printlogo


کد خبر: 209138تاریخ: 1398/2/16 00:00
به بهانه سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزل‌سرای معاصر
شعر من از قبیله خون است

هادی قائم‌مقامی: 6-5 سال پیش، وسط یکی از کلاس‌‌های نظم و نثر یوسفعلی میرشکاک در سالن سازمان اوج، وقتی حرف از مدح و ثنا گفتن و شعر گفتن به میان آمد، استاد ما یاد «حسین منزوی» افتاد. گفت: منزوی همان یک بیتی که در وصف حضرت فاطمه(س) گفته است برای آخرت او کافی است. (سنگ صبور مردی از آن گونه بودن/ با هیچ زن ظرفیت زهرا شدن نیست) حسین می‌توانست در زمان حیاتش اشعارش را آشکار کند و مانند بسیاری از افراد از سازمان‌ها و ارگان‌‌های دولتی حقوق بگیرد ولی این کار را انجام نداد.
و جمله‌ای در تکمله گفت: منزوی تا زمانی که زنده بود هم مسلمانان و هم روشنفکران از او فرار می‌کردند و تنها 5-4نفر به منزوی توجه می‌کردند و زمانی هم که فوت کرد هیچ‌کس نمی‌دانست شعر آیینی داشته است.
و این جمله آن روز همه دانش من از کسی بود که به او لقب‌ها داده بودند، از آن جمله یکی «سلطان غزل» بود. حسین منزوی معلم‌زاده و شاعرزاده‌ای باسواد از زنجان است که در زبان شاعران هم‌نسلش بسیار تحسین شده است. منزوی اول مهرماه  1325 به دنیا آمد و سال‌های کودکی‌‌‌‌اش را به‌خاطر شغل معلمی پدر و مادرش در روستاهای زنجان از جمله نیک‌پی، کرگز و پیرسقا یا پیرزاغه گذراند. در سال کودتا (1332) وارد دبستان فردوسی زنجان شد و 4 سال را در این مدرسه تحصیل کرد. بعد از آن، 2 سال در دبستان صائب‌تبریزی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، 2 سال در دبیرستان پهلوی آن زمان (دکتر علی شریعتی کنونی) و 4 سال را در دبیرستان صدر جهان (دبیرستان شهید محمد منتظری کنونی) درس خواند. سال 1344 است که او وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران می‌شود و در رشته ادبیات ثبت‌نام می‌کند. در همین سال‌هاست که به‌عنوان شاعری مطرح و تاثیرگذار در جامعه مطرح می‌شود و غزل‌های او مورد توجه غزلسرایان قرار می‌گیرد. ادبیات را نیمه‌کاره رها می‌کند. منزوی در سال 50 نخستین کتاب خود را منتشر و پس از آن با گروه فرهنگ و ادب رادیو و برخی نشریات همکاری‌اش را آغاز می‌کند. «حنجره‌ زخمی تغزل» مجموعه‌ای است که در سال ۱۳۵۰ به چاپ می‌رسد. در این مجموعه ترکیبی از غزل‌ها و اشعار نیمایی با مضامین اجتماعی و سیاسی از منزوی منتشر می‌شود. اشعاری که دستمایه آنها قصه‌‌های اساطیری و حماسه‌‌های آذری است. با همین مجموعه برنده جایزه اولین دوره شعر فروغ هم می‌شود و به عنوان بهترین شاعر جوان این دوره معرفی می‌شود. شاید مضامین سیاسی و اجتماعی مجموعه «حنجره زخمی تغزل» است که او را برای ادامه تحصیل در رشته علوم اجتماعی ترغیب می‌کند اما این رشته را نیز نیمه‌کاره رها می‌کند؛ به صداوسیما می‌رود و در گروه «ادب امروز» به سرپرستی زنده‌یاد نادر نادرپور به فعالیت مشغول می‌شود و برنامه «یک شعر یک شاعر» را تهیه و کارگردانی می‌کند. علاوه بر «یک شعر یک شاعر» تهیه‌کنندگی برنامه‌‌های دیگر را نیز عهده‌دار می‌شود. اواخر دهه 50 است و او را به عنوان یکی از غزلسرایان نامی می‌شناسند. سال 58 است که مجموعه «صفرخان» را در حال و هوای پیروزی انقلاب اسلامی به چاپ می‌رساند. این کتاب مشتمل است بر یک منظومه بلند نیمایی که در توصیف «صفرخان» سروده شده است. صفرخان یک شخصیت مبارز، مقاوم و یک الگوی مبارزاتی علیه رژیم پهلوی بوده است، او سال‌‌های سال به جرم آزادی‌خواهی در زندان‌‌های رژیم طاغوت به سر برده و سختی‌ها کشیده و شکنجه‌ها دیده است. صفرخان پس از پیروزی انقلاب از زندان آزاد می‌شود اما پس از اندکی رخت از