همزمان با پیدایش بشر بر روی زمین، سوالات متعددی ذهن او را به خود مشغول داشته است، مانند «آیا موجودات فضایی وجود دارند؟»
داستان باورنکردنی این قسمت را شخصی به نام ماریو فرناندو گومز از شهر اسپانیول برای ما فرستاده و هنوز هیچکس نمیداند که آیا این داستان را باید باور کرد یا خیر؟ اما خود گومز به جان مادرش قسم خورده که راست میگوید!
در داستان گومز، صحبت از موجودات فضایی است که بازار شهر اسپانیول را در تسخیر خود درآوردهاند. او تعریف میکند که: یک شب تک و تنها در خانه نشسته بودم و داشتم نان و ماست میخوردم که ناگهان صداهای ترسناکی از مزارع پیاز توجه من را جلب کرد. خیلی خیس شده بودم اما بیرون رفتم. چند مرد وحشتناک را دیدم که با سرعت پیازها را بار کامیون میزدند. با دیدنم لحظهای درنگ کردند. آنقدر ترسیده بودم که نزدیک بود سکته کنم. ناگهان یکی از آنها با صدایی رعبآور گفت: آی عمو دستشویی کجاست؟ الان میریزه...!
و من در حالیکه از شدت ترس صدایم میلرزید گفتم: آنجا و با انگشت پشت تپهای را نشان دادم و گفتم: همونجا کلوخ هم هست، کارت را راه میاندازد!
گفتم: شرمنده پیاز کیلویی چند؟
گفت: اینجا هزار، اونجا 12 هزار هار هار هار.
خواستم بگویم: پس چرا؟
اما از هیبتشان آنقدر ترسیدم که نپرسیدم.
در همین هنگام آن یارو که از دستشویی برمیگشت، ضمن گفتن کلمه «آخیشش»، گفت: بچهها بجنبید، سریع پیازها را بار بزنید که زودتر ببریم بازار بندازیم به ملت.
***
آیا این داستان واقعیاست؟ آیا آدم فضاییها پیاز را از کشاورز میخرند هزار و در بازار میفروشند 12 هزار؟ چرا آن مرد رفت دستشویی؟
پاسخ به این سوالات هرگز روشن نشده است!؟