printlogo


کد خبر: 209944تاریخ: 1398/3/7 00:00
جشنواره ادبی چگونه شکل می‌گیرد؟

رضا  شیبانی: بیش از یک دهه از شروع  جشنواره شعر فجر می‌گذرد اما همیشه در این مدت یک سوال مهم وجود دارد؛ چرا هرگز جشنواره شعر فجر آن اعتباری را که جشنواره فیلم فجر در میان اهالی سینما دارد، در میان اهالی شعر پیدا نکرده است؟
این سوال شاید پاسخ‌های فراوان و متفاوتی داشته باشد که همگی نیز مسلح به منطق باشد و گزاره‌هایی صاحب دلیل تلقی شود. درست است! این به آن دلیل است که جشنواره شعر فجر در تبعیتی طبیعی از وضعیت شعر معاصر ایران، دچار صد و یک ایراد و مشکل اساسی است که هر کدام از این ایراد‌ها یکی از پاسخ‌های ما است.
شعر ایران، در قرن معاصر، گذشته از جوی باریکه‌هایی که اصالت  خود را حفظ کرده‌ و از مسیر سلامت علمی و ادبی خارج نشده و نوآوری بر مبنای خردمندی کرده و به بیراهه‌های بی‌معرفتی و بی‌سوادی نرفته‌اند، گرفتار سیلاب‌های بی‌خردی است. سیلاب‌هایی که به هیچ صراطی مستقیم نیستند. از یک سو جریانات مضحکی که ادبیات را در جشنواره‌ها و روزی‌نامه‌ها می‌جویند و از طرف دیگر بی‌سواد‌های خود روشنفکرپنداری که با سهل گرفتن پدیده پیچیده و بشدت علمی شعر، رو به انواع و اقسام تجارب ساختارشکن آورده‌اند. شاید شما هم در کنار دو دسته‌ای که من بر شمردم، دسته‌های دیگر نیز سراغ دارید. قطعا چنین است. شعر معاصر ایران اجتماع 72 ملت شده است.
جشنواره شعر فجر از روز آغازین 2 گونه مدیریت شده است؛ یک مدیریت بر این مبنا بوده که جشنواره را به عرصه تجلیل برخی شاعران تبدیل کند. یک عده دور هم جمع شده‌اند و رای گرفته‌اند و فی‌المثل 10 شاعر برتر پس از انقلاب را به سلیقه خود برگزیده‌اند یا اینکه چهره سال انتخاب کرده‌اند و...
نوع دیگر مدیریت نیز البته جشنواره را با میهمانی‌آشتی‌کنان یا شرکت سهامی اشتباه گرفته است. در دوره‌هایی دیده شده که مثلا فلان شاعر گریخته از ایران که به یک کشور متخاصم خارجی پناهنده شده، به عنوان میهمان ویژه یا داور به جشنواره دعوت شده است. آش شلم‌شوربایی که نشانه‌ای است از جدی نبودن جشنواره شعر برای برگزارکنندگانش!
همه این مسائل حکایت از آن دارد که جشنواره شعر فجر از آغاز گفتمان نداشته است. البته گروه اول خواسته‌اند با نگاه خط‌کش‌دار، خود را مسلح به گفتمان نشان دهند اما خط‌کشی، با خط‌دهی و خط‌سازی و جریان‌پروری تفاوت‌های اساسی دارد که در مدیریت  این جشنواره، به آن توجهی نشده است. تکلیف گروه دوم هم که مشخص است؛ گروهی که تکلیف خودشان را هم با خودشان نمی‌دانند و یک روز در بنیاد حفظ و نشر آثار امام از امام صحبت می‌کنند و روز دیگر برای تجلیل از شاعرانی که دشمن انقلابند، سینـه چاک
می‌کنند.
علی ‌ایحال بهتر است گفتمان‌پروری در ‌یک جشنواره هنری را از همان اروپاییان یاد بگیریم. مثلا همین جشنواره فیلم  کن که در ده‌ها سال سابقه برگزاری خود یک بار هم از دستش در نرفته که به یک فیلم مخالف با آرمان‌های غرب جایزه بدهد اما هیچ‌گاه هم خط‌کش به دست نداشته است، چون خود را در نقطه‌ای قرار داده که جریان سینمای غرب را منشا باشد. وقتی برگزار‌کنندگان جشنواره شعر فجر، از گذشته انقلابی خود نادم باشند یا وقتی اگر نادم نیستند اما در تمام عمر ادبی خود جز شعار چیزی نگفته باشند و حتی یک بیت از شعرهای به اصطلاح انقلابی خود را ورد زبان مردم کوچه و بازار نکرده باشند، چه انتظاری برای اصالت  گفتمان داریم؟ گفتمان شعری برای شکل‌گیری نیاز به سه جزء دارد: یکم- تئوری فلسفی، دوم- شاعری برای پیاده کردن خودجوش این تئوری در عرصه سخن و سوم- مردمی که تشنه آن شعر گفتمانی باشند.
ما هر سه این اجزا را داریم اما مدیر و رسانه‌ای که بتواند این سه حلقه را به هم گره‌ زده و تبدیل به زنجیر کند، هرگز سراغ نداشته‌ایم.


Page Generated in 0/0067 sec