گروه سیاسی: با وجود گذشت 2 هفته از جنایت محمدعلی نجفی در قتل همسر دومش میترا استاد و بهرغم اینکه ابتدا اصلاحطلبان تلاش میکردند این حادثه را موضوعی شخصی و خانوادگی و بیارتباط با جریان اصلاحات نشان دهند اما شدت تاثیرپذیری اصلاحات از این جنایت تا حدی است که به اظهارنظرها و بگومگوهای صریح چهرههای ارشد اصلاحات علیه یکدیگر منجر شده است. به گزارش «وطنامروز»، قتل میترا استاد به دست یکی از چهرههای شاخص اصلاحات که در سابقه خود معاونت رئیس دولت اصلاحات و همچنین شهرداری منتخب شورای شهر اصلاحطلب پنجم تهران را داشته است، چنانکه پیشبینی میشد در سطح موضوعی شخصی و خانوادگی نماند و بهسرعت و شدت جریان متبوعش را متاثر از این جنایت کرد. 2 طیف «کارگزاران سازندگی» و «اتحاد ملت» که پیش از این و در جریان انتخاب شهردار تهران در سال 96 نیز دچار اختلافات گسترده شده بودند، این روزها تلاش میکنند ضمن اعلام برائت از نجفی، جریان اصلاحطلب رقیب خود را مقصر این حادثه نشان دهند. یک سوی این منازعه غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران و سوی دیگر آن اعضای ارشد حزب اتحاد ملت قرار دارند. کرباسچی که همان عصر روز قتل میترا استاد طی توئیتی، بخشی از جریان اصلاحات را مقصر ایجاد این چاهویل برای اصلاحطلبان خوانده بود، چند روز بعد در گفتوگو با یکی از روزنامههای اصلاحطلب، حتی پای جهانگیری را هم پیش کشید و گفت: آن توئیت برای تنبیه کسانی بود که آن روز (زمان انتخاب نجفی برای شهرداری تهران) فقط به دلیل این توجیهات و لجبازیهای سیاسی و بخشی هم به دلیل مخالفت با مرحوم هاشمی و خانواده ایشان، کار شورا و شهرداری را به این فضاحت کشاندند. وی افزود: من شخص آقای جهانگیری و دوستان حزب اتحاد و مشارکت را با همه ارادت و رفاقتی که داریم در این امر مقصر میدانم. ما باید با مردم و نظام صادق باشیم. در واکنش به اظهارات کرباسچی، جلاییپور، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، دبیرکل حزب کارگزاران را به بیان سخنان کذب متهم کرد. وی در اینباره گفت: «2 سال پیش وقتی تمام اعضای شورای شهر (هر 21 عضو) آقای نجفی را بهعنوان شهردار انتخاب کردند، برخلاف اظهارات امروز آقای کرباسچی، هیچکدام از اعضای شورا و نیز اعضای حزب اتحاد ملت از رابطه خانم میترا استاد و آقای نجفی خبر نداشتند و آقای کرباسچی حامل هیچ پیامی در اینباره از سوی خودش یا سازمانهای رسمی اطلاعاتی به آنان نبود. حتی اعضای حزب کارگزاران هم به شهرداری نجفی رای دادند. روشن است که اگر ایشان در زمینه ارتباط آقای نجفی با خانم استاد اطلاعات موثقی داشتند و در اختیار همحزبیهایشان میگذاشتند آنها به شهرداری او رای نمیدادند. از ذکر و نشر این سخنان کذب توسط آقای کرباسچی برخلاف اخلاق سیاسی عمیقا متاسفم».
در ادامه این ماجرا و در شرایطی که جریان رقیب اصلاحات ترجیح داده است در قبال این موضوع سکوت کند، 2 طرف دعوا همچنان به اتخاذ مواضع تند علیه یکدیگر مشغولند! موضوعی که نشان میدهد ضربه جنایت نجفی به جریان اصلاحات تا چه میزان عمیق و مخرب بوده است. در همین راستا روز گذشته کرباسچی یادداشتی تفصیلی تحت عنوان «علاج واقعه قبل از وقوع...» در ارگان حزب خود منتشر و در آن ضمن بیان مصادیقی از اطلاع اصلاحطلبان از پرونده خانوادگی نجفی در زمان انتخاب شهردار تهران، به نقش برخی بزرگان اصلاحات در اعمال فشار برای صدور حکم شهرداری نجفی اشاره کرد. وی همچنین در این یادداشت بار دیگر تاکید کرد ماجرای قتل میترا استاد محدود به حیطه شخصی و خانوادگی نجفی نمانده و به چالشی برای اصلاحات تبدیل شده است.
