printlogo


کد خبر: 209942تاریخ: 1398/3/7 00:00
یادداشتی بر مجموعه‌شعر «از شرابه‌های روسری مادرم» سروده سیدحسن حسینی
یک دامن پر از ستاره و جاودانگی

وارش  گیلانی: مجموعه ‌شعر «از شرابه‌های روسری مادرم»، از سیدحسن حسینی، مجموعه‌ای است در 63 صفحه که توسط انجمن شاعران ایران منتشر شده است. کتاب دارای طرح‌ها و گرافیک است؛ کار و اثر «باسم الرسام» و شعرها روی آنها نوشته شده که زیبایی بصری آفریده است.
شعرهای این دفتر همگی سپید است، منتها از یک آهنگ و موسیقی خاص و ویژه برخوردار است. یعنی آهنگ ملایم و زیبای شعرهای سپید این دفتر از بس به وزن‌های آرام عروضی نزدیک است که ممکن است مخاطبان را به این اشتباه بیندازد که نکند این اشعار وزن دارد و شعرها نیمایی‌ است!  مجموعه‌ شعر «از شرابه‌های روسری مادرم» دارای یک مقدمه کوتاه به قلم یار دیرین شاعر، قیصر امین‌پور است که اسفند 1384 نوشته شده است. پاره‌ای از این مقدمه چنین است:
«در درازنای تاریخ، کمتر شاعر و نویسنده‌ای سراغ داریم که دست‌کم یکی از آثار را برای یا به نام «مادر» نیافریده باشد.
وقتی برای گزینش دفتری همراه با آقای عبدالملکیان، آثاری را که خانواده محترم حسینی در اختیارمان گذاشته بودند مرور می‌کردیم، دیدیم بعضی کارها انگار حال و هوا و رنگ و بوی ویژه‌ای دارند. در همه آنها به‌گونه‌ای سخن از مادری در میان بود که گاه چندان نزدیک می‌نمود که انگار مادر زمینی خود شاعر است و گاه چندان دور، با صفاتی آنچنان آسمانی که او را از مادر زمینی به فراسوها و فراسوترها می‌برد. در عین حال سخن از کوچ مادر در میان بود، حال آنکه در تاریخ سرودن این شعرها تا یک سال پس از کوچ نابهنگام سید، مادرش زنده بود و سرزنده!
چنین شد که موضوع شعرها را دریافتیم و ترجیح دادیم آنها را جداگانه در دفتری، اگرچه کم‌حجم، فراهم بیاوریم.
چنان که پیداست بیشتر شعرها حال و هوایی خاص دارند و تاریخ سرودن آنها محدوده زمانی معینی را دربرمی‌گیرد اما شعرها رنگ و بوی شعرهای مناسبتی را ندارند... شاید شعرهای این دفتر نیز در ادامه راه عاشورایی‌ها و دنباله پروازی باشد که اوج آن به گنجشک و جبرئیل می‌رسد».
سیدحسن حسینی یکی از بنیانگذاران شعر انقلاب، احیاکننده رباعی و رواج‌دهنده رباعی نو که در بسیاری از قالب‌ها و شیوه‌ها آثار برجسته‌ای از خود به یادگار گذاشته، اگرچه بیش از هر چیز مرد میدان رباعی و شعر سپید بوده است، البته بیشتر از نوع آیینی‌اش. یعنی در رباعیات مشهور به «رباعیات آیینه» که سیدحسن آنها را بعد از مجموعه «همصدا با حلق اسماعیل» سروده و چشمه‌های عرفانی در آنها فوران می‌زند، باز رباعیات سمت و سوی آیینی خود را گم نمی‌کند. اساساً سیدحسن حسینی شاعری است مذهبی و دنیا را از منظر دینی می‌نگرد؛ منتها آن دینی که وابسته و بسته به معدن معرفت و عرفان خود است؛ از مسائل روزمر‌ه‌ گرفته تا واقعه کربلا.
