printlogo


کد خبر: 209099تاریخ: 1398/2/15 00:00
نگاهی به کتاب «زندانی کوچک» اثر سیدحسن حسینی‌ارسنجانی
کوچک انقلابی

طاهره احمدنژاد: برخی معتقدند بعضی کارها مخصوص بزرگسالان است و دخالت کم‌سن و سال‌ها به علت خامی و کم‌تجربگی چه‌بسا کارها را خراب هم کند اما باید گفت در سرزمین ما ایران صحنه‌هایی در تاریخ رخ داده که اصلا سن و سال در آن دخیل نبوده، مانند ماجرای انقلاب اسلامی یا 8 سال دفاع‌مقدس که ما شاهد رشادت نوجوان‌های بسیاری بوده‌ایم. رمان «زندانی کوچک» از یک دیوارنوشته شروع می‌شود؛ دیوارنوشته‌ای در یکی از روستاهای اطراف شیراز که معلوم نیست کار چه کسی است. مردم روستا که حتی سواد ندارند نمی‌دانند چه اتفاقی افتاده است اما قضیه برای ژاندارمری خیلی جدی است و دلش می‌خواهد کسی را که این شعار را نوشته است، دستگیر کند. شاید در اول داستان همه از خود بپرسند نوشتن شعار برای کسانی که حتی سواد خواندنش را ندارند چه سود یا زیانی دارد؟ اما کشمکش‌هایی که ژاندارمری ایجاد می‌کند و حتی ظلمی که به بی‌گناهی که روی دیوار خانه‌اش این شعار نوشته شده است روا می‌دارد، ماجرا را بزرگ‌تر جلوه می‌دهد. ژاندارمری سراغ معلم روستا می‌رود و بی‌چون و چرا دستگیرش می‌کند و مدعی است تنها معلم است که سواد دارد و شعارهایی مثل مرگ بر شاه برایش معنا دارد. زینل که یکی از نوجوانانی است که در روستا سواد درست و حسابی دارد، رابطه‌ تنگاتنگی با معلم دارد. او می‌خواهد هر طور شده به معلم کمک کند و او را از زندان برهاند. زینل از اینجا به بعد وارد ماجراجویی‌های شجاعانه‌ای می‌شود که موجب می‌شود شخصیت فوق‌العاده‌ای که دارد آشکار شود به طوری که کسی باورش نمی‌شود یک نوجوان از پس این اقدامات برآید.
زینل دست‌هایش را به هم مالید و گفت: «اگه خدا بخواد، حالا دیگه آقای مدیر رو آزاد می‌کنن».
- «ان‌شاءالله»
شب قنات، تیره‌تر از شب‌های دیگر بود. شب به نیمه رسیده بود اما لذت کاری که کرده بودند، خواب از چشمان‌شان رمانیده بود. نشسته بودند و از هر دری صحبت می‌کردند. زینل آه کشید و گفت: «کاش می‌شد از اوضاع و احوال داخل پاسگاه باخبر شیم و ببینیم با کاری که امشب انجام دادیم، چه تصمیمی درباره‌ آقای مدیر می‌گیرن». رسول فکری کرد و گفت: «این که کاری نداره؛ پاشو ببرمت تو پاسگاه».
زینل تلخ خندید و گفت: «سر به سرم می‌ذاری فلز خراب؟»
- «نه جون تو؛ خیلی هم جدی می‌گم. می‌گی نه، پاشو تا ببرمت».
- «چجوری؟»
- «از راه قنات. یکی از چاه‌های قنات تو پاسگاهه، ولی باید خیلی راه بریم».
(بخشی از کتاب )
نویسنده تلاش کرده است از فضای روستایی که در داستان جاری است بهترین استفاده را ببرد. به طور مثال قنات یکی از الهامات نویسنده است و صحنه‌های بسیاری را با کمک قنات خلق می‌کند و مخاطب از توصیف قنات و کارکرد آن لذت می‌برد. حتی در آخر داستان زینل باز هم از قنات کمک می‌گیرد و تحسین همه را برمی‌انگیزد.
از بخش‌های جالب توجه داستان توصیفات پاسگاه و شخصیت‌های درون پاسگاه است که نشان‌دهنده‌ این است که شور انقلاب توانسته است حتی قلوب کسانی را هم که هر روز جلوی پرچم شاهنشاهی به احترام می‌ایستند تسخیر کند. یکی از نکات چالش‌برانگیز این کتاب آن است که در همه قضایا همه چیز به نفع انقلابیون تمام می‌شود و حتی شخصیت اول داستان خیلی راحت از پس هر کاری برمی‌آید. در این صورت دیگر تنشی برای مخاطب باقی نمی‌گذارد و همه‌چیز برایش قابل پیش‌بینی است و آن پیروزی مسلم انقلابیون است.


Page Generated in 0/0054 sec