محسن شهمیرزادی: «چرنوبیل» رکورد «بازی تاج و تخت» را زد تا همین 5 قسمت بتواند عنوان پربینندهترین سریال تاریخ شبکه HBO را از آن خود کند؛ سریالی درباره یک رویداد واقعی و تاریخی در دوران جنگ سرد که اگرچه پیش از این کتابهای متعددی درباره آن نوشته شده بود اما هیچگاه چنین توجهی نسبت به این واقعه از جانب مخاطبان جهانی نشده بود، به گونهای که گفته میشود بعد از نمایش در آمدن این سریال حجم میزان گردشگران نیروگاه هستهای چرنوبیل به گونهای شگفتانگیز افزایش پیدا کرده؛ افزایشی که بیشک مدیون ساخت و پخش جهانی این سریال پرطرفدار بوده است. حتی اگر به گفته بسیاری از منتقدان این اثر خوشساخت اقدام به تحریف تاریخ کرده باشد، بازهم چرنوبیل چه بدنام و چه خوشنام مورد توجه قرار گرفته است؛ توجهی که بیش از هر چیزی ناشی از این سریال است، یعنی کاری که از دست آثار تاریخی بر میآید. با این وجود و با توجه به اقبالی که مخاطبان نسبت به اینگونه سریالها نشان میدهند، این ژانر همچنان از توجه مدیران نمایشی و فیلمسازان ایرانی دور است.
«چرنوبیل»؛ یک تحریف، یک تأثیر
سریال «چرنوبیل» با نویسندگی «کریگ مازن» و کارگردانی «یوهان رنک» به عنوان پربینندهترین سریال شبکه HBO و همچنین یکی از خبرسازترین مجموعههای نمایشی این روزها مورد توجه قرار دارد؛ سریالی با مضمون انفجار نیروگاه هستهای چرنوبیل در سال 1986 که در شوروی سابق (اوکراین کنونی) رخ داد. این سریال به چگونگی روی دادن این حادثه میپردازد و جذابیت دراماتیک و معمایی آن در کنار کارگردانی کمنظیر و قصهپردازی خوب توانسته است مخاطبان زیادی را از سراسر جهان جلب کند. اگرچه این سریال مورد تحسین منتقدان سینمایی و مخاطبان عام قرار گرفته اما بسیاری معتقدند این اثر آمریکایی درباره فاجعهای که در شوروی رخ داده، صداقت را رعایت نکرده و تاریخ چرنوبیل در این سریال با تحریفهای متفاوتی روبهرو شده است؛ تحریفاتی که حتی برخی تاریخدانان آمریکایی را نیز به واکنش واداشت. به تازگی مجله نیویورکر در گزارشی به خطاهای عمدی تاریخی سریال «چرنوبیل» از جمله عدم درک از ساختار قدرت در شوروی، وجود جامعه ای بدون اختلافات طبقاتی و وجود کاراکترهای همه چیزدان هالیوودی پرداخته است.
گردشگری در یک فاجعه تاریخی
پس از انتشار سریال «چرنوبیل»، این رویداد بیش از همه زمانها مورد توجه قرار گرفت، به گونهای که حجم بازدید از این نیروگاه قرنطینه و احتمالا همچنان خطرناک به صورت شگفتانگیزی افزایش پیدا کرد. این در حالی است که از اساس فیلمبرداری «چرنوبیل» در «لیتوانی» انجام شده، اما تورهای بازدید از این نیروگاه به عنوان منطقهای گردشگری نزدیک به 2 برابر شده است. کریگ مازن در واکنش به افزایش تعداد زیاد بازدیدکنندگان در توئیتر خود نوشت: «این شگفتانگیز است که سریال این شبکه آمریکایی موجی از گردشگری را در چرنوبیل راه انداخته است. اگر به آنجا سر میزنید، یادتان باشد یک تراژدی وحشتناک آنجا رخ داده است. بکوشید به تمام آنها که رنج کشیدند و قربانی شدند احترام بگذارید». سرجی ایوانچوک، مدیر یکی از آژانسهایی که تورهای چرنوبیل را برگزار میکند، به رویترز گفته است تعداد گردشگران چرنوبیل در ماه مه ۲۰۱۹ در مقایسه با ماه مه ۲۰۱۸، حدود ۳۰ درصد افزایش داشته است. رزرو تورهای چرنوبیل برای ماههای ژوئن، جولای و آگوست هم حدود ۴۰ درصد افزایش یافته است.
تکرار تاریخ در سرگرمی!
