printlogo


کد خبر: 209596تاریخ: 1398/2/29 00:00
نقدی بر کتاب شعر کودک «آفرین بر جان بابا» سروده محمد گودرزی‌دهریزی
شعر کودک، شعر جنگ

حمیدرضا شکارسری: هنوز هیچ توافقی بر سر اینکه به انسان در چه محدوده سنی کودک می‌گویند یا نوجوان یا جوان یا ... وجود ندارد. این محدوده‌ها کاملا نسبی، شناور و متغیر است. در روزگار ما با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زیست‌بوم و ... این نسبیت بارزتر هم می‌شود.  در این وضعیت بی‌ثبات، عجیب نیست اگر نتوانیم تقسیم‌بندی دقیقی از آثار هنری خلق شده برای هر گروه سنی داشته باشیم. در شناسنامه کتاب شعر «آفرین بر جان بابا» می‌خوانیم: شعر کودک.  با این حال نمی‌توان به طور قطع گفت چه درصدی از مخاطبان کودک این شعرها می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند؟ دایره‌واژگانی، نوع ترکیب‌سازی‌ها، نوع تصویر‌سازی‌ها و نحوه ارائه معنا در این کتاب، شعرهای آن را بیشتر مناسب گروه سنی نوجوان نشان می‌دهد.  از این گذشته موضوع اشعار کتاب به حادثه‌ای تاریخی ارجاع می‌دهد که برای مخاطبان کودک هیچ موجودیت و ذهنیتی ندارد؛ مشکلی که برای بسیاری از مخاطبان نوجوان هم مصداق پیدا می‌کند.
با این همه بگذارید با همین فرض شعر نوجوان به قرائت و بررسی اشعار این کتاب بپردازیم! راستی چرا می‌گویم کتاب شعر و نمی‌گویم مجموعه شعر؟
اشعار «آفرین بر جان بابا» همگی محتوا و درون‌مایه‌ای مشابه دارند؛ پدری جانباز از منظر فرزند نوجوانش. این درون‌مایه واحد، انسجامی‌ستودنی به مجموعه بخشیده است و آن را یکدست و همگن کرده است. این کتاب از ابتدا تا انتها همچون پروژه‌ای واحد به درون‌مایه خود پرداخته است.  شعرهای این کتاب، پدری جانباز را در موقعیت‌هایی گوناگون قرار می‌دهد و او را همچون پازلی بتدریج شکل می‌دهد و تکمیل می‌کند. شخصیت دردمند، مهربان، هوشمند و اندوهگین اما با نمایی شاد، اجتماعی، معتقد و فروتن پدر در انتها پیش چشم مخاطب صورت می‌بندد. اینکه آیا یک مخاطب نوجوان و بویژه کودک قادر به این صورت‌بندی هست یا نه فعلا مورد سوال ما نیست اما باید اذعان کرد «محمد گودرزی‌دهریزی» موفق شده است روایاتی بس شاعرانه برای طرح موضوع اشعارش خلق کند.
گاهی پای مصنوعی پدر جای توپ شوت می‌شود:
«شوت بابا می‌کند
از تمام ما عبور
پای او گل می‌شود
می‌نشیند توی تور»
گاهی آستین خالی پدر او را به پرنده‌ها شبیه می‌کند:
«می‌خورد در بادها
بال‌های تو تکان
تو پرنده می‌شوی
می‌روی تا آسمان»
و گاهی پدر جای مهره سرباز در بازی شطرنج می‌نشیند و در تمام این موارد، تصاویر و نقاشی‌های کتاب در یک صفحه‌آرایی مناسب به درک مطلب بیشتر شعرها کمک می‌کند:
«من فیل می‌بردم
بابا ولی سرباز
یک جنگ زیبا بود
بین من و جانباز»
در شعرهای گودرزی گاه ایهام‌ها و کنایاتی هست که به متن‌ غنا می‌بخشد اما تنها مخاطب بزرگسال به آنها پی می‌برد:
«باز هم مامانم
می‌دهد نان پدر
می‌شود مامانم
باز، مامان پدر»
این پاره از شعر ایهام زیبایی دارد و با اشاره‌ای پنهانی به ‌ام‌ابیها که از القاب حضرت زهرا(س) است، همسر جانباز یا مادر راوی را به حضرت فاطمه(س) تشبیه می‌کند.
یا در پاره زیر در کلمه مرکب «پای داری» می‌توان هم داشتن پا و هم ایستادگی را تداعی کرد:
«پای‌داری در زمین
دست‌داری در هوا
آستین خالی‌ات
پر شد از لطف خدا»
البته در این پاره، مجاز هوا به جای آسمان چندان مناسب به نظر نمی‌رسد یا در سطرهای زیر نیز که پاره‌ای از یک شعر نیمایی است حرف اضافه «از» مناسب‌تر از حرف اضافه «در» به نظر می‌رسد، چرا که پدر ناگهان از حال و هوای جبهه خود را در کوچه‌ای غریب می‌یابد:
«باز
در (از) هوای آسمان جنگ
می‌رسد به کوچه‌های تنگ...»
به طور کلی می‌توان از شاعر انتظار اندکی ویرایش زبانی در چاپ‌های بعدی این کتاب داشت. مثلا اصلاح وزن در بیت دوم این پاره که کاملا سهوی به نظر می‌رسد:
«آن طرف بابای من
غرق خنده می‌شود
گل نمی‌زند ولی
او برنده می‌شود»
نگارنده از خواندن اشعار این کتاب بسیار لذت برده است، شما مخاطبان کودک و نوجوان را نمی‌دانم!
 


Page Generated in 0/0138 sec