عبدالباری عطوان: معاون وزیر خارجه روسیه امیدها در ارتباط با کنفرانس سهجانبه درباره امنیت منطقه خاورمیانه را که قرار است در قدس اشغالی در سطح مشاوران امنیت ملی آمریکا و روسیه و نیز رژیم اشغالگر اسرائیل برگزار شود، بر باد داد؛ زمانی که تأکید کرد معاملهای میان کشورش و تلآویو درباره سوریه وجود ندارد، چرا که این روند در رده «تجارت» قرار دارد و روسیه درباره این مسائل استراتژیک و به ضرر همپیمانانش تجارت نمیکند. «سرگئی ورشینین» مجبور شد این تکذیبیه را بعد از آن اعلام کند که بسیاری، بویژه در اردوگاه آمریکایی- اسرائیلی، و بویژه اعراب، درباره کنفرانس قدس مبالغه کردند؛ از این جهت که در آن، «معاملهای» میان واشنگتن، مسکو و تلآویو انجام خواهد شد که در ارتباط با پایان حضور ایران در سوریه در مقابل پذیرش «بشار اسد» رئیسجمهوری سوریه در کرسی قدرت از سوی ایالات متحده است. آنچه درباره احتمال فشار روسیه برای پایان دادن به حضور ایران در سوریه گفته میشود، بازتابدهنده نگرانی 2 طرف شکستخورده در سوریه، یعنی آمریکا و اسرائیل و نیز همیپمانان عربشان است، بویژه اینکه نبرد ادلب که نیروهای سوریه و روسیه وارد آن شدهاند، به پایان خود نزدیک میشود. چندین شاخص اصلی وجود دارد که نمیتوان آنها در ارتباط با این افشاگریها که در روزنامهها به صورت عمدی و در برههای قابل توجه منتشر شده، نادیده گرفت: نخست- روسیه که تقریبا جنگ در سوریه را به نفع خود و همپیمانانش یکسره کرده، نمیتواند در هرگونه طرح اسرائیلی- آمریکایی برای از بین بردن این دستاوردها و نیز معاملهای برای اخراج کردن نیروهای ایرانی مشارکت کند، برای اینکه این روسیه نبود که ایرانیها را دعوت کرد یا آن قدرتی نیست که به حضور ایران مشروعیت داد، بلکه نیروهای ایرانی و همپیمانانش (حزبالله) به دعوت دولت سوریه و حداقل 2 سال قبل از نیروهای روسیه وارد سوریه شدند. دوم- هرگونه معامله سهجانبه آمریکا، روسیه و اسرائیل، در صورتی که وجودش درست باشد، سرنوشت آن مانند مشابهش «معامله قرن» که آمریکایی- اسرائیلی است، محکوم به شکست خواهد بود. معتقد نیستم روسیه که دست بالا را در سوریه و بیشتر منطقه خاورمیانه دارد، بتواند شریکی در این شکست باشد، چرا که روسیه مجبور نیست و رئیسجمهوری آن «ولادیمیر پوتین» زرنگتر از آن است که در این تله بیفتد. سوم- ایالات متحده و اسرائیل در کنار بیش از 65 کشور (گروه بهاصطلاح دوستان سوریه) به صورت مستقیم یا غیرمستقیم 8 سال در سوریه جنگیدند و بیش از 90 میلیارد دلار هزینه کرده و صدها هزار جنگجو را بسیج کردند ولی با وجود این امور، در تغییر نظام سوریه شکست خوردند. چهارم- آمریکا و اسرائیل از افزایش نقش سیاسی و نظامی ایران در منطقه خاورمیانه مرعوب شدهاند و در آستانه جنگ با تهران قرار میگیرند و میخواهند روسیه را با برخی پیشنهادها فریب دهند تا به آنها در خارج شدن از این بنبست و مرتفع کردن نگرانیهایشان کمک کند ولی معتقد نیستم که این دو در سایه موضع مبهمشان، نتیجه و پاسخی دریافت کنند. پنجم- ایران همپیمان قوی روسیه است و در حال حاضر به عنوان بزرگترین قدرت منطقهای شناخته میشود که نقش شراکتی با مسکو را برای ترسیم کردن آینده امن و باثبات در سوریه بازی میکند، بویژه که این دو کشور با قرار گرفتن در یک سنگر وارد جنگ علیه تروریسم شدهاند. ششم- این کنفرانس سهجانبه که در آن «جان بولتون»، «نیکلاس پاتروشف» و «مائیر بنشابات» مشارکت خواهند کرد، در چارچوب جنگ روانی رسانهای برای پاشیدن بذرهای فتنه و شک میان طرفهای پیروز در سوریه و نیز ایجاد تشویش با هدف منفجر کردن ائتلاف قوی میان ایران و سوریه از یکسو و همپیمان روس از سوی دیگر است. هفتم- نیروها یا مستشاران نظامی، قبل از توطئه آمریکایی مورد حمایت عربی و اسرائیلی برای نابود کردن سوریه و تغییر نظام آن و نیز ضربه زدن به یکپارچگی جمعیتی و جغرافیایی آن و تقسیم کردن این کشور به فدرالهای قومی و فرقهای، در سوریه حضور نداشتند، پس طبیعی است که نقش این نیروهای ایرانی، بعد از شکست کامل این توطئه و موفقیت ارتش عربی سوریه به بازگرداندن تمام اراضی تحت حاکمیت دولت و برقراری امنیت و ثبات، تمام میشود و بعد از تکمیل کردن ماموریتشان، پیروز به کشورشان بازمیگردند. رئیسجمهوری آمریکا برای مذاکره با تهران التماس میکند و ژاپن، عراق، پادشاهی عمان و سوییس را برای نشستن در کنار «حسن روحانی» همتای ایرانیاش، واسطه قرار میدهد و وزیر خارجه او «مایک پمپئو» نیز از تمام شروط دوازدهگانه عقبنشینی میکند تا ایران گفتوگوی بدون پیششرط را قبول کند و به کشوری «عادی» تبدیل شود. چنین رفتارهایی از سوی طرف مطمئن به پیروزی ارائه نمیشود. ایران یک کشور عادی است ولی آمریکا یک کشور عادی نیست، بلکه کشوری مهاجم و نژادپرست است که وارد جنگهایی با بسیاری از کشورهای جهان شده است.