اهمیت چرنوبیل تنها به افزایش میزان گردشگری در این اردوگاه مخروبه نیست، آنچه انگیزه سیاسی و فرهنگی ساخت سریالهای تاریخی را تقویت میکند، مساله آگاهی تاریخی و روایتی برای عبرت از تاریخ است. در چرنوبیل آنچه برای مخاطب به جا میماند این است که بلوک شرق و جهان غیرآمریکایی، از مدیریت و مسؤولیتپذیری ناتوانند. مقوله خطرناکی به نام انرژی هستهای در توان مدیریتی آنها نیست و اگر آمریکا دارای چنین ظرفیتی است، توانایی مدیریت آن را دارد، بدون آنکه حادثه هیروشیما را به یاد مخاطب بیاورد یا سریالی درباره آن بسازد. سریالهای تاریخی هیچگاه در تاریخ مدفون نمیشوند، بلکه همواره زبان غیرمستقیمی برای آگاهی امروز هستند. از همین رو میتوان ژانر تاریخی را آگاهیبخشترین ژانر فیلم و سریال که ماهیتی سرگرمی دارد، دانست. همان گونه که بسیاری عقیده دارند سریال «مختارنامه» نه صرفا روایتی تاریخی که عبرتی امروزین است. از همین رو شاید هیچگاه مختار در روز آخر عمر خود سخنی مشابه دیالوگ «تزویر به شما امان میدهد تا مقاومتتان را بشکند؛ پس از غلبه شک نکنید گردنتان را خواهد شکست» نگفته باشد اما در دل قصه آن دیالوگ و این عبرت ماندگار خواهد شد.
استثنائات ایرانی در ملودرامسازی
در سریالهای تاریخی ایرانی نمونههای مشابهی از اقبال عامه به وفور یافت میشود. برای مثال اگرچه مختار پیش از پخش سریال «مختارنامه» شخصیت بسیاری قدیسی نبوده است اما به گواه شاهدان پس از پخش این سریال حجم ازدحام دور ضریح وی بیش از سایر شخصیتهای برجسته قیام عاشورا چون «مسلم بن عقیل» بوده است. در حوزه گردشگری، «خانه طباطباییها» و «خانه بروجردی» بعد از پخش سریال «بانوی عمارت» بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. «کاخ گلستان» نیز اگرچه همواره به عنوان موزهای تاریخی مورد توجه بود اما پس از پخش سریال «امیرکبیر» توجه بیشتری از جانب مخاطبان عام نسبت به آن شد. «خانه باغ سلیمانیه» در خیابان نبرد نیز پس از پخش سریال «شهرزاد» بیش از قبل برای مردم حائز اهمیت شد. این نمونهها تنها بخشی از سابقه اهمیت سریالهای تاریخی در مقوله جذب گردشگر و صنعت گردشگری است. درحالی که سریالسازی تاریخی در ایران تبدیل به یک رویه صنعتی و معمول نشده است، در مقابل مجموعههای تاریخی و فانتزی هالیوودی همچنان از ارزش افزوده لوکیشن و کاراکترهای خود بهرهای جداگانه میبرند.
دوراهی آگاهی و فراموشی
بسیاری از اهالی اندیشه معتقدند جامعه ایرانی از ضعف آگاهی تاریخی رنج میبرد و همواره در برخی مقاطع مهم تاریخی این ضعف به ضررش تمام شده و مرتکب تکرار اشتباهات تاریخی میشود. در این فرآیند سینماگران و فیلمسازان ایرانی به عنوان یکی از مقصران ردیف اول شناخته میشوند، چرا که امروز میزان اهمیتی که صنعت سرگرمی و مجموعههای نمایشی پیدا کرده، قابل قیاس با گذشته نیست. سینماگران میتوانند از این فرصت برای تخدیر مخاطبان خود و سرگرم کردن آنها برای فراموشی واقعیت استفاده کنند. از سوی دیگر از این ظرفیت برخوردارند که در قالب سرگرمی، تکرار رویدادهای تاریخی و شخصیتهای تاریخ را به آنها یادآور شوند. حق انتخاب با سینماگران و مدیران نمایشی است و کارنامه مجموعههای تاریخی نشان میدهد حق انتخاب آنها چیزی جز آگاهسازی مخاطب از عبرتهای تاریخ است. ظرفیتهای تاریخ ایران از 2500 سال پیش تاکنون بستر مناسبی برای خلق پرتعداد مجموعههای نمایشی تاریخی است، حال آنکه کشوری چون آمریکا که هویتی زیر 200 سال دارد، بیش از تمام کارنامه تاریخی سینمای ایران آثار تاریخی خلق کرده است.