سیدحسن حسینی در نهایت، در عین علاقه‌مندی به قالب‌های دیگر، شعر سپید را برای نگاه‌ها و احساس‌ها و اندیشه‌های آیینی خود برگزید؛ آنگونه که قیصر نیز در عین علاقه‌مندی به دیگر قالب‌ها، شعر نیمایی را انتخاب کرد.
سیدحسن حسینی چه در شعرهای سپید و مجموعه‌شعرهای سپید پیشین و چه در مجموعه‌ شعر «از شرابه‌های روسری مادرم» که اشعار سپید است، آهنگین‌بودن کلام را جایگزین وزن عروضی کرد؛ کاری که احمد شاملو و بسیاری از شاعران سپیدسرای پیش از او و بعد از او کردند یا اینکه بهتر است بگوییم سعی کردند چنین کنند، چرا که رعایت آهنگ در شعر بی‌وزن، تبحر و تمرین و تجربه لازم دارد و امری دلخواه نیست. به زبان دیگر اینکه ممکن است من دوست داشته باشم شعرم آهنگین باشد اما توانایی این کار را نداشته باشم.
بسیاری معتقدند احاطه شاعر سپیدسرا بر وزن عروضی سبب تسلط او در ساختن اشعار سپید آهنگین می‌شود اما من اعتقادی به این امر ندارم. در عوض معتقدم این احاطه و تسلط دو سو دارد، در بعضی سبب توانایی ساختن اشعار سپید آهنگین می‌شود و در بعضی دیگر برعکس عمل می‌کند؛ چون بعضی‌ها، آن دسته از آهنگ‌های سپیدی را که نزدیک به اوزان عروضی باشد آهنگ می‌پندارند، در صورتی که وزن‌های عروضی دارای سکسکه و شکسته و در کل دارای مشکل، طبعاً آهنگ‌شان ایجاد تنافر می‌کند. این فتوای غلط را شخصی در کتاب «موسیقی شعر سپید» صادر فرموده است! در صورتی که آهنگ‌های شعر سپید ممکن است به ندرت و اتفاقی، یک جاهایی نزدیکی‌هایی با بعضی از اوزان عروضی پیدا کند؛ آنگونه که کلام قرآن کریم با توجه به اینکه مطلقاً عروضی نیست، گاه تنها چند آیه از آن بر حسب اتفاق، قابل صرف‌کردن در وزن عروضی هم می‌شود؛ مانند:  وَأَن «لَّیْسَ للْإنسَان إلَّا مَا سَعَى» و «بسم‌الله الرحمن الرحیم» که اتفاقی قابل صرف در دو وزن «فاعلاتُن فاعلاتُن فاعلات» و «مُفتَعلُن مُفتَعلُن فاعلُن» است.
بی‌شک شعرهایی که در مجموعه‌شعر «از شرابه‌های روسری مادرم» از سیدحسن حسینی خواهید شنید، چون برای مادر است و درباره او است و در حال و هوا و ستایش او (آن هم نه تنها این مادر زمینی که گاه در حال و هوای آن مادری که مادر همه بود و هست، حتی مادر پدر خود که خاتم پیامبران است!) باید عاطفی‌ترین حالت‌ها و زیباترین احساس‌ها را رقم بزند اما از چه طریق و چگونه؟ یعنی این بیان عاطفی باید راهی برای بیان بهتر و درست‌تر و غلیظ‌تر پیدا کند؟ شکی نیست که آهنگین‌بودن کلام به عاطفی‌ترشدن آن کمک خواهد کرد و سید ناخودآگاه از این راه رفته است:
«کوهی را به شانه گرفتم
و اندوهی ابدی را
                   نشانه رفتم
خانه‌ام دور می‌شد
و ترانه‌هایم
            می‌خشکید
زنی
چون روزنی عتیق
پیش چشمم
             شکفت
و در گوشم
         رازی گفت...»