کرباسچی در ابتدای این یادداشت بار دیگر به توئیت جنجالی خود اشاره و تاکید کرد فاجعه قتل میترا استاد به چالشی برای جریان اصلاحات تبدیل شده است. وی در این راستا نوشت: با وجود همه خویشتنداریها و پردهپوشیهای اخلاقی و مصلحتاندیشیهای سیاسی و لزوم رعایت حریم خصوصی افراد، آنچه این روزها پس از حادثه تلخ قتل همسر دوم دکتر محمدعلی نجفی میگذرد، مباحثی را در میان اصلاحطلبان برانگیخته است که عدم پاسخگویی به آنها ممکن است در انحراف افکار عمومی چنان موثر باشد که نتوان آن را جبران کرد. این تداوم همان خطایی است که همانطور که قبلا گفتم کار را به این فاجعه اخلاقی و انسانی کشاند و نه فقط به هتک حوزه خصوصی دکتر محمدعلی نجفی منتهی شد و حیات یک انسان را از بین برد، بلکه به چالشی برای جبهه اصلاحات و خشنودی مخالفان اصلاحات بدل شد. از سوی دیگر پیام توئیتری اینجانب در روز انتشار خبر قتل خانم میترا استاد بهانهای به دست داد که برخی هجمهها و بیاخلاقیها به سوی بنده و حزب کارگزاران سازندگی ایران روانه شود و به علت محدودیتهای فنی پیامهای توئیتری، سوءبرداشتهایی برای برخی دلسوزان بهخصوص در بدنه جبهه اصلاحات بهوجود آمد. از اینرو در وظیفه و مسؤولیت خویش میدانم بهعنوان یک شهروند و یک اصلاحطلب بهخصوص برای رفع شبهه جوانان اصلاحطلب، از برخی مسائل ابهامزدایی کنم.
وی میافزاید: آنچه به ما ربط دارد و در حوزه تعهد ما سیاسیون بهخصوص اصلاحطلبان است، بر عهده گرفتن مسؤولیت سیاسی و اجتماعی حمایت از مدیرانی است که به مردم معرفی میکنیم و گریز از مسؤولیتپذیری عین بیاخلاقی در یک دموکراسی است. هیچ مسؤولی در هیچ جای جهان حق ندارد به اعتماد عمومی خیانت کند و از موقعیت سیاسی و اجتماعی خویش در جهت مسائل شخصی استفاده کند. دقیقا از همین موضع است که در آغاز تابستان سال ۱۳۹۶ اندکی پس از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر تهران به هنگام طرح نامزدهای تصدی شهرداری تهران در حضور 4 تن از اصلاحطلبان برجسته که نامشان نزد اینجانب محفوظ است، در دفتر جناب آقای نجفی به حضورشان رسیدم و حین بحث و رایزنی برای گزینههای شهرداری تهران درباره همین پرونده مطروحه از ایشان سوال کردم و با توجه به طرح نامزدی ایشان برای شهرداری، درباره عوارض طرح این پرونده و اثرات منفی آن در مدیریت شهری تهران و نیز حوزه خصوصی آقای نجفی در حضور دوستان هشدار دادم. ایشان البته آن روز برخلاف این روزها اصل ماجرا را منکر شدند و با عبور از این مساله سعی کردند آن را در حد یک آشنایی ساده تخفیف دهند و بهرغم اینکه این روزها در دادگاه، آشنایی خویش با مقتوله را از آغاز سال ۱۳۹۶ (قبل از آن جلسه) معرفی میکنند، آن روز منکر این رابطه شدند. با وجود این من بار دیگر در دیداری خصوصی با آقای نجفی درباره بهانه