دنیا برمی‌بندد. این کتاب در سال 1358 توسط انتشارات چکیده در تهران منتشر شده است که سال ۱۳۸۲ تجدید چاپ شد. مجموعه «از شوکران و شکر» که شاعر «به حضور مسلط همیشه عشق و غم‌ها و شادی‌‌های بزرگش» تقدیم کرده، شامل 145 غزل، توسط انتشارات آفرینش در سال 1373 به چاپ رسیده است. غزل‌های این مجموعه از گونه‌ای دیگر است و با غزلیات تکراری و آنچنانی هیچ تناسبی ندارد، زیرا تعبیرهای نو و بکر، انتخاب وزن‌های مناسب با مفاهیم و تداوم اندیشه و حضور مسلط همیشه عشق، به این مجموعه، لفظی دیگر بخشیده است. این مجموعه پرسروصداترین مجموعه منزوی است که مقدمه‌ای طولانی و پر از گلایه دارد: «در روزگاری که قلم‌ها به مزدپارگی می‌چرخند و توطئه سکوت همه‌جا را فرا گرفته و کتاب‌های من از هیچ اولویتی برای سهمیه انتشار برخوردار نیست، خیلی از دوستان، کتاب چاپ می‌کنند و خیلی‌ها ناجوانمردانه نوشته‌های من یا دیگران را به اسم خودشان چاپ می‌کنند». غزل شماره یک این دفتر هم یک گلایه است:
لیلا دوباره قسمت ابن‌السلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد
می‌شد بدانم اینکه خط سرنوشت من
از دفتر کدام شب بسته وام شد...
شعر من از قبیله خون است خون من
فواره از دلم زد و آمد کلام شد
ما خون تازه در تن عشقیم و عشق را
شعر من و شکوه تو رمزالدوام شد...
***
«به همان سادگی
که کلاغ سالخورده
با نخستین سوت قطار
سقف واگن متروک را
ترک می‌گوید
دل،
دیگر
در جای خود نیست
به همین سادگی!»
به همین سادگی اشعار سپید سروده شده طی سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۷۸ است که در بهار 79 منتشر می‌شود. از کهربا و کافور نیز مجموعه‌ای نزدیک به 100 غزل از بهترین سروده‌‌های منزوی است که سرشار از حرف نو و مضمونی غنی برای غزل فارسی است.
در انتظار تو تا کی سحر شماره کنم؟
ورق ورق، شب تقویم کهنه پاره کنم؟
نشانه‌های تو بر چوبخط هفته زنم
که جمعه بگذرد و شنبه را شماره کنم
برای خواستن خیر مطلقی که تویی
به هر کتاب و ز هر باب، استخاره کنم
***
شب و خیال و سراغ تو باز می‌آیم
که بهت خانه در بسته را نظاره کنم
مکن به ظلمتم آونگ بیش از این و مخواه
که شرحه‌شرحه خورشید را قناره کنم
تو کی ز راه می‌آیی که شهر شب زده را
به روشنایی چشمم چراغواره کنم؟
ز یاس‌های تو مشتی بپاشم از سر شوق
به روی آب و قدح را پر از ستاره کنم
هزار بوسه از انتظار لک زده را
نثار آن لب خوشخند خوش‌قواره کنم
***
هنوز هم غزلم شوکرانی است الا
که از لب تو شکرخندی استعاره کنم
مصرعی که بر سنگ مزارش نوشته شده نیز برای همین مجموعه است:
نام من عشق است! آیا می‌شناسیدم؟
زخمی‌ام- زخمی سراپا، می‌شناسیدم؟
با شما طی کرد‌ه‌ام راه درازی را،
خسته هستم، خسته، آیا می‌شناسیدم؟
راه ششصد ساله‌ای از دفتر«حافظ»
تا غزل‌های شما!‌ ها می‌شناسیدم؟
این ‌زمانم گرچه ابر تیره پوشیده‌ است
من همان خورشیدم اما، می‌شناسیدم
پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا می‌شناسیدم؟
می‌شناسد چشم‌هایم چهره‌هاتان را
همچنانی‌که شماها می‌شناسیدم
مجموعه‌‌های دیگری که حاصل کوشش حسین منزوی است، کم نیستند. از دیگر آثار حسین منزوی به موارد زیر می‌توان اشاره کرد:
ترجمه منظومه ترکی «حیدر بابا»ی استاد محمدحسین شهریار (1369- آفرینش): منزوی در این مجموعه یکی از بهترین نمونه‌‌های شعر ترکی یعنی حیدربابای استاد شهریار را به شعر فارسی نیمایی ترجمه کرده و با اینکه انتقال مفهوم در ترجمه بشدت کار سختی است، منزوی به جهت هم دیاری با شهریار بخوبی این مسؤولیت خطیر را به جا آورده و در این کار موفق عمل کرده است.  با عشق در حوالی فاجعه (1371- پاژنگ)  مجموعه دیگری از غزل‌‌های او است.
