printlogo


کد خبر: 210279تاریخ: 1398/3/20 00:00
یادداشتی بر رمان «وضعیت بی‌عاری» اثر حامد جلالی
رام و حلیمه!

پرستو علی‌عسگرنجاد: بار معنایی برخی کلمات گاه به سبب پیشینه‌ای که در فرهنگ یا مذهب یک ‌اقلیم دارند و گاه به فراخور ادراک اصطلاحی و قرائت اجتماعی که از آنها می‌شود، سنگین است. «بی‌عار» از این ‌دست کلمات است که از آنجا که غالباً با مفهوم «بیکاری» همراه شده، بار معنایی منفی و درواقع توهین‌آمیزی پیدا کرده است؛ چنانکه قدما در مذمت جوانی که نان بازوی خود نمی‌خورد و عرق جبین نمی‌ریخت، «بیکار بی‌عار» را وصله نامش می‌کردند.
چنین است که وقتی بر پیشانی‌‌نوشت اولین ‌رمان «حامد جلالی» این ‌کلمه را می‌بینیم، جا می‌خوریم و پیش‌‌دانسته‌های ذهنی‌مان را می‌کاویم تا به عمق معنای آن راه یابیم؛ چه آنکه در کنار مفهوم دیگری چون «وضعیت» نشسته که فهم خود را بر ما دشوار می‌کند: «وضعیت بی‌عاری». نویسنده کار را بر ما آسان نکرده، اگرچه در همان آغازین‌ صفحات رمان با این‌ مفهوم مواجه می‌شویم اما باید تا پایان رمان حوصله کنیم و چونان پازل، قطعات معنایی را که نویسنده از قرائت خود از این‌ مفهوم در طول اثر به ما ارائه می‌دهد، در کنار هم بچینیم تا در آخر به درک تمام و کمالی از معنای مدنظر او برسیم. آنگاه است که درمی‌یابیم این ‌وضعیت نه برای یک ‌فرد، که برای مجموعه‌ای از شخصیت‌ها و سلسله‌ای از رویدادها استفاده شده است.
وضعیت بی‌عاری که در هفته‌های پایانی سال ۱۳۹۷ از تنور چاپ درآمد، یکی از آثار موفق و چشمگیر مدرسه رمان شهرستان ادب است که چند سالی است به مدد اساتید و کارشناسان صاحب‌نظر حوزه داستان، به حمایت از قلم‌های نو و رمان‌های اول همت گماشته. این خود شاهدی بر این گواه است که آثار خروجی آن، از صافی گذشته و خواندنی‌اند.
وضعیت بی‌عاری داستان زندگی نه یک ‌تن، که یک ‌قوم است و حضور 11 راوی در داستان این ‌مدعا را تأیید می‌کند. شخصیت مرکزی رمان، دختری مسلمان به نام «حلیمه» است که به عشق پسری صبّی به نام «رام» دچار می‌شود. احتمالاً «صبّی» برای ما کلمه آشنایی نیست و در نگاهی خوشبینانه، تنها می‌دانیم فرقه یا نحله‌ای است مربوط به مذهب. همین، برگ برنده رمان است؛ اینکه ما را با قوم و کیشی آشنا می‌کند که دانسته‌های ذهنی چندانی از آن نداریم. در میان انبوه رمان‌ها و داستان‌هایی که پای‌شان را از تهران بیرون نمی‌گذارند، اثر حامد جلالی کتابی است که ما را به سیاحتی شگرف می‌برد؛ به کناره‌های رودهای جنوبی کشورمان، به اهواز و خرمشهر. از همان‌ سطر اول درمی‌یابیم با زبان معیاری هم که می‌شناسیم، مواجه نیستیم. نویسنده داستانش را با لهجه خود شخصیت‌ها برای‌مان روایت کرده؛ لهجه گرم و شیرین مردم خطه جنوب. تنها باید چند صفحه‌ای حوصله کنیم و با حامد جلالی همراه شویم تا دست‌مان را بگیرد و ما را با لحن و لهجه رمانش همراه کند؛ چنانکه از صفحه دهم به بعد، در خوانش دچار اشکال نشویم و لهجه چنان در ذهن‌مان بنشیند که پس از بستن کتاب هم انعکاس آن را در صدای خودمان احساس کنیم.
عاشقانه حلیمه و رام، با همه پستی‌ها و بلندی‌هایش از اولین ‌لحظات شروع تا آخرین ‌روز، با روایت‌های جذاب دیگری نیز همراه است. بازه زمانی‌ای که رمان در آن رخ می‌دهد، با گستردگی ویژه خود، دیگر نقطه قوت کتاب است که دایره مخاطبان آن را بزرگ‌تر می‌کند. کتاب از روزهای پیش از انقلاب اسلامی شروع و به روزهای جنگ تحمیلی ختم می‌شود و این یعنی نویسنده مجال مفصلی داشته برای پرداختن به اتفاقات اجتماعی و سیاسی مهمی که در این‌ دوران سرنوشت‌ساز در کشورمان رخ داده‌ است. همین است که مدام از فضایی به فضای دیگر وارد می‌شویم و اثر مجال خستگی و دل‌زدگی را به ما نمی‌دهد. وضعیت بی‌عاری اثری بسیار خوش‌خوان و پرکشش است و در روزگاری که خیل عظیمی از کتاب‌ها دل‌زده‌مان می‌کنند و با بی‌رغبتی به پایان‌شان می‌بریم، کتابی است که می‌توان با اطمینان از جذابیت و قوت قلم خالق آن، سراغش رفت؛ بویژه در این‌ روزهای گرانی کتاب و محصولات فرهنگی که پای اهل ادب را هم برای خرید کتاب سست می‌کند.
 


Page Generated in 0/0061 sec