مخالفتها با ایشان تذکر دادم که خودشان فرمودند با مراجعه به مقامات مسؤول موانع را رفع میکنند؛ و ظاهرا دیدارهایی هم با مقامات انجام دادند که شواهد امر نشان میدهد آن دیدارها ناموفق بوده است اما متاسفانه استراتژی نادرست برخی دوستان اصلاحطلب، آقای نجفی را در موقعیت خطیری قرار داد و ایشان را به دست خویش قربانی ساختند. با وجود انتقال این پیام در سطوح مختلف جبهه اصلاحات، به علل سیاسی از تسری آن به بدنه اصلاحات جلوگیری شد و با وجود آگاهی برخی اعضای شورای شهر از پرونده، به علت بدگمانی آنان به مقامات مسؤول- که البته ریشه در پارهای رفتارهای نادرست همین نهادها و مقامها دارد- شهرداری به دکتر نجفی رسید. کرباسچی در ادامه چند نمونه از مصادیق اطلاع اصلاحطلبان شورای شهر و مجلس از ماجرای نجفی را بیان میکند: این مساله متأسفانه با وجود همه تذکرات بود که نه فقط از ناحیه من که از جانب دوستان دیگر هم منتقل شده بود؛ چهارم مردادماه 1396 از ناحیه برخی مقامات مجلس شورای اسلامی به دوستان پیامی رسید که شهرداری دکتر محمدعلی نجفی به علت مسائل شخصی ایشان با چالشهای بزرگی مواجه میشود؛ پیامی که با بیاعتنایی دوستان مواجه شد. 25 مردادماه 1396 در جلسهای با حضور سران همه احزابی که در شورای شهر تهران نماینده دارند و نیز با حضور 3 - 2 نفر از اعضای شورای شهر، از سوی یکی از دوستان اعلام شد عالیترین نهادهای سیاسی کشور با شهرداری دکتر نجفی مخالفند. در همان جلسه یکی از اعضای شورای شهر مخالفت یکی از دستگاههای امنیتی با شهرداری ایشان را اعلام میکند. پس از آن در جلسه دیگری در تاریخ هشتم شهریورماه 1396 همان عضو شورای شهر تهران از مخالفت وزیر کشور با شهرداری دکتر نجفی بر اساس گزارش و استعلام نهادهای امنیتی دولتی خبر داد اما با پیگیری برخی بزرگان اصلاحات و اعمال فشار بر رئیسجمهور، آقای روحانی به وزیر کشور دستور میدهد حکم شهرداری دکتر نجفی صادر شود.
دبیرکل حزب کارگزاران در ادامه نوشت: در واقع اشتباه اصلی نه از شورای شهر تهران که بر عهده احزاب پشتیبان ایشان بود که راهبرد نادرستی را انتخاب کردند. استراتژی این دوستان از آغاز بر دوقطبیسازی و مخالفخوانی بود و هست و این راهبردی غلط است که در امور سیاسی مبنای عمل را بر تضاد قرار دهیم و فکر کنیم قدرت ما در مخالفت است. در چنین شرایطی بود که به جای بررسی مستندات پرونده مدعیان علیه آقای نجفی در نهادهای معتمد خود یا وجدان خویش، این پرونده را «باجخواهی» خواندند و با تمرکز خواست اصلاحات بر شهرداری یک شخص و تعصب بر انتخاب آقای نجفی، امکان بررسی آن شایعات بلکه مستندات را حتی از معاون اول رئیسجمهور سلب کردند و با تماسها و فشارهای پیاپی در بالاترین سطوح اصلاحات تنها اصلاح ممکن در شهرداری تهران را شهرداری دکتر نجفی خواندند.
