وارش گیلانی: محمدجواد محبت از جمله شاعران پیرو نیمایوشیج بود که پیش از انقلاب، با چهرههای شاخص نوگرایی که دغدغه دین یا مبارزه با ظلم طاغوت در سر داشتند، در شعر خود همراه و همصدا بود و شعرهای انقلابی آفرید؛ همراه و همصدا با شاعرانی همچون علی موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده، بهمن صالحی و دیگران. این دسته از شاعران که اندک هم بودند، بیشتر به واسطه شأن و قدرت شاعری در نوع و شکل شعر و دیدگاههای نوینی که داشتند از جانب جامعه شاعران روشنفکر نیز پذیرفته شده بودند.
اشعار نیمایی محمد جواد محبت در پیش از انقلاب بیشتر شهرت داشت اما پس از انقلاب اشعار کلاسیک او بیشتر رخ نمود، بویژه اشعار آیینی یا مذهبی او.
مجموعه شعر «اشک لطف میکند» شامل اشعار رضوی است و در زیرمجموعه کتابهای شعر رضوی از شاعران معاصر است که انتشارات آستان قدس رضوی در حال تهیه و چاپ و نشر دیگر جلدهای آن از دیگر شاعران است؛ زیرمجموعهای با عنوان «در سایهسار آفتاب» که تاکنون چند جلد از آن منتشر شده است.
محمدجواد محبت، اشعار نیمایی و غزل را بهتر از دیگر قالبها میسرود، اگرچه در این مجموعه از اشعار نیمایی خبری نیست، جز یک شعر و مابقی اشعار شامل غزلها، قصاید، رباعیات، دوبیتیها و تعدادی از اشعار است که در وزنهای مختلف، دارای یک، دو یا سه بیت هستند!
به علاوه این مجموعه، مقدمهای نیز دارد که بهطور کلی درباره شعر شیعی است و درباره آن گفته آمده که «شعر شیعی تاروپودش از شهودی الهی و دینی ساخته و بافته شده است و از گلوی سرخ فرزدق میتراود و از گلوی سرخ ابوالاسود دوئلی و کُمیت و سیدحمیری و دیگران و...».
محمدجواد محبت، اشعار مشهور و شاخص کم ندارد؛ اشعار کلاسیک مذهبی، خاصه درباره «نماز» و نیز اشعار نیمایی خاص درباره انقلاب که بسیاری نیز همچون اشعار بهمن صالحی، نصرالله مردانی، سیدحسن حسینی، غلامرضا رحمدلشرفشادهی و دیگران، در آستانه پیروزی انقلاب سروده و چاپ شدهاند. 2 شعر «دو کاج» و «کُبی» از محمد جواد محبت در آن سالها مشهورتر بود و...
اما اشعار مجموعه «اشک لطف میکند» بیشتر توصیف است؛ وصف شأن و مقام و بزرگی امام هشتم(ع) که گاه تا عمق احساسهای مردم عادی پیش میرود؛ احساسی که تا «گریه» و «توسل» عمق پیدا میکند که البته عمل به آن، خود سیر و سلوکی مناسب میطلبد و میخواهد؛ اگرچه حرف زدن ظاهراً آسان است:
«ای خداآشنا، سلام به تو
سر پاک خدا، سلام به تو
عاقبت در پناه سایه توست
ای دوای دوا، سلام به تو
اهل حاجت به حرمت حرمت
همه حاجتروا، سلام به تو
سبز در سبز و تازه در تازه
از دلی باصفا، سلام به تو
ای دعای تو مستجاب خدا
لحظههای دعا، سلام به تو...»
بیشک اشعار محبت فرق دارد با اشعار گروهی از شاعران جوان و غیر جوان آیینیسرا که فرقی بین اشعار توصیفی رضوی و اشعار توصیفی غیررضویشان متصور نیست. یعنی معلوم نمیکند این شاعر آن شعر را برای امام رضا (ع) گفته یا برای معشوقهاش! چون شعرهای آیینی و رضوی نشانه دارند؛ نشانههایی که نشان از مطالعه، سواد و آگاهی شاعر دارد، زیرا یک شاعر آیینی و مذهبی باید تاریخ اسلام، تاریخ تشیع، قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه و زندگینامه بزرگان دین بویژه زندگینامه 14 معصوم را بخواند و بداند تا با آیین و دین و خصایل و سیره پیامبران و امامان و... آشنا شود. چگونه میتوان نام شاعری را شاعر آیینی و دینی و مذهبی گذاشت، بی آنکه او از آیین و دین و مذهب خود هیچ یا به اندازه کافی نداند؟! مگر میشود؟! یعنی دین و مذهب را با هیچ و هوا که نمیشود شناساند و رواج داد و حتی با آن تاثیر عاطفی و احساسی گذاشت؛ باید آن احساس سرچشمه، مبدا و منبعی دینی و مذهبی داشته باشد یا نه؟!
