میکاییل دیانی: اساتید حوزه رسانه و جامعهشناسی یکی از بهترین ابزارها برای شناخت هر عصر و زمانه را هنر میدانند که میتواند گویای حالات، عواطف و شرایط و فضای حاکم بر آن عصر باشد و در این میان برای شناخت آنچه در جامعه آن روزگار میگذرد، فیلم یکی از بهترین ابزارهاست. اگر بخواهیم شناختی از جامعه دهه 60 داشته باشیم، امروز بیش از هر چیز میتوان به فیلمهای آن زمان رجوع کرد. خیابانها، وسایل نقلیه، ساختمانها و... در نمای فیلمهای آن زمان متجلی است و میتوان محیط دهه 60 را از روی فیلمهای آن زمان شناخت.
توجه به شهر و نماهای شهری اما باید در نظر نویسنده و کارگردان اثر هنری مورد توجه باشد و در لوکیشنها و میزانسن آنها مدنظر قرار گیرد؛ آنچه در فیلمهای چند ساله اخیر سینمای ایران بیش از پیش مورد اغفال سینماگران ما قرار دارد. کارگردانان و فیلمسازان توجه ویژهای به این موضوع ندارند که اثر سینمایی آنها به عنوان یک مرجع سالهای بعد وضعیت و هویت شهری را معرفی خواهد کرد؛ به همین جهت نگاه متعهدانهای نسبت به فضای شهری وجود ندارد. چند سالی است شاهد حضور چشمگیر فیلمهای آپارتمانی در سینمای ایران هستیم که نه تنها سوژه جذابی ندارند، بلکه با نماهای تکراری و بیهدف در فضای داخلی یک آپارتمان، تنها موجب خستگی و آزردگی خاطر مخاطب میشوند. سینماگر ما باید به اهمیت این مساله پی ببرد و بداند این مساله نه صرفا به عنوان یک موضوع زیباییشناختی، بلکه به عنوان یک راهبرد حفظ میراث فرهنگی و اجتماعی مدنظر است، اگرچه این نمای شهری میتواند قطعا به پویایی و جذابیت اثر هنری نیز کمک کند. عمده طرفداران فیلمهای آپارتمانی تهیهکنندهها هستند، چرا که وقتی فیلم درون یک آپارتمان تولید شود، وسیله زیادی نمیخواهد؛ ارزانتر تمام میشود، گافها به حداقل میرسد و در واقع هزینهها مدیریت میشود، به همین دلیل تهیهکنندهها تمایل بیشتری به ساخت چنین فیلمهایی نشان میدهند. نکته حائز اهمیت اما آنجاست که ساخت شهری در فیلمها در آینده به ساخت فیلمهای تاریخی نیز بسیار کمک میکند و میزانسنها و دکوپاژهای واقعیتری را برای الگوگیری فیلمهای که ژانر تاریخی دارند، به دست میدهد.
«تابستان 1358 در تهران امروز» نام مستندی است که کیانوش عیاری در سال 58 ساخته است، دوربین در سطح شهر و خیابان، در مسیر دانشگاه و... میچرخد و فضایی از مجادلههای سیاسی- اجتماعی شهر، نوع پوششها و نوع ساخت و بافت شهر را نشان میدهد که برای رجوع به تاریخ و شکل شهر میتوان از آن الگو گرفت. این فیلم نمونهای خوب برای شناخت فضای آن زمان در کشور است. همچنین میتوان «اجارهنشینها»ی داریوش مهرجویی را نمادی از آغاز شهرنشینی مدرن و تبعات آن دانست. اما اگر جلو بیاییم در سالهای اخیر نمونههای عکس نیز داشتهایم که فیلمهایی توانستهاند بافت تاریخی دوران گذشته را به تصویر بکشند. «ماجرای نیمروز1» یکی از بهترین نمونههای آن است. تصویر شهر در ابتدای دهه 60 در یک طراحی صحنه زیبا به تصویر کشیده است و فیلم علاوه بر درگیری جنایی- سیاسی قصه، برای مخاطب بهرهای نیز از شناخت بافت زمینهای شهر در آن دهه دارد. در سالهای اخیر فیلم «دارکوب» را نیز میتوان ثبت تاریخی شهر بعد از قالیباف در تهران دانست. فیلم تلاش میکند نماهایی از تغییر و تحولات شهر را به نمایش بگذارد که به سمت توسعه پیش رفته است؛ اتوبانهای 2 طبقه، ساختمانهای بلند و برج میلاد، دریاچه چیتگر، پارکهای نو و سالم و... در واقع فیلم تغییرات فیزیکی شهر را به تصویر میکشد و البته زشتیهای بافتهای فرسوده و مقایسه این دو با یکدیگر را هم برای مخاطب به همراه آورده است. اما در این میان، اغراقهای سینمایی و از سوی دیگر نگاههای شعاری به شهر مسالهای است که میتوان آن را در فیلم «آذر» که با استفاده از نماهای اغراقآمیز یک جنگل شهر را به تصویر میکشد دید و البته فیلم «آزادی به قید شرط» آنارشی و بیقانونی را در قالب مواجهههای قهرمانانه با شهر مدرن به تصویر کشیده است. در فیلم «فراری» یک شهر ناقص را شاهدیم؛ شهری با عناصر ناقص و نیمبند و بدون توضیح. در واقع المانهای شهری شکل نگرفتهاند. فراری تلاش میکند نمای کلی از یک شهر را با نمادسازیهای افراطی نشان دهد اما از جمعیت زیاد طبقه متوسط که با دغدغههای نقشهای اصلی فیلم بیگانهاند، بازمانده است. البته این فیلم فاصله طبقاتی در بالا و پایین یک شهر با نمادهایی مثل پیکان و پورشه و ساختمانهایی متفاوت را به نمایش درمیآورد و برای مخاطب هم قابل پذیرش است. «ابد و یک روز» را نیز میتوان یکی از فیلمهایی دانست که به صورت جدی بر نمایش بافت شهری تکیه دارد و بافت بزهخیز حاشیه را در خدمت موضوع فیلم
گرفته است.