چرا در دولت دوم روحانی مسؤولیتی به نجفی ندادند؟
کرباسچی در بخش دیگری از این یادداشت ضمن اشاره به مدیریت کوتاه نجفی در سازمان میراث فرهنگی، از رویه برخی جریانات اصلاحطلب در قهرمانسازی از نجفی حتی پس از قتل انتقاد میکند: این امکان وجود داشت که با تحذیر و فاصله گرفتن دکتر نجفی از این نوع روابط از حضورشان در مدیریت کشور استفاده کرد یا در صورت اصرار برحفظ حریم خصوصی، از تسری این حیطه به جامعه سیاسی کشور با پذیرش عواقب و عوارض مسؤولیت جلوگیری کرد اما اصرار بر حفظ این وضعیت متناقض سبب شد کار به جایی برسد که دوستان حتی مخالفت نهادهای دولتی نزدیک به جبهه اصلاحات با شهرداری دکتر نجفی را نادیده گرفتند و از خود نپرسیدند چرا در دولت دوم دکتر روحانی مسؤولیتی به دکتر نجفی داده نشد و از آن بدتر در جلسات درون تشکیلاتی جبهه اصلاحات سعی کردند خاطره تلخ استعفای زودهنگام دکتر نجفی از سازمان میراث فرهنگی در سال ۱۳۹۲ را فراموش کنند و آن را سادهانگارانه، خطای فردی بدانند و تمامشده تلقی کنند. شاید اگر «کتمان سر» و نامحرم دانستن جامعه و بدنه در سران برخی احزاب اصلاحطلب نبود، امروز کار بدانجا نمیرسید که با اطلاعات ناقص، بدنه این جریان به مرثیهسرایی و قهرمانسازی سوق یابد و همه نیز همچنان سکوت میکردند؛ اما نمیتوانم فراموش کنم که در جلسه مشترک احزاب کارگزاران سازندگی و اتحاد ملت در منزل جناب آقای عبدالله نوری- که میانجی 2 جریان بر سر همین داستان شدند- ما به صراحت به این مسائل اشاره کردیم و دوستان حزب اتحاد ملت نیز پذیرفتند که دیگر بر تداوم شهرداری دکتر نجفی اصرار نکنند و البته گفتند ما گمان میکردیم پرونده میراث فرهنگی بسته شده و این ماجرای تازهای نیست! در واقع ما هر زمان مخالفت خود را با تصدی شهرداری از سوی دکتر نجفی بیان میکردیم در معرض حمله و هجمه قرار میگرفتیم. حال پس از این همه مصایب که بر سر اصلاحطلبی و شهرداری و نیز دکتر نجفی آمده، وقتی پرده از تاریخ برمیداریم متهم به هزار اتهام میشویم، چه رسد به آن زمان که این جریان در اوج بودند و مخالفت درونگفتمانی، «ذنبلایغفر» قلمداد میشد! اما ما به مسؤولیت خود عمل کردیم؛ همچنان که دکتر نجفی در همان آغاز ورود خود به شهرداری تهران بر جدایی خود از حزب کارگزاران در یک جلسه خبری تأکید دوباره کردند و فاصله گرفتن از دوستان سابق خود و حزبی را که در ایجاد آن نقش داشت به صراحت اعلام کرد. تاریخ شاهد است که دوستان در جریان داستان بودند و بهرغم مراجعه خانواده دکتر نجفی به بزرگان اصلاحات، ایشان را به این مهلکه انداختند. همه سخن ما به دکتر نجفی این بود که «به دست خویش خود را به هلاکت نرسانند» (لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه).
این روزها با خفت اصلاحات مواجهیم
دبیرکل حزب کارگزاران همچنین به تلاش احزابی مانند اتحاد ملت برای شهردار نشدن محسن هاشمی در سال 96 و پس از آن نیز اشاره و این رویکرد را تکروی و انحصارطلبی توصیف کرد. وی در اینباره نوشت: برخی دوستان که از آغاز با شهرداری محسن هاشمی مخالف بودند، همه همت خود را گذاشتند که نه در رقابت با دکتر نجفی که پس از او نیز محسن هاشمی شهردار نشود و حتی با وجود عدم تمایل اولیه دکتر نجفی به شهرداری تهران- به شهادت جلسه مشترک بنده و سیدحسین مرعشی با ایشان - او را به مقصد مطلوب خویش هدایت کردند و ایشان را از خاستگاه سیاسی و فکری خود دور ساختند تا با شهرداری نیابتی به نام دیگران و به کام یاران خویش برنده داستان باشند، غافل از اینکه «عرض ایشان میبرند و زحمت دیگران میدارند». آنچه امروز جبهه اصلاحات با آن مواجه است محصول این چپروی و تکروی در اصلاحطلبان است که به نام اصلاحطلبی، انحصارطلبی میکنند و بهجای وحدت «همه با هم» همه را به وحدت با خویش میخوانند. اما اصلاحات نام مستعار یک حزب نیست؛ اصلاحات فراتر از یک فرد یا حزب یا حتی یک جناح است و با این مصایب نه به تعبیر مخالفان از بین میرود، که آبدیده میشود؛ به شرط آنکه از آن عبرت بگیرد و چاره کند. برخورد تشکیلاتی با خطاهای درون جبهه اصلاحات به عزت اصلاحات میافزاید نه به خفت آن، که این روزها با آن مواجه هستیم. کرباسچی در پایان یادداشت خود نیز تاکید کرد: این آسیبشناسیها بر وحدت ما حتی با همین دوستان در حزب اتحاد ملت و جبهه مشارکت میافزاید نه آنکه آن را کم کند که اصلاحطلبانهترین اتحاد بر سر اصول اصلاحطلبی ازجمله شفافیت و مسؤولیتپذیری است و «مبارزه با خطا در درون جبهه اصلاحات» از زمره همین اصول اخلاقی است. ما باید در برخورد، پیشگام باشیم نه منفعل. آنچه روی داد از دست دادن یک فرصت طلایی خدمت به ملت و شهروندان تهران در سالهای پس از ادبار سیاسی بود که تا اینجا از دست رفت و اندکی مانده هنوز؛ اما «عمر برف است و آفتاب تموز»؛ مگر ما چند بار میتوانیم رأی مطلق مردم تهران برای شورای شهر و مجلس شورا را بهدست آوریم که به این راحتی آن را از کف میدهیم؟! و هنوز هم با اصرار بر خطا و «کتمان سر»، مسؤولیتناپذیری خود را ادامه میدهیم و احتمال کاهش خطا در آینده را از بین میبریم؟
تو خائن به اصلاحات هستی!