این ترک پارسی گوی/ بررسی شعر استاد شهریار (1372- برگ): منزوی در این کتاب از شهریار به عنوان شاعر شیدایی و شیوایی یاد می‌کند و شعر او را با عناوین مختلف از قبیل: تذکره احوال، شعر شهریار، غزل شهریار، مکتب شهریار، هذیان دل و حیدر بابا مثنوی افسانه شب شعرهای آزاد شهریار و... با قلم شیوای خود نقد و بررسی می‌کند و خود را یکی از دوستداران شعر شهریار می‌داند و می‌گوید: «دفتر شهریار، همیشه برای تسخیر دل مشتاق من، طرفه‌هایی در آستین داشته است. اگر در 20 سالگی غزل‌های عاشقانه‌‌‌‌اش را دوست داشتم و در 30 سالگی «‌ای وای مادرم» او را می‌پسندیدم و در 40 سالگی با هذیان دلش در آفاق شور و حال پر می‌گشودم، امروز در عین حال که تمام آن شعرها را که سوگلی‌‌های 20 و 30 و 40 سالگی‌ام  بوده‌‌اند دوست می‌دارم، با غزل‌های جاافتاده پیرانه‌سرش خلوت می‌کنم و دیوان و دفتر او از کتاب‌های بالینی من است». حسین منزوی در مقدمه‌‌‌‌اش هدف از نگاشتن این کتاب را این می‌داند که سعی دارد خواننده را در تجربیات خود سهیم کند و شناختی را که در سایه خواندن شعرهای شعریار به آن مشرف شده به خواننده انتقال دهد.
با سیاوش از آتش (1375- پاژنگ): با سیاوش از آتش گزیده اشعار حسین منزوی است که او خود آن را از میان 3 مجموعه شعرش دستچین کرده است. این کتاب برای نخستین‌بار در سال 74 توسط انتشارات پاژنگ چاپ شد و در سال 83 برای دومین بار به چاپ رسید. این گزیده اشعار مشتمل بر 334 غزل است که منزوی آنها را از 3 اثر خود به نام‌‌های «حنجره زخمی تغزل»1350، «از شوکران و شکر» 1373 و «با عشق در حوالی فاجعه» 1371 دستچین کرده است. غزل‌های این کتاب هیچ‌کدام نامی ندارند. منزی در این رابطه در مقدمه این کتاب می‌نویسد: «من از همان اولین دفترم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بنا را بر این گذاشته بودم که غزل‌ها را نام‌گذاری نکنم. آنها را شماره زده بودم، چرا که اصلاً با تعیین نام برای غزل و هر شعر دیگر و حتی هر اثر هنری دیگر مخالفم، به این دلیل که ذهن خواننده را کانالیزه می‌کند و آن را در مسیر دلخواه و نوعاً تحمیلی شاعر می‌اندازد و از پروازهایی که وسعت دید به خواننده می‌بخشد و او را در کامل کردن شعر به وسیله شریک شدن با شاعر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، یاری می‌کند، باز می‌دارد.
از ترمه و تغزل/ برگزیده غزل‌ها و شعرهای نیمایی و سپید (1376- روزبهان): از ترمه و تغزل گزیده‌ای از آثار حسین منزوی است که با نظارت خود او به رشته تحریر در آمده است. این گزیده شعر شامل 7 بخش به نام‌‌های «حنجره زخمی تغزل»، خود شامل 2 بخش است که بخش اول آن تعدادی شعر آزاد و چند رباعی و بخش دوم آن شامل تعدادی غزل است.  بخش دوم به نام «با عشق تاب می‌آورم» که شامل تعدادی شعر آزاد و شعر سپید است، «از شوکران و شکر»، «با عشق در حوالی فاجعه»  که شامل تعدادی غزل است، «همچنان از عشق» که شامل تعدادی مثنوی، رباعی و چند کار پراکنده دیگر است، «از کهربا و کافور» شامل تعدادی غزل و « تیغ و ترمه» شامل چند شعر آزاد و سپید است. حسین منزوی هر چند محوریت سرایش خود را تغزل قرار داده اما در عرصه شعر اجتماعی و شعر آیینی نیز آثار برجسته‌ای را خلق کرده است.  
