«جنون هواداری» را میشود از مهمترین انواع بیماریهای اجتماعی در برخورد میان مردم معاصر با علایق مختلف ورزشی، فرهنگی و هنریشان دانست، درست در زمانهای که عمده این پدیدهها خود را در چارچوبی مطلقا تجاری تعریف کردهاند، آنچه عینیت بیرونی یافته است یک علاقه دیوانهوار به پدیدههای اینچنینی است. «جنون هواداری» اما در همه جای جهان تنها نشأت گرفته از یک علاقه کور نیست. تاثیرپذیری و تاثیرگذاری این جنون روی مهمترین رقابتهای ورزشی گاهی عامل تعیینکننده و با قدمت زیاد بیرونی دارد. تبلور یافتن شکافهای عقیدتی، طبقاتی، سیاسی و مذهبی در قالب یک مسابقه ورزشی باعث میشود این جنون فراتر از یک مسابقه جذاب تبدیل به بخشی از ما به ازای هویتی افراد در محیط پیرامونیشان شود. حساسیت بازیهای ملی میان تیمهایی که بیرون از مستطیل سبز تنش و جنگی تمام عیار با یکدیگر را تجربه میکنند و بازیهای باشگاهی میان تیمهای همشهری که باعث تقسیم شهروندان یک شهر به 2 قسمت جنگی میشود، همه نمونههایی بیرونی از این جنون فوتبالی محسوب میشود. اشارهای کوتاه به 4 شهرآورد در ایتالیا، اسکاتلند، آرژانتین و صربستان نمونههای نسبتا کاملی از جهانی را برای ما نمایان میکند که در آن مسابقات فوتبال بیش از تاثیرپذیری از علایق فردی متاثر از تضادهای بیرونی است. هویتیابیهای اجتماعی در قالب این رقابتها باعث
میشود عمده این مسابقات فراتر از ورزش و سرگرمی با «خشونت» ناشی از جنون هواداری عجین شود. شاید نخستین سوالی که با خواندن ریشه این رقابتها به ذهن همه ما برسد این باشد: عامل ورود و تقلید این خشونت در فوتبال غیراجتماعی دقیقا چه چیز است؟ فوتبالی که در آن هیچگاه هواداری تیمها جنبهای از تضادهای طبقاتی، مذهبی و حتی قومیتی نداشته چگونه مبتلا به چنین جنون خشونتآمیزی شده است؟
دلاکاپیتاله؛ مرکز ثقل تمام شکافها
مرکز و حاشیه، دموکرات و فاشیست، گرگ و عقاب، چپ و راست، رنگینپوست و سفید و در نهایت آبی و قرمز را میتوان بخشی از دوگانههای موجود در داربی دلاکاپیتاله شهر رم دانست که میان 2 تیم لاتزیو و رم برگزار میشود. هر چند 2 تیم این شهرآورد مجموعا تنها 5 بار فاتح لیگ ایتالیا شدهاند اما این نتایج مانع نمیشود تا قید «جنجالیترین» بازی لیگ ایتالیا از عینک تماشاگران را از آن بگیریم. آبی و قرمزهای شهر رم زمانی که رخ در رخ یکدیگر وارد زمین ورزشگاه المپیکوی شهر رم میشوند، بیش از آنکه رقابت 2 تیم حاضر در جدول را نمایندگی کنند، بهعنوان نمایندگان شکافهای تاریخی، سیاسی و اجتماعی شهر رم وارث دعواهای بیرون زمین میشوند. تمایلات فاشیستی طرفداران لاتزیو مقابل رمیهای دموکرات، شعارها و عقاید رادیکال نژادپرستانه که مانع جذب بازیکنان رنگینپوست تا چند سال قبل در باشگاه لاتزیو شده بود، ساکن بودن رمیها در مرکز شهر و سکونت طرفداران لاتزیو در حاشیه شهر و تاکید ویژه رم بر ارزشهای سنتی و باستانی در قالب رنگبندی لوگوی این تیم با رنگ زرد (نمادی از واتیکان) در میان رنگ قرمز (نمادی از امپراتوری روم) باعث شده داربی دلاکاپیتاله فراتر از نتیجه آن یک میدان جنگ واقعی از انبوه شکافهای طبقاتی، سیاسی و نژادی پایتخت ایتالیا باشد.