چنانکه انتظار میرفت اینگونه انتقادات کرباسچی از حزب اتحاد ملت که هفته گذشته نیز با ادبیاتی مشابه و در گفتوگو با یکی از روزنامههای اصلاحطلب بیان شده بود، واکنش تند اعضا و نزدیکان حزب اتحاد ملت را بهعنوان اصلیترین طیف حامی شهرداری نجفی به دنبال داشت. محسن میردامادی، دبیرکل سابق حزب منحله مشارکت و از جمله افراد نزدیک به طیف اتحاد ملت طی یادداشتی شدیداللحن، کرباسچی را خائن به اصلاحات توصیف و او را متهم کرد از قبل مخالفت با شهرداری نجفی به دنبال آن بود که خود در موضع شهردار سایه قرار گیرد. به نظر میرسد واکنش میردامادی آن هم با چنین ادبیات تندی به دلیل آن باشد که کرباسچی همسو با کلیت جریان اصلاحطلبی در موضوع نجفی سکوت پیشه نکرده و سیاسیکاریهای این جریان در انتخاب شهردار تهران را علنی کرده است.
میردامادی در واکنش به اظهارات اخیر کرباسچی نوشته است: آقای کرباسچی پس از مسائل اخیر درباره آقای نجفی، رضایتمندانه و شادمانه از سرنوشتی که برای وی رقم خورده، به طور مکرر به دیگران و اخیرا به آقای جهانگیری و دوستان حزب اتحاد و مشارکت حمله میکند که باعث شدند آقای نجفی به عنوان شهردار تعیین شود، در حالی که او چنین عاقبتی را پیشبینی میکرده است. با توجه به آثاری که این ادعا میتواند داشته باشد، بنده بهعنوان فردی که در جریان شور و مشورتهای آن زمان بودم، لازم میدانم نکاتی را عرض کنم. همزمان با بررسی نامزدهای شهرداری در شورای شهر تهران، با توجه به اینکه بسیاری از منتخبان نظرات جریانهای خارج از شورا را جویا میشدند، جلساتی با حضور تعدادی از دوستان درباره شهرداری با هدف ارائه نقطه نظرات به اعضای شورا تشکیل میشد و آقای کرباسچی نیز در اکثر این جلسات حضور داشت. آقای نجفی نیز از جمله افرادی بود که در این جلسات مطرح بود و به جز آقای کرباسچی که اصرار بر شهرداری آقای محسن هاشمی داشت، همه افراد دیگر نسبت به آقای نجفی نگاه مثبت داشتند. وی در ادامه عملکرد 7 ماهه نجفی در شهرداری تهران را قابل قبول توصیف کرد و نوشت: دلیل اقبال به آقای نجفی سوابق روشن و موفق مدیریتی ایشان در مسؤولیتهای قبلی و 6 سال عضویت در شورای شهر تهران و خوشنام بودن وی از 2 جهت اخلاقی و مالی که اهمیتی مضاعف برای مسؤولیت شهرداری دارد، بود. نظر قریب به اتفاق دوستان این بود اینک که مردم به اصلاحطلبان رای دادهاند، باید مسؤولیت شهرداری به یکی از مدیران توانمند و ارشد اصلاحطلبان واگذار شود که بتواند عملکردی مطلوب در جهت جلب رضایت مردم ارائه دهد. آقای نجفی با توجه به عملکرد گذشتهاش واجد این قابلیتها شناخته میشد و در مدت کوتاه مسؤولیت خود در سمت شهرداری عملکردی قابل قبول به جا گذاشت.