«تیغ زنگ زده» اما مجموعه‌ای متفاوت از منزوی است. منزوی در این کتاب 18 قصه از افسانه‌های آذربایجان را به فارسی برگردانده است. در این افسانه‌ها با مضامین مختلف؛ عادت‌ها، آداب و رسوم، جهان معنوی، آرزوها، آرمان‌ها و عمری مبارزه مردم آذربایجان در رویارویی با دشمنان خارجی و داخلی به تصویر کشیده شده است. عناوین قصه‌های این مجموعه عبارت است از: «تیغ زنگ‌زده»، «پادشاه و پسرش»، «شاه و وزیر»، «افسانه‌های شاه اسکندر»، «افسانه جیحون»، «یادگار»، «نامادری و دختر یتیم»، «بچه پهلوان»، «افسانه کچل‌احمد»، «دختر سخاوتمند»، «افسانه دختر عاقل»، «دانه گندم به اندازه تخم‌مرغ»، «لقمان»، «شاه و دختر»، «دختر پادشاه سمرقند»، «استاد عبدالله»، «پادشاه آهنگر» و «شاه ون پیرمرد». توجه به این داستان‌ها نشان از اخت بودن منزوی با ادبیات و قصه‌‌های آذری از کودکی دارد.
«دیدار در متن یک شعر» نیز عنوان مجموعه‌ای شامل نوشته‌‌‌هایی است که به تحلیل و بررسی سروده‌‌‌هایی از شاعران کشور اختصاص یافته است. به تصریح منزوی: «آنچه در این مجموعه می‌خوانید، حرف‌هایی است درباره شعر، برخوردهای تحلیلی با چند شعر از معاصران و طبعا برخورد صاحب این قلم با حال و هنجار خود.‌ ای بسا که من در شعری، به حالتی رسیده‌ام که دیگری در رویارویی با همان شعر، حتی از کنار آن حس و حالت نیز عبور نکرده باشد. این نوشته‌ها نقد نیست (با توقعی که از نقد به معنی کاملش داریم) با ابعاد فنی و تکنیکی شعرها، به تقریب اصلا برخورد نشده و آنچه مورد نظر بوده، بیشتر حال و هوای درونی و محتوایی‌شان بوده است». این کتاب در سال ۱۳۸۴ به وسیله انتشارات آفرینش به چاپ رسیده است. همچنین مجموعه فانوس‌‌های آفتابی در مدح و ثنای ۱۴ معصوم و سوگ آنان، بویژه سرور و سالار شهیدان، امام حسین(ع) آغاز و پی گرفته شده است که ۲۶ چکامه دارد و بیشتر به جریان عاشورایی و امام حسین می‌پردازد و به سال ۱۳۸۳ چاپ شده است.
«نیما در مرحله گذار» نیز کتاب دیگری از حسین منزوی است که در آن به بررسی شعر معاصر پرداخته است.  منزوی در مقدمه کتاب «از کهربا و کافور» درباره این کتاب (نیما در مرحله گذار) اشاراتى داشته است: «ماجرا به صورت ساده‌اش این بود که در سال گذشته که همان سال فرخنده میمون و مبارک و خجسته 75 بوده باشد، داشتم روى کتابى کار مى‌کردم که بر محور نیما و شعر نیما سامان مى‌گرفت. بخش عمده کتاب که «نیما در مرحله گذار» نام داشت، 7-6 سال پیش تمام شده بود و من مشغول فیش‌بردارى 2 بخش دیگر کتاب بودم. چون به مناسبت بزرگداشت نیما از جانب یونسکو، ناشران روى خوش به چاپ کارهاى او نشان مى‌دادند... بارى! مؤلف هم که خود را و هم نسل خود را و شعر معاصر این سرزمین را مدیون نیما مى‌داند، مى‌خواست در آن فرصت، دور از هیاهوى رسمى، از کنج انزواى خود، اداى دینى به پیرو مرشد و پیام‌آور شعر معاصر فارسى کرده باشد. هم از این رو، به فکر افتاد که با یارى «کتاب زمان»، «نیما در مرحله گذار» را به دست دوستداران نیما برساند. اما آن بزرگداشت به دلایلى، چندان که سزاوار بود برگزار نشد، ما نیز بر آن شدیم که ماجرا را به مهلتى دیگر وانهیم. پس کار کتاب را در همان ناتمامى رها کردم...».
