گروه سیاسی: دکتر سعدالله زارعی، کارشناس مسائل منطقه در گفتوگو با «وطنامروز» با اشاره به موضوع مقاومت و صدور انقلاب در بیانات اخیر رهبری گفت: روش انقلاب ایران که توانست توامان با استبداد داخلی و استعمار خارجی مبارزه کند به عنوان یک فرمول در مواجهه با نظامهای استبدادی مورد توجه ملتهاست.
وی با تشریح تفاوت صدور انقلاب و دخالت در امور داخلی کشورها اظهار داشت: ما یک مقوله داریم به نام صدور انقلاب و یک مقوله دیگر دخالت در امور داخلی دیگر ملتها و کشورها که ماهیتا و از نظر روش، مقصد و مقصود کاملا با یکدیگر متفاوت هستند. صدور انقلاب آن طور که حضرت امام و مقام معظم رهبری بیان کردند تحت تاثیر قرار گرفتن دیگر ملتها از منطق انقلاب و محتوای یک انقلاب است که در یک نقطه مهمی از دنیا اتفاق افتاده و پس از رقم زدن تحول اساسی در تغییر ساختارهای رایج در نظام بینالملل، بهعنوان یک راه نو مورد توجه دیگر ملتها قرار گرفته و در بین آنها جاذبه خواهد داشت. زارعی ادامه داد: انقلاب ایران که توانست توأمان با استبداد داخلی و استعمار خارجی مبارزه کند به طور طبیعی مورد اقبال دیگر ملتها قرار خواهد گرفت و روش این انقلاب نیز بهعنوان یک فرمول در مواجهه با نظامهای استبدادی و وابسته به قدرتهای استعماری، مورد توجه خواهد بود.
کارشناس مسائل منطقه با بیان مصادیق دخالت در امور کشورها عنوان کرد: ما مقولهای داریم به نام دخالت در امور داخلی کشورها، که یک دولتی با دخالت در امور ملتی آنها را از حقوق، مصالح و منافعشان محروم کند؛ مثلا کشوری بخواهد با حمله نظامی، نظام یک کشوری را تغییر دهد و نظام وابسته به خود را جایگزین کند یا از طریق تحریم و فشارهای اقتصادی وضعیتی را بر یک ملت تحمیل کند یا با مبارزه فرهنگی تلاش کند آداب و رسوم یک ملت را از بین ببرد یا تضعیف کند یا از طریق اقدامات امنیتی در چارچوب نظام سیاسی خود یک رژیم امنیتی را بر ملتی تحمیل کند. این موارد دخالت در شؤونات و امور داخلی یک ملت است که مذموم، خلاف شرع و خلاف منطق انسانی است. وی در ادامه افزود: بعضی دستههای سیاسی و دولتها تلاش کردند رابطه ملت ایران با کشورها را از نوع دوم تعریف کنند، یعنی وانمود کنند ایران یک قدرت منطقهای شبهاستعماری است که مثل استعمارگران درباره جغرافیا و حدود مرزی، حکومتها، مسائل فرهنگی و امنیتی دیگران مداخله و از طریق توسل به شیوههای غیرقانونی تلاش میکند محیط منطقهای را به نفع خودش تغییر دهد. این یک دروغ است. اگر 40 سال انقلاب را مرور کنیم ایران هیچگاه حتی درباره کشورهایی که در آستانه انقلاب از ایران جدا شدند و به هر ترتیب دولتی جدا از ایران تشکیل دادند، ادعای ارضی و مرزی درباره آنها نداشته است و اگر امروز میبینید جبهه مقاومت از دریای عمان تا دریای مدیترانه وجود دارد محصول دخالت ایران در امور نیست، بلکه برآمده از وضعیتهایی است که اتفاقا استعمارگران بعد از انقلاب در منطقه بهوجود آوردند؛ آمریکاییها با نزدیک به 170 هزار نیروی نظامی در عراق دخالت کرده و یک نظام سیاسی در عراق را سرنگون کردند. با سرنگونی آن نظام سیاسی ایران میتوانست 2 راه در پیش بگیرد: یکی اینکه اشغال عراق را به رسمیت بشناسد که این ظلم به ملت عراق بود و اشغال یک کشور توسط نیروی خارجی قابل پذیرش نبود، لذا راه دوم را برگزید و علیه اشغال عراق موضع گرفت در حالی که برخی کشورهای عربی که امروز ایران را به دخالت در امور کشورها متهم میکنند آن موقع سکوت کردند.