدرانه ندارد اما شفر دوره آزمون و خطا را پشتسر گذاشته بود. کنار گذاشتن او در این مقطع راحتترین کاری بود که هر مدیری انجام میداد. درست مثل همه آن تصمیمهایی که مدیران یک دهه اخیر پرسپولیس گرفته بودند؛ اخراج و اخراج برای آرام کردن سکوهای ملتهب. البته خود آبیها هم تجاربی مثل مظلومی و منصوریان را در چند سال اخیر در کارنامه دارند اما در اکثر موارد این جابهجاییها لزوما منجر به بهتر شدن نتایج نشده است. پرسپولیس یک دهه اخراج کرد تا سرانجام به برانکو رسید و حالا قرمزها حتی یک روز را هم نمیتوانند بدون او متصور شوند. اینکه آیا برانکویی برای استقلال وجود دارد یا نه، کسی نمیداند اما اگر بخواهند از تجربه پرسپولیس درس بگیرند باید بدانند شاید یک دهه ناکامی لازم است تا سرانجام به آن گزینه مطلوب برسند.
5- هنوز لیگ به پایان نرسیده و مشخص نیست کدام تیم قهرمان است و کدام مربی تیمش را آسیایی میکند. برای خنک کردن دل «هواداران احساسی»، شفر را بیرون انداختند و مجیدی را روی تخت نشاندند اما 2 ماه بعدش چه؟ چه کسی ضمانت میکند همین سناریو درباره مجیدی تکرار نشود؟ با این تفاوت که اگر فرهاد برود آن وقت استقلال یکی از سرمایههای بزرگش را زود سوزانده به این قیمت که سکوها آرام شود.
دست استقلال از حیث مهره کارآمد بسیار باز است. فوتبالی که استقلال حتی مقابل پدیده ارائه داد شبیه ورشکستهها نبود. شاید جام هجدهم حقیقتا از دست آنها لیز خورده باشد اما ادامه همین روند میتواند لیگ آتی را از آن آبیها کند، به شرط آنکه تصمیمات احساسی و عوامپسند اتخاذ نمیشد. هیچ چیز قابل پیشبینی صد در صدی نیست اما دستکم مورد توجه قرار دادن نتایج آزمونهای گذشته، نقشه بکرتری را برای آینده پیش روی فتحی قرار میداد ولی او شفر را بیرون کرد و میگوید مجیدی فقط 5 بازی است و بعد میخواهیم سراغ گزینه خارجی برویم. این حرف برای هواداران استقلال شاید تازگی داشته باشد اما برای هواداران رقیب خیلی آشناست؛ یک دهه شنیدند و سوختند و ساختند.