اولد فیرم؛ جنگی درون صلیبی
اسکاتلند به عنوان یکی از معدود تیمهای ملی که به کشوری مستقل تعلق ندارد هیچگاه به یک مدعی جدی در فوتبال جهان تبدیل نشده است، باشگاههای این کشور نیز از این قاعده مستثنا نبودهاند اما در این بین تنها یک چیز استثناست و آن هم داربی اولد فیرم میان 2 باشگاه گلاسکو و سلتیک است، یک جنگ مذهبی به تمام معنا که مشابه آن را در هیچ مسابقه فوتبال دیگری نمیتوان یافت و از جهاتی مرزبندی میان این شاخصهها باعث شده هر اسکاتلندی به محض تولد خود در یکی از دوگانه رقابتی و فوتبالی تعریف شود. به طور سنتى سلتیک، باشگاه کاتولیکها و رنجرز، باشگاه پروتستانها محسوب مىشود، رنگ سبز و سفید پیراهن باشگاه سلتیک نمادى از رابطه این تیم با ایرلند جنوبى و مخالفت این تیم با پیوستن اسکاتلند به بریتانیاست و رنگ قرمز، سفید و آبى باشگاه رنجرز نمادى از تعلق این تیم به بریتانیا قلمداد مىشود. شروع این نفرت بیپایان به قرن نوزدهم و زمانی بازمیگردد که رنجرز در سال 1873 تأسیس شد و یکی از قوانین اولیه آن این بود: بازیکن کاتولیک در رنجرز جایی ندارد اما در سال 1888 سر و کله مهاجران کاتولیک با تأسیس باشگاه سلتیک پیدا شد تا یک نزاع به تمام معنای مذهبی در قالب هواداری فوتبال خود را نمایان کند؛ نزاعی که منجر به صدها درگیری و لیست طویلی از کشتهشدگان و زخمیها شد.
سوپر کلاسیکو؛ طبقاتیترین جنگ فوتبالی
«آمریکای لاتین»؛ همین ترکیب کافی است تا ذهن همه به سمت مستعدترین منطقه جهان برای شکلگیری انقلابهای طبقاتی برود؛ منطقهای که مبارزه کردن بخشی از DNA شهروندانش است و چه بهانه مبارزهای بهتر از دوگانه فقیرها و پولدارها، یا میتوان راحتتر گفت که بوکاجونیورزیها و ریورپلاتهایها! سوپرکلاسیکو نام داربی جنجالی پایتخت آرژانتین است که یکی از خاطرهانگیزترین بازیهای آن چندی پیش و در قالب فینال جام لیبرتادورس هزاران کیلومتر دورتر از بوئنوسآیرس در ورزشگاه سانتیاگوبرنابئوی مادرید برگزار شد. بوکا توسط ایتالیاییها حومه بوئنوسآیرس تاسیس شد و از همان ابتدا به کارگران و طبقه فرودست جامعه پایتخت آرژانتین تعلق داشت اما در مقابل آن باشگاه دیگر شهر یعنی ریورپلاته با سرمایه بزرگان شهر پا گرفت و به همین دلیل در گذر زمان لقب «میلیونرها» برای آن تثبیت شد. جنگ کارگران و میلیونرهای بوئنوسآیرس فراتر از گل و جذابیت همواره به اندازه کافی قربانی داشته است و حتی آن را با نزدیک به 100 کشته مرگآورترین مسابقه فوتبال در طول تاریخ دانستهاند. نزدیک به 70درصد آرژانتینیها طرفدار یکی از این 2 تیم هستند که این تعمیم باعث شده عمده مناسبات سیاسی و اجتماعی آرژانتینیها تحت تاثیر طبقاتیترین شهرآورد جهان قرار گیرد.
بلگراد؛ اینجا هنوز بلوک شرق زنده است
مهمترین داربی شرق اروپا کماهمیتترین بازی فوتبال محسوب میشود! جایی که ستاره سرخ بلگراد و پارتیزان بلگراد مقابل یکدیگر صفآرایی میکنند، کمترین چیزی که دیگر مورد توجه قرار میگیرد یک مسابقه ساده فوتبال است. خشونت، خون و حتی قتل بخشی جداییناپذیر از داربی بلگراد صربستان است. هر قدر که در اروپای غربی فوتبال نمادی از همگرایی منطقهای و بیاهمیت شدن مرزهای جغرافیایی پس از جنگ دوم جهانی است، در اروپای شرقی اما بالعکس فوتبال عامل تعیینکنندهای برای مرزهای جغرافیایی و تجزیههای پس از فروپاشی بلوک شرق است. درگیری هواداران دیناموزاگرب و ستاره سرخ بلگراد در 13 مه1990 از مهمترین جنگهای فوتبالی بود که آغازگر یک دوره جدید در فوتبال یوگسلاوی شد و در آن بسیاری از هواداران فوتبال جذب گروههای خشن و سیاسی ناسیونالیست شدند. با آغاز جنگهای داخلی یوگسلاوی سابق بین سالهای 1995-1991، بسیاری از آنها به گروههای شبهنظامی درگیر ملحق شدند. حالا و در روزهایی که دیگر یوگسلاوی وجود ندارد، همچنان رقابت میان ستاره سرخ و پارتیزان بلگراد نمادی از انباشت جنگهای سیاسی و نژادی است که تسویه حساب نهایی آن در مستطیل سبز اتفاق میافتد؛ جنگی که 80 درصد مردم صربستان طرفدار یکی از طرفین آن هستند.