باورکردنی نبود و هنوز هم باورکردنی نیست. یک هفته پیش، فرهاد مجیدی بهعنوان سرمربی استقلال معرفی شد. او تاکید داشت همه چیز موقت است و هیچ تضمینی برای همکاری طولانی در این سمت وجود ندارد. در نخستین دیداری که استقلال تحت هدایت او به میدان رفت، با 4 گل برنده شد. چهار؛ همان عددی که برای او و همتیمیها و هوادارانش یک هویت ویژه دارد اما این هویت ویژه کمی آسیبدیده و فرهاد برای فهمیدن این حقیقت باید به رأس امور میرسید. مجیدی تیم را تحویل گرفت و قول داد همان گونه که تحویل گرفته، به صاحب بعدیاش تقدیم کند اما اوضاع از چیزی که پیشبینی میشد، پیچیدهتر شد. مجیدی ابتدا منشا را کنار گذاشت. مهدی رحمتی هم هنوز هیچ جایی در ترکیب او ندارد. اگر برخی حواشی غیرورزشی را کنار بگذاریم، تازه به دلیل غیبت میلاد زکیپور و بازگشت مرتضی تبریزی پی میبریم. فرهاد محبوب آبیها یک عمر در مستطیل سبز دویده و حالا این فرصت را دارد تا قهرمان هوادارانش باشد. او عمیقا عاشق استقلال است و این اصلا پوشیده نیست اما آیا راه او برای برافراشتن دوباره پرچم استقلال درست است؟ مجیدی در کنفرانس خبری پس از بازی با استقلال خوزستان میگوید استقلال او یکی از بهترین استقلالهای تاریخ است. کمتر از یک هفته بعد، فرهاد زیر و بم ترکیبش را بهتر از همیشه کشف کرده و این بار مدعی میشود پیراهن استقلال برای بعضیها گشاد است. بعید به نظر میرسد مجیدی در این دوران کوتاه به چنین حقایقی دست پیدا کرده باشد اما قدرت او برای گفتن حرفهایی که نیاز دارد، بیشتر شده و همین کافی است تا صریحتر از همیشه انتقاد کند. او با جدیت از سبک تمرینات وینفرد شفر انتقاد میکند. بدنسازی استقلال را زیر سوال میبرد و در نهایت از طارق همام انتقاد میکند. حتی در سطح نخست فوتبال اروپا هم سرمربیها با اکراه از جنجالساز تیمشان پردهبرداری میکنند اما فرهاد مجیدی نظر متفاوتی دارد. او دلش برای استقلال میسوزد و خودش هم میگوید نمیداند در چند سالی که پیرامون باشگاه نبوده چه اتفاقاتی رخ داده است. فرهاد میداند درد چیست اما راهی برای درمان آن ندارد. او در اوج بینظمی به دنبال یک نظم ایدهآل است و پیدا کردن این حقیقت، قیمت زیادی دارد. فضای استقلال شکنندهتر از همیشه شده و همه از این اتفاقها نگرانند. بازیکنها مصاحبه نمیکنند، وضعیت قرارداد آنها مشخص نیست، باشگاه برای تامین بودجهاش مجبور به فروش ستارههایش میشود و سرمربی آینده نیمکت استقلال هم نامعلوم است. حتی هواداران هم در این مسیر قدم گذاشتهاند و نارضایتیشان از هیأتمدیره را اعلام میکنند. در چنین شرایطی، فرهاد مجیدی با اتکا به قدرتی که خودش هم میداند تواناییهای زیادی دارد، یک تنه مقابل همه هجمهها قرار گرفته، بلکه راه موفقیت استقلال را پیدا کند. او میداند دروازهبانش به دلیل انضباطی به تنهایی راهی خانه شده یا دلیل دیگری داشته است. او میداند کدام مهاجم را نیمکتنشین کند و کدام مدافع را بازی دهد. فرهاد بهتر از همه مقابل موج سیاه و پلیدی که استقلال را با خودش برده، ایستاده است اما این ایستادگیها در نهایت چه سرانجامی خواهد داشت؟ 2 سرنوشت کاملا متفاوت در انتظار مجیدی است. سرنوشتی که مثل صفحه شطرنج، وابسته به یکایک حرکات فرهاد است و مشخص نیست چه آیندهای را برای او رقم خواهد زد. نخست آنکه شاید فرهاد به معمار جدید استقلال تبدیل شود و باشگاه محبوبش را آنطور که دوست دارد، سازماندهی کند و دوم آنکه در مقابل سپاهی که به هیچکس رحم نکرده، ایستادگی نکند تا فضای تیم از آنچه هست، ملتهبتر نشود. مجیدی هر تصمیمی بگیرد، میتواند برنده باشد. حقیقت این است که استقلال این روزها به یک پیرمرد خردمند نیاز دارد و اگر منصور پورحیدری دیگر عصایش را به دیوار باشگاه تکیه نداده، شاید فرهاد مجیدی بتواند با آزمون و خطا مسیر آینده باشگاه را پیدا کند. البته این مسیر، مثل حرکت روی طنابی نازک است و عاقبت آن، ممکن است یک سقوط ترسناک باشد. خلاصه آنکه مجیدی این روزها باید برای استقلال یک قمار سنگین کند؛ قماری که هواداران استقلال امیدوارند نتیجهاش به ضرر بدنه واقعی باشگاه نباشد.