اینک از آن نشانهها در شعر «رُقعهُ الجّیب» «اشک لطف میکند»:
«بهشت، سیر نگاه بهشتآسایت
و نور، جلوهای از جلوه سراپایت
امان رخنه آفات، رقعهالجیبات
طبیب خلق جهان، حکمت مداوایت
در آن نماز که هفتاد بار داشت رکوع
خضوع کاملت از باطن شکیبایت...»
شاعری مثل محمدجواد محبت میداند و در منابع خوانده است که «14 معصوم منبع نور ازلیاند»، لذا با این معرفت، «نور را جلوهای از او میداند» و نیز داستان «رقعهای که در گریبان لباس ابوالحسن بوده» را خوانده و همچنین از «نمازی که هفتاد رکعت دارد» خبر دارد و نیز از خضوع کامل، شکیبایی و مدارای امام روایتها و احادیث و حکایتهایی شنیده است و نیز وقتی در توصیف و تشبیهش «برای حسد، تبر قائل میشود که میشکند، ناگهان از اعتدال بالایش، حسادتهایی را تلویحاً یادآور میشود که قصد خرابکردن یا قصد جان امام را داشتهاند» و در این میان هیچ مصراعی را بیفایده و خالی از مغز و معنا نمیگذارد؛ حتی شده در حد رساندن اطلاعات عمومی مفیدی با این توصیف زیبا: «اعتدال بالا» که اشاره به قد بلند امام دارد که در بلندی خود معتدل و مناسب است، چون بعضی قدهای بلند از فرط بلندی بدقواره و بیتناسبند.
البته محبت نیز اشعار آیینی و رضوی دارد که شأنشان در حد احترام گذاشتن و سلام کردن به آقاست؛ سلام و احترامی بدون تشریفات و ساده به زبان فارسی که همان را به زبان عربی بر سردر ورودیهای حرمهای مطهر و بخشی از زیارتنامهها میخوانیم. یکی از نمونههایش را با ردیف «سلام به تو» در ابتدای این یادداشت آوردیم. در این مجموعه باز اشعاری در این حد وجود دارد که صرفاً در حد سلامی است که از روی اخلاص، احساس و احترام به شکلهایی متنوع و رنگارنگ بیان و گاه تکرار میشود؛ شعرهایی که گفتنشان در حد متعارف ضرورت دارد، چرا که آیا سلام ما به امام با سلام ما به یک فرد عادی نباید فرقی داشته باشد؟! هرچند در این سلامها نیز به نکاتی اشاره شده و صرفاً توصیف و سلام با آب و تاب نیست:
«منظر آشنا! سلام به تو
ساحت دلگشا، سلام به تو
در تو لطفی بزرگ پنهان است
لطف بیانتها، سلام به تو...»
در این دفتر اغلب اشعار درباره امام رضا (ع) است اما تعدادی از اشعار نیز در ارتباط با امام و وابستگان نسبی امام است؛ از جمله خواهر مکرمه امام، حضرت فاطمه معصومه سلامالله علیه با نام «خوشه آفتاب» که ابیاتی از آن چنین است:
«ای به صفا، نور دل قم شده
سایهات آسایش مردم شده
تربت پاک تو حریم دعا
قُرب رضای تو رضای خدا
ای حرمت خوشهای از آفتاب
بر دل غمدیده مردم بتاب
بهرهور از پرتو بیحد تویی
جلوهای از نور محمد تویی
هم، اثر از گوهر زهرا تو را
هم نسبت از علی مرتضا
ما به سلامآمدگان توییم
دلشده نام و نشان توییم
قم به خراسان پلی از نور زد
دست به دامان دو منظور زد»
در پایان، این یادداشت را به یک رباعی و یک دوبیتی مزین میکنیم از دفتر اشعار رضوی محمدجواد محبت به نام «اشک لطف میکند»:
از فاطمه تا فاطمه
«نمایان بود از مهر پیمبر
که خواهر نیست کمتر از برادر
خدا داناست میزانش چقدر است
مقام دختر موسی بن جعفر»
تا نیایی نمیشود فهمید
«هم عشق، به صحن آستان نزدیک است
هم لطف خدا به عاشقان نزدیک است
وقتی به زیارت آمدی، میبینی
این در به حریم آسمان نزدیک است»