مرضیه رحیمی: «سالهای بیترانگی» ششمین مجموعه شعر از محمدرضا ترکی است که در آن هم غزل میخوانیم، هم رباعی و هم شعرهای نو و نیمایی و گاه حتی تکبیتهایی که یکباره از ذوق سرشار او جوشیدهاند و چون چشمهای کوچک، به موجزترین شکل ممکن، معانی عمیقی را در ذهن خواننده جاری میکنند. شگفتا که سالهای بیترانگی ترکی، پرترانهتر و پر از ترانههای تر است.
این مجموعه مملو از شعرهایی صمیمی است با احساسی سرشار که شاعر در اغلب آنها با تصویرهایی ناب، آنچه را که در ذهن دارد در پیش چشم خواننده مجسم میکند. وقتی میگوید:
چون جوجه گنجشک که از لانه بیفتد
افتاد به دست تو دل دربهدر من (ص 12)
یا :
این عشق آتش است تو یک جنگل بلوط
جنگل حریف آتش سوزان نمیشود (ص 84)
و...
بخشی از این مجموعه را نیز اشعار آیینی و عاشورایی تشکیل میدهند که در آنها شاعر گاهی زمان شعر را به زمان واقعه میبرد و گاهی از دید انسان امروزی با عشق و ارادت از آداب و آیین عزاداری سخن میگوید. 2 شعر از این مجموعه نیز درباره مدافعان حرم است که شاعر هر دو را هنرمندانه، به کربلا و سردار و سالار شهیدان پیوند میزند:
عطر تو را به کربوبلا میبرد نسیم/ وقتی به خاک سرخ حلب بوسه میزند
در سالهای بیترانگی، خواننده با شاعری دغدغهمند روبهرو است که هرگز از دردها و غصههای مردم زمانه غافل نیست. شاعری که حتی همپای کودکانی که در دوران تحریم دارویی درد میکشند، درد میکشد و با نگاهی عمیق مفاهیم بلندی چون ایمان، دفاع از وطن و شهادت را میستاید.
فریاد و های و هوت تحمل نمیشود
باشد... چرا سکوت تحمل نمیشود؟!
حتی نگاه و زمزمه در خلوت خودت
حتی همین قنوت تحمل نمیشود
بر این صدا و حنجره مانند پنجره
جز تار عنکبوت تحمل نمیشود
در ازدحام این همه فریاد و عربده
آوای یک فلوت تحمل نمیشود
در خاک بیترحمتان ای کویریان
یک سایه بلوط تحمل نمیشود
در شورهزار نقشه جغرافی شما
غیر از کویر لوت تحمل نمیشود
گیرم که از بهشت شما رانده گشتهایم
آخر چرا هبوط تحمل نمیشود؟!
ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
وقتی صدا... سکوت تحمل نمیشود