زارعی ادامه داد: در این شرایط منطق ایران نسبت به عربستان برای ملت عراق قابل قبولتر بود، در نتیجه در فرآیند سیاسی که بعد از سال 2003 در عراق اتفاق افتاد، عملا منطق ایران آنجا پیش رفت و مردم عراق توانستند به یک دولت مستقل دموکراتیک برسند. همین مسأله درباره سوریه هم صدق میکند؛ در آنجا گروههای تروریستی با حمایت آمریکا، اروپا و برخی دولتها تلاش کردند با استفاده از ترور، بمبگذاری، حمله به شهرها و زیرساختهای سوریه بر این کشور مسلط شوند. اینجا هم 2 منطق در منطقه وجود داشت: یکی منطق ایران بود که در کنار ملت و دولت سوریه قرار گرفت و از آنها دفاع کرد. منطق دیگر همراهی با تروریستها یا کمک به آنها بود که کشورهایی مثل عربستان، قطر، کویت، امارات، اردن و حتی ترکیه همراه شدند و سرنگونی یک دولت از طریق ترور را قبول و به رسمیت شناختند و در این راه هزینه هم کردند. معلوم است چنین روندی مورد پذیرش ملت سوریه نیست. در اینجا هم بین منطق جمهوری اسلامی که محکوم کردن تروریسم و کمک به سوریه برای غلبه بر آن است و منطق همراهی و کمک به تروریسم که توسط جبهه آمریکایی- سعودی دنبال میشد، مردم سوریه راه اول را انتخاب کردند و پیروز شدند. موضع ایران در سوریه دخالت در سوریه نبود، بلکه پیروزی منطق ایران بود و این منطق کمک به یک کشور آسیبدیده در هر جای دیگری هم مورد استفاده قرار گیرد غلبه خواهد کرد. حالا برخی با دروغپردازی تلاش میکنند حقیقت را وارونه جلوه دهند و کمک به یک ملت را که با درخواست همان کشور هم انجام شده بهعنوان دخالت در امور داخلی یک کشور معرفی کنند. زارعی با اشاره به منطق مقاومت در انقلاب ایران گفت: مقاومت در برابر ابرقدرتها صرفا یک مقوله شیعی نیست، بلکه اسلامی و حتی بشری است یعنی تمام ملتها فطرتا آزادی و استقلال کشورشان را دوست دارند، در نتیجه پیام انقلاب ایران نه فقط برای مسلمانها، بلکه برای پیروان سایر ادیان و حتی کسانی که پیرو هیچ دین آسمانی نیستند ولی آزادی و انسانیت را دوست دارند جاذبه داشت. اخیرا مقالهای به قلم یک مسیحی میخواندم که نوشته بود با پیروزی انقلاب ایران مسیحیت یک هویتی پیدا کرد و یکی از روحانیون بلندپایه مسیحی اخیرا در گفتوگویی اظهار کرده ما هم باید با استعمار مقابله کنیم و ملت ما هم باید در مقابل آمریکا ایستادگی کند ولی ما این توانایی را نداریم و انقلاب ایران توانست ایستادگی کند. این روحانی بلندپایه خطاب به مقامات ایران از آنها خواهش کرد این راه را ادامه دهند و گفت بدانید فقط از اسلام و مسلمانها دفاع نمیکنید و مسیحیها به اندازه مسلمانها انقلاب شما را دوست دارند و بر اساس فطرتشان آن را تایید میکنند. خب! اینها نشاندهنده این است که وقتی یک انقلاب ماهیت ضداستبدادی و ضداستعماری دارد مرزهای مذهبی را هم درمینوردد و در فراخنای انسانیت به حرکت ادامه میدهد.