یا:
«مادرم ایستاده بود
و به مارپیچ توفان
در گردنه شقایق‌ها می‌نگریست
ستاره‌ها
از مدار پلکش می‌گریختند
و صدایی
پیش پایش متبرک می‌شد
مادر ایستاده بود
و مثل باران
می‌چکید بر جبهه‌های نابرابر
دست پدرم
به دنبال قبضه‌ای باستانی می‌گشت
و تاریخ گل
عطر غریبی داشت
وقتی مادرم ایستاده بود
و با زخم پلک‌های کبودش
شهید می‌شد!»
وزن شعرهای سپید سیدحسن حسینی بیشتر به وزن شعرهای سپید م. موید شباهت دارد که وزنی ملایم‌تر است و کمی به زبان ادعیه می‌ماند. البته زبان م. موید آشکارتر و نزدیک‌تر به زبان عربی ادعیه می‌ماند، در حالی که تنوع و صدای آهنگ شعرهای سپید احمد شاملو بیشتر و بلندتر است و حتی گاهی یکی دو سطر از شعرش نزدیک به وزن عروضی می‌شود، آن هم با ظرافتی که ایجاد تنافر نمی‌کند هیچ، بلکه حتی با زیرکی و چابکی، یک سطر از وزن عروضی را از آن آهنگ شعر سپید خود می‌کند:
«میوه بر شاخه شدم
سنگپاره در کف کودک
طلسم معجزتی مگر پناه دهد از گزند خویشتنم
چنین که دست تطاول به خود گشاده منم....»
بی‌شک ستایش و ستودن مادر، بویژه مادری که مادر 11 امام و همسر امام و فرزند خاتم پیامبران است، شاعری می‌خواهد که چگونه‌گفتن را بلد باشد، زیرا چه‌گفتن که در مشت ما است و اگر نه با خواندن کتاب‌هایی به دست می‌آید. این است که ما در پی بیان آنیم که چه چیزهایی شعر را زیبا می‌کند و در شناخت بهتر مخاطب کمک می‌کند؛ از آهنگ‌های ملیح و ظریف و آرام گرفته تا چینش کلماتش، شعر را به چگونه‌گفتن وا دارد تا معنا و محتوا و معنویت کلام رشدیافته نشان داه شود:
«مادرم
به مهربانی خورشید همجوارش
                                      جلوه می‌داد
و اختران گوشواره‌اش
خاکسترها را  به آتش می‌سپرد
گلوبندی از صدای
 جبرئیل
و خلخالی از سکوت حلقوی عرش
از چاه ترانه‌های خشکیده
غزل‌های آبدار می‌کشید
و شاعران تشنه ازل را سیراب می‌کرد
وقتی مادرم آینه شد
چهره‌های مسخ یکی یکی طبله کردند
و دیوارهای ریایی
                          در نسیم زلفش فروریختند
مادرم
به خورشید همجوارش جلوه‌ای جاودانه بخشید!»
سرودنی آنگونه عاطفی و اندیشه‌ورز که رفت و سرودی حماسی و اندیشمندانه که در پی می‌آید، نه تنها در آهنگ و موسیقی خود، بلکه در عاطفه و حماسه‌ای که آهنگ و موسیقی‌اش را ساخته، شاعرانه غوطه‌ور است:
«مادرم از روز ازل
باردار اناالحق بود
و زایمان شگفت تاریخ
بستگی به بازوی نیلی او داشت
مادرم پنجره می‌پَروَرد
و دیوارها را به خاک تکیه می‌داد
افزون بر تمام ترانه‌ها
زیر لب
به علیم فرشته‌ها
                         نغمه می‌خواند
و ملکوت عرش
فرش ساده‌ای بود
زیر گام‌های حضور بی‌بدیلش!
زبان‌آور بامداد ازل
مادرم باردار اناالحق بود
و دامنی پر از ستاره و
جاودانگی داشت!»


Page Generated in 0/0072 sec