حسن رضایی: پیرو تصمیم شورای عالی امنیت ملی و دستور رئیسجمهور، روند کاهش تعهدات برجامی کشورمان آغاز شده است. ما پیش از این و در دهه 80 نیز با همین تیم مذاکرهکننده راهی مشابه را طی کرده بودیم که آن هم به دلیل بدعهدی اروپاییها در نهایت به بازگشت هستهای انجامیده بود. هر چند آقای روحانی در سال 92 روایت معکوسی از تاریخ به افکار عمومی ارائه داده، میگفت: «در کشور ما سالها و دهههاست که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه میدهد، اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟ باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد!» اینکه چرا یک تجربه را در فاصله یک دهه باید 2 بار تکرار کنیم، موضوع این یادداشت نیست. حتی اینکه چرا باید دقیقا همان افراد دوباره با هزینهای چندین برابر همان راه یک دهه پیش را رفته باشند هم فعلا محل بحث نیست.
اکنون، مهمتر از تاریخ پرونده هستهای و حتی مهمتر از سخنان اخیر آقای روحانی درباره کلیدخوردن روند بازگشت هستهای کشور، گامهای بعدی ما به عنوان «ایران» است. شاید یک سال پیش بود که در نوشتهای، دلایل آنکه راهکارهای رئیسجمهور در مسأله هستهای و اقتصاد، جواب معکوس داده را بررسی کردم. در آنجا نوشتم وقتی دولت قرار را بر واریز یارانه سیاست به اقتصاد گذاشته، اگر هم راهکارش درست و واقعی باشد، در درجه نخست و همواره، باید جیب سیاست را پر و پیمان نگه دارد. اتخاذ مواضع سیاسی ضعیف و رفتن همزمان بر سر میز مذاکره برای دادن یارانه همان مواضع به اقتصاد، بیش از بازی برد- برد به تمسخر خود و ملت شباهت دارد. نوشتم وقتی ما حین مذاکره، آب خوردن مردم را هم به تصمیم طرف مقابل گره میزنیم، او دولت ما را گرسنهای میبیند که نه سیاست، بلکه تمام هست و نیست خود در حوزههای مختلف را هم حاضر است تنها در ازای وعدههای- و نه عواید!- اقتصادی حراج کند.
پیرو همین سیاستها، حالا اتحادیه اروپایی نیز پس از یک سال بدعهدی و با گستاخی تمام، ضربالاجل 2 ماهه ما را همان روز نخست از اساس رد کرده است. اتحادیه عزیز، در کنار اینها یک سورپرایز جدید هم برای ما داشته تا نشان دهد برجام چقدر بین او و آمریکا فاصله انداخته و آنها را از هم دور کرده است: «در صورت بروز جنگ آمریکا با حکومت ایران در قالب ناتو در کنار آمریکا خواهیم بود!» آقای روحانی متاسفانه در تمام 6 سال گذشته به این توجه نداشت که وقتی آب خوردن یک ملت 80 میلیونی را هم به خواست غرب گره میزند، دیگر اینکه بگوید: «توافق ژنو یعنی زانو زدن قدرتهای بزرگ مقابل ملت ایران» هم چیزی از تصویر ضعیف ایران در نگاه طرف مقابل را تغییر نخواهد داد. کنار هم گذاشتن تمام این واقعیات، باز هم ما را به این میرساند که گامهای بعدی ایران از امروز، بیش از سخنان رئیسجمهور در 18 اردیبهشت 98 حائز اهمیت است.
طرف اروپایی اکنون بخوبی میداند توقف فروش آب سنگین و اورانیوم غنیشده از سوی ایران، وقتی فروش آنها قبلا توسط آمریکا تحریم شده، ضعیفترین واکنشی است که میشود به نقض عهدهای اروپا و آمریکا داد. لذاست که به جای عذرخواهی و ارائه تعهد واقعی به تامین حقوق ملت ایران، همان ابتدا با رد کامل ضربالاجل 2 ماهه ایران، سعی دارد گام بعدی ما در جهت احقاق حقوق خود در برجام را هدف قرار دهد. طبق اعلام رئیسجمهور، ایران در مرحله بعدی، خود را متعهد به رعایت سقف غنیسازی مندرج در برجام نخواهد دانست و فعالیت رآکتور اراک را نیز به روال پیش از برجام بازخواهد گرداند، مگر آنکه به منافع خود در برجام، بویژه در 2 موضوع نفت و بانک برسد. امری که تحقق آن با توجه به گربهرقصانیهای اروپا و آمریکا چیزی نزدیک به محال است. اروپا طی 2 ماه آینده چنانکه گفته است کار خاصی انجام نخواهد داد و اساسا به ضربالاجل اعتقادی ندارد.
لذا اقدامات اتحادیه در ماههای اردیبهشت و خرداد، احتمالا ملغمهای از تاسف و تهدیدهای لفظی باقی خواهد ماند. چنین واکنشی هم یک دلیل بسیار ساده دارد: ما متاسفانه قبلا با عمل نکردن به ضربالاجلهای متعدد خود در برابر اروپا، آنها را از اعتبار ساقط کردهایم! روز خروج آمریکا از برجام به اروپا گفتهایم صبر ایران اندک است و شما تنها چند هفته فرصت دارید ما را به ماندن در برجام متقاعد کنید! بعدتر درباره عملیاتی کردن SPV گفتهایم «اروپاییها تا 13 آبان وقت دارند و از این تاریخ به بعد فایدهای ندارد که بخواهند انجام دهند!» 10 ماه بعد اما همین آقای عراقچی بیاعتنا به سخنان گذشته، در توجیه وقتکشی اروپاییها گفته است: «این سازوکار در ابتدای راه خود است که ما هنوز نمیدانیم چطور میخواهد کار کند و مشکلگشا باشد! از این رو نیاز است بحثهای کارشناسی داشته باشیم».
دولت اگر دوست دارد دومینوی خیانت و گستاخی اروپا نسبت به منافع ملی ما پایان یابد، ابتدا باید دومینوی بیاعتنایی خود به خط و نشانهای خودش برای طرف مقابل را تمام کند. آقای روحانی در گفتوگوی زنده تلویزیونی پس از خروج آمریکا از برجام گفته بود: «من به وزارت خارجه دستور دادم ظرف چند هفته آینده با مذاکرات با کشورهای اروپایی هماهنگیهای لازم و مذاکرات لازم را انجام دهند. اگر ببینیم منافع ما تضمین نخواهد شد بزودی من با مردم ایران صحبت خواهم کرد و تصمیمات نظام را در آن شرایط به اطلاع مردم میرسانم». دلیل اینکه اروپاییها حالا وقعی به ضربالاجل 2 ماهه ما نمینهند، در درجه اول این است که آن چند هفته تبدیل به یک سال شد و حالا هم وعده 2 ماه دیگر دادهایم. بهنظرم جمعبندی اروپا این است که با همان حساب چند هفته سابق، ضربالاجل این بار هم، بر خلاف ظاهر 2 ماههاش، 5 ـ 4 ساله است! و خب! واقعا چرا باید چنین ضربالاجلی را جدی گرفت؟!