کرباسچی میخواست شهردار در سایه باشد
نکته قابل توجه در واکنش میردامادی اما اشاره او به بیاطلاعی اصلاحطلبان و بویژه اعضای شورای شهر تهران از پرونده نجفی در زمان انتخاب شهردار تهران است؛ ادعایی که قبل از هرچیز این سوال را پیش میآورد که چنانچه اصلاحطلبان در زمان انتخاب نجفی بهعنوان شهردار از ماجرای شخصی او مطلع نبودند، چرا بعد از گذشت چند ماه و روشن شدن ابعاد این پرونده، با استعفای نجفی مخالفت کرده و حتی هجمه به نهادهای انقلابی و قضایی کشور را در پیش گرفتند؟ رویکردی که موجب شد فرآیند استعفا نزدیک 3 ماه طول بکشد و نجفی مجبور شود 3 بار نامه استعفایش را خطاب به اعضای شورای شهر بنویسد. میردامادی در اینباره ادعا کرده است: در هیچ یک از جلساتی که بحث آقای نجفی مطرح بود آقای کرباسچی یا فرد دیگری کلمهای درباره مسائلی که اخیرا حول و حوش آقای نجفی گفته میشود مطرح نکرد. حتی آقای مرعشی، که آقای کرباسچی ارتباط نزدیکی با ایشان دارد و قاعدتا اگر نکته منفی درباره آقای نجفی داشت باید حداقل به ایشان اطلاع میداد، زمانی که بهعنوان یکی از نامزدهای مورد نظر شورای شهر برای شهرداری تهران برنامه پیشنهادی خود را در جلسه شورا ارائه داد به دوستان شورا توصیه کرد به آقای نجفی برای مسؤولیت شهرداری رای دهند. همچنین در زمان استعفای آقای نجفی، آقای مرعشی در مقابل این سوال که شما اگر از این مسائل اطلاع داشتید چرا قبل از انتخاب وی بهعنوان شهردار دوستان را در جریان قرار ندادید، اظهار کرد آن زمان اطلاعی از این مسائل نداشته است. مسلما اگر دوستان کمترین اطلاعی از مسائل و ارتباطاتی که اخیرا درباره آقای نجفی مطرح میشود داشتند با شهردار شدن وی مخالفت میکردند. با شناختی که از دوستان شورای شهر هست مسلما آنها هم همین گونه عمل میکردند. حال اگر آقای کرباسچی یا هر فرد طرف مشورت دیگری از این ماجرا اطلاع داشته و به گونهای هشدار و اطلاعات لازم را به اعضای شورای شهر نرسانده است، کاری کمتر از خیانت به اصلاحطلبان نکرده است. دبیرکل سابق حزب مشارکت در پایان، انتقادات کرباسچی از سیاسیکاری حزب نزدیک به خود در جریان انتخاب شهردار تهران را نتیجه کینهورزی کرباسچی و تلاش او برای ایفای نقش شهردار در سایه عنوان کرد و نوشت: همانطور که ذکر شد در جلسات مذکور، آقای کرباسچی تنها مخالف آقای نجفی بود، آن هم نه به دلیل مسائلی که امروز مطرح میکند، بلکه به این دلیل که اصرار بر شهرداری آقای محسن هاشمی داشت. برخی نیز چنین تلقی داشتند که آقای کرباسچی بیش از آنکه به فکر معضلات و مشکلات شهرداری باشد دنبال نقش و نفوذ خود در شهرداری است و برای خود نقش شهردار سایه قائل است که طبعا با شهرداری آقای نجفی نمیتوانست حاصل شود. آنچه در مجموع این ماجرا جای تامل و تاسف دارد این است که اختلافات و کینههای شخصی آقای کرباسچی نسبت به آقای نجفی چقدر اهمیت داشته که دوست و همکار سیوچند ساله و همحزبی بیستوچند ساله خود را که امروز زمین خورده است، شادمانه لگد میزند؟ البته با توجه به تجارب گذشته میتوان حدس زد این موضع آقای کرباسچی بیشتر موضعی شخصی است تا تشکیلاتی.