حسام آبنوس: یکدست بودن زبان روایت مهمترین ویژگی هر متنی است که قرار است از منظر ادبی با آن روبهرو شویم. همین که نویسنده بتواند متنی یکدست از نظر زبانی به خواننده ارائه کند یعنی توانسته گام مهمی در خلق و تثبیت یک اثر ادبی بردارد، زیرا زبان در مواجهه خواننده با یک اثر ادبی، عنصری است که تاثیر بسیاری در ساخت اثر در ذهن خواننده میگذارد. در مرور آثار مهم نیز یکدستی زبان و روایت بارها مورد تاکید قرار گرفته و میبینیم عنصر زبان در موفقیت و ماندگاری یک اثر اهمیت بسیاری دارد.
کتاب «دهکده خاک بر سر» اثر فائضه غفارحدادی، این عنصر را داراست و توانسته از حیث زبان پیوسته و یکدست امتیاز لازم را کسب کند. به همین خاطر خواننده حین خواندن این کتاب که روزنوشتهای غفارحدادی است، در مواجهه با زبان این کتاب احساس مثبتی دارد، زیرا نویسنده متنی سرراست و یکدست را به خواننده ارائه کرده و از میان آن خواننده را با خود به کوچه پسکوچههای لوزان برده است.
کتاب برخلاف تصور رایج سفرنامه نیست، بلکه شرحی است از یک سال زندگی در لوزان سوییس که نویسنده از آن با عبارت «دوره ریاضت» یاد کرده و به دلیل دوره مطالعاتی همسرش با او همراه شده تا زندگی تازهای را برای مدت یکسال تجربه کند. او فردی است که زبان فرانسه نمیداند و سوییس هم کشوری است که فرانسه یکی از زبانهای اصلی آن است و انگلیسی حرف زدن معنایی ندارد. برای همین نویسنده تاکید کرده این کتاب «روایتهایی از یک سال زندگی در لوزان از زبان یک بیزبان» است. البته او با تمام بیزبانی بخوبی راه و چاه را آموخته و ما را در دهکده قدیمی لوزان گم نمیکند. این را میگفتم که کتاب سفرنامه نیست و خواننده در آن کمتر شرح اتفاقات و ماجراهای لحظه رویارویی را نوشته، بلکه مطالب به لایههای پایینتر هم رفته و خواننده را با علل یک اتفاق هم مواجه کرده است. البته ویژگی دیگری که باید همینجا به آن اشاره کرد، این است که نویسنده تحلیلها و دریافتهای بعدی خود را به متن روایت ضمیمه نکرده و این صداقت متنش را بیش از پیش افزایش داده است.
اولین مسالهای که راوی در این کتاب تلاش کرده بسازد و از آن طریق مخاطب را با روایتش همراه کند، صداقت است. راوی تلاش میکند با اثبات صداقتش به خواننده او را در خواندن روایتها همدل و همراه کند؛ اتفاقی که در خلق آن موفق است و خواننده این حس را که راوی حرفی را از او پنهان کرده دریافت نمیکند. به همین خاطر است که وقتی خواننده با روایت او از اتاق عکس دیجیتال روبهرو میشود، حس نمیکند راوی مشغول فضاسازی است یا جایی که تعجبش از رایگان نبودن کیسه در فروشگاهها و پولی بودن آن را بیان میکند، خواننده با او همراه میشود و کاملا به صدق گفته او اعتماد میکند.
شاید لوزان رفتن در این شرایط که ارز سر به آسمان گذاشته و بر صدر مینشیند و حکایت خرما بر نخیل دارد که دست ما از آن کوتاه است، کار سختی باشد ولی فائضه غفارحدادی بخوبی تصویری از زندگی در لوزان را برای خوانندهاش ترسیم کرده است. البته که گاهی او دست به مقایسههایی زده که خیلی ملموس و بر واقعیت مبتنی نیست ولی در مجموع تصویری که ارائه میکند از زبان یک بیزبان پذیرفتنی است. در واقع نویسنده کوشش کرده هرچه دیده یا کشف کرده، بازگو کند و گزارش دقیق و گاهی طولانی بدهد و دست به گزینش بهجای خواننده نزده و روایتش را از تمام آنچه دیده بازگو کرده است.
لحن طنز کتاب همانطور که نکته مثبت کتاب است و در یکدستتر شدن زبان کتاب نقش مهمی دارد ولی در بخشهایی از حد متعارف خارج شده و تبدیل به مزهپرانی شده که انگار نویسنده از این کار لذت میبرد و تلاش میکند با این کار روایتش را جذاب کند، غافل از اینکه در مواردی تبدیل به امر خنکی شده است. یکی از نکاتی که در این کتاب جالب توجه است و باز باید نویسنده را برای شهامت در بیان آنها تحسین کرد، بیان باورهای دینیاش است. فائضه غفارحدادی از اینکه بیان کند زن مسلمان است ابایی نداشته و در این کتاب هم در جای جای آن شاهد بیان این مسأله هستیم. او حتی جایی که در مسلمانی کوتاهی کرده خجالت میکشد و این را نیز با خوانندهاش در میان میگذارد. به همین خاطر باید گفت این کتاب روزنوشتهای یک مسلمان است که عقایدش را حفظ کرده و در عین حال به باورهای دیگران هم احترام گذاشته است. غفارحدادی در «دهکده خاک بر سر» در نقش یک کاشف دنیای تازه وارد شده و تلاش میکند مشاهدات خود را ثبت کند. او تجربیات خود طی یکسال زندگی در شهری غریبه را طوری ثبت و ضبط کرده که افراد دیگری که میخواهند در سوییس بویژه لوزان زندگی کنند میتوانند با خواندن روزنوشتهای او شناخت خوبی پیدا کنند.
کتاب «دهکده خاک بر سر» اثر فائضه غفارحدادی را نشر سورهمهر روانه بازار کتاب کرده است.