با عشق تاب می‌آورم / مجموعه شعرهای نیمایی (1378- چی‌چی‌کا)، این کاغذین جامه (1379- نغمه)، از خاموشی‌ها و فراموشی‌ها (1380- انتشارات مهدیس زنجان)، تغزلی در باران (1381- نیستان) و مجموعه اشعارش که در یک مجلد 1048 صفحه‌ای در سال 1388 با همت برادرش بهروز منزوی و به کوشش حسین فتحی توسط انتشارات آفرینش و نگاه منتشر شده، از دیگر یادگارهای حسین منزوی است.
اشاره به یادگاری‌‌های حسین منزوی از آن رو برای نگارنده در این مطلب حائز اهمیت بود که بیشتر از غزل‌‌های کم‌نظیر منزوی به پشتکار و حوصله این شاعر دوست‌داشتنی در مواجهه با شعر و ادبیات معاصر جلب توجه شود. حال آنکه این دقت نیز لازم است که حسین منزوی که بحق او را «نیمای غزل» می‌خوانند، شعرش را نه با تصنع که با جان می‌آراست و در واقع شعرش زندگی او و زندگی او شعرش بود. او چنان از قید ظاهر آزاد بود که در گفتار دیگران مکرر از همین ویژگی او یادشده است. محمدعلی بهمنی، دوست شاعر منزوی خاطره‌ای از او دارد که خواندنی است. وقتی بهمنی زبان به نصیحت دوستانه‌اى مى‌گشاید تا تغییری در ظاهر ایجاد کند، اینگونه پاسخ می‌دهد: «در نیم قرن دیگر، حتى زودتر، هیچ‌کس نمى‌پرسد منزوى یا بهمنى چگونه زندگى مى‌کرد، سیر بود یا گرسنه، تنها به شعر ما نگاه مى‌کنند». حسین منزوی 16 اردیبهشت 1383 پس از مدت‌ها رنج از بیماری قلبی بر اثر آمبولی ریوی در بیمارستانی در تهران درگذشت و در کنار آرامگاه پدرش در زنجان به خاک سپرده شد.
 

نیستانی، منزوی را متوجه هوشمندی‌‌‌‌اش کرده بود

«حنجره زخمی تغزل» منزوی و اولین مجموعه شعر من با هم و در یک روز، سال 57 توسط انتشارات بامداد منتشر شد. هر وقت منزوی از زنجان به تهران می‌آمد، می‌گشتیم و منوچهر نیستانی را هر جا می‌توانستیم می‌یافتیم و از او بهره می‌بردیم، البته این فرصت لطف جناب نیستانی به من و منزوی بود. هر موقع هم می‌رفتیم مثل الان من و شما در پارکی یا حتی گوشه خیابان هم می‌نشستیم و ساعت‌ها با ایشان صحبت می‌کردیم. نیستانی ما را دگرگون کرده بود، من که حالا کندذهنی هم داشتم ولی نیستانی بود که منزوی را متوجه هوشمندی‌اش کرده بود و به او می‌گفت تو خیلی فراتر هستی و رسالتی بزرگ داری. هر موقع هم نزد نیستانی می‌رفتیم واقعیت این بود که من شاید یکی یا دو تا غزل گفته بودم اما منزوی بزرگ شاید 12-10 تا غزل گفته بود. موقعی که اشعارمان را برای نیستانی می‌خواندیم، این انسان بزرگ
هیچ‌وقت هم نمی‌گفت این غلط و اشتباه است یا ضعیف است، ذهن او همیشه آنقدر حاضر در آفرینش بود که وقتی ما شعری می‌خواندیم، اگر نزد او یک یا 2 بیتش ضعفی داشت همانجا می‌آفرید و می‌گفت که یکبار اینطور هم بخوانید و ببینید چطور است. تازه وقتی ما شعر را دوباره با تغییرات ایشان می‌خواندیم متوجه می‌شدیم که با نگاه خودمان چقدر تفاوت وجود دارد. اینجا بود که متوجه شدیم شاعر برای آفرینش شعر، آفرینش درونی باید داشته باشد مثل نیستانی که همانجا ابیاتی می‌سازد بدون آنکه به آن اندیشیده باشد. نیستانی می‌گفت شعر باید خودش ساخته شود به همین سرعتی که در ذهن من اتفاق می‌افتد باید در ذهن شما هم اتفاق بیفتد. اگر کسی شعری را بگوید و بعدا آن را اصلاح کند، همین پیش‌اندیشی آن را از شعر بودن خارج می‌کند، چون ذات هنر اصلا پیش‌اندیشی ندارد.
(محمدعلی بهمنی در گفت‌وگو با «وطن امروز»)
 


Page Generated in 0/0071 sec