گروه سیاسی: این روزها که مساله پهپادهای جاسوسی و نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا و بویژه در خلیجفارس چالشهایی را به همراه داشته، مرور اقداماتی که پیش از این گزارش شده بود سازمان اطلاعات ملی آمریکا (سیا) در مقابله با نفوذ ایران در منطقه انجام میدهد جالب توجه به نظر میرسد. یکی از ماجراهای عجیبی که در این باره پیش از این در رسانههای آمریکایی مطرح شده و رسانههای ایرانی به آن کمتر پرداختند، داستان فردی به نام «مایکل داندریا» است؛ شخصیتی مرموز که نیویورکتایمز چندی پیش اعلام کرده بود مسؤول میز ایران در سازمان سیا بوده و قرار بوده تمام عملیاتهای مخفیانه علیه ایران را سازماندهی و اجرایی کند.
به گزارش «وطنامروز»، چندی پیش که خبر حمله پهپادهای ناشناس به نفتکشهای ژاپنی در دریای عمان، انگشت اتهام آمریکا را به سمت تهران برد، یکی از تحلیلگران و تاریخنویسان هندی به نام «ویجای پراشاد» که کار روزنامهنگاری خود را به صورت مستقل و آزاد انجام میدهد، در سایت «گلوب تروتر»، گزارشی درباره اجماع منابع قدرت و ثروت و اطلاعاتی آمریکا و عربستان سعودی برای مواجهه با ایران نوشت و به صراحت اعلام کرد عملیاتهای جدیدی که علیه ایران و برای پیشبرد برنامه «فشار حداکثری» اجرایی میشود در حلقهای از کارشناسان اطلاعاتی و عملیاتی سیا، کانونهای ثروت آمریکایی و سعودی و تعدادی از نزدیکان ترامپ، مایک پمپئو و جان بولتون شکل میگیرد.
در این گزارش آمده است: سال 2017، آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا [سیا] واحد جدیدی را تشکیل داد؛ مرکز عملیات ایران. این واحد با هدف تمرکز بر برنامههای ایالاتمتحده علیه ایران به راه افتاد. ابتکار تشکیل این واحد البته نه در دولت ترامپ، بلکه در دولت اوباما پایهریزی شده بود و «جان برنان» رئیس آن زمان سیا که با آمدن دولت ترامپ مسؤولیتش را ترک کرد، مسؤول اصلی تشکیلدهنده این واحد بود. برنان بر این عقیده بود که سیا به تمرکز بیشتری بر روی مکانهایی نیاز دارد که ایالاتمتحده از آنها بهعنوان «مناطق مشکلدار» یاد میکند. این مناطق شامل کرهشمالی و ایران بودند.
بعد از روی کار آمدن ترامپ، جان برنان جای خود را به مایک پمپئو داد که او نیز بعد از یکسال ریاست سیا، بهعنوان وزیر امورخارجه ایالات متحده مشغول فعالیت شد و این سیاست نهتنها در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، بلکه در وزارت خارجه نیز دنبال شد. فعالیتهای مرتبط با ایران در سیا، در بخشی به نام «بخش عملیات ایران» یا «خانه پارسی» دنبال شد. این بخش شامل کارشناسانی بود که دانش آمریکا از توسعه سیاسی و اقتصادی ایران را در داخل ایران و همچنین در بین ایرانیان خارجنشین شکل میدادند.
یکی از مقامات واشنگتن با این حال در گفتوگویی با پراشاد، اعلام کرده است از زمان روی کار آمدن ترامپ، مشکل اصلی دولت او و بویژه جان بولتون با این بخش این بود که کسانی که در «خانه پارسی» فعالیت میکردند، تمرکز اصلی خود را روی تغییر رژیم در ایران قرار نداده بودند. برخی از آنها به دلیل سابقه فعالیت بسیار زیاد در امور ایران، حساسیتهایی در این زمینه داشتند. افراد ترامپ در سیا، گروهی متمرکزتر و متخاصم تر از گروههای قبلی در قبال ایران میخواستند. آنها میخواستند گروهی بر سر کار بیاید که بتوانند اطلاعاتی به مشاوران ترامپ بدهند که رویاهای آنها و بویژه جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ درباره ایران را به واقعیت تبدیل کند.
پمپئو در سال 2017 «مایکل داندریا» را برای ریاست مرکز عملیات ایران انتخاب کرد. داندریا یکی از هستههای اصلی برنامه بازجوییهای بعد از 11 سپتامبر و مسؤول مرکز مبارزه با تروریسم سیا بود. قتل و شکنجه محور اصلی رویکرد او در این دوران بود. این داندریا بود که برنامه هواپیماهای بدون سرنشین سیا را به پیش میبرد و مبدع روشی در این حملات بود که به «حمله ظاهری» معروف شد. در این روش، افرادی که الگوهای رفتاری خاصی داشتند، بدون اینکه درباره پیشینه و عملکرد آنها تحقیقی شود، مورد هدف قرار میگرفتند. برای مثال مردی با سن خاص که تلفن در دست داشته و با کسی صحبت میکرد و احتمال میرفت که این تلفن منجر به در خطر قرار گرفتن منافع ایالات متحده شود، مورد حمله قرار میگرفت. این نوع حملات بشدت مورد بحث و جدل بود و مطمئنا سیاهترین اقدامات سیا در زمان اوباما و در دوران ریاست داندریا بر این پروژه انجام میشد.
موضوع جالب توجهی که درباره سمت داندریا در مرکز عملیات ایران وجود داشت، رابطه نزدیک او با کشورهای عرب حوزه خلیجفارس بود. کشورهای عرب منطقه از مدتها پیش به دنبال فشار بر ایالاتمتحده برای انجام دادن اقدامات علیه ایران بودند و این دیدگاه در بین داندریا و تیم او نیز در سیا وجود داشت.
بر اساس گزارشی که روزنامه «واشنگتن پست» در سال 2012 منتشر کرد، همکلاسیهای داندریا معتقد بودند او فردی سراسر تناقض است. این تناقض را میشد از رفتار او در سیگار کشیدنهای ممتد و در عین حال ورزش کردنهای روزانهاش مشاهده کرد. او از طرفی در زندگی خود هم دست به اقدامات متناقض زیادی زد؛ از یک سو مسؤول عملیاتهای هواپیماهای بدون سرنشین در یمن و پاکستان بوده و با بدعت خود در هدف قرار دادن هر مظنونی که در دوربین مشاهده میشد، صدای اعتراضات زیادی را در جهان اسلام و در بین گروههای حقوق بشری بلند کرد و از سوی دیگر برای ازدواج با زنی مسلمان، دین خود را تغییر داد و مسلمان شد! همسر او از خانوادههای مرفه و ثروتمند جزیره موریس و دارای اصالت گجراتی بوده و 10 سال نیز از داندریا بزرگتر است. آنها تجارتی خانوادگی را به پیش میبرند و در حوزههای مختلفی مانند ارتباطات، رسانه، املاک و مستغلات، توریسم و خدمات مالی و انرژی فعالیت دارند. گفته شده او از تجارت خانوادگی همسرش بارها به عنوان پوششی برای عملیاتهای برونمرزی و پنهان سیا استفاده کرده است. بر اساس این گزارش، داندریا و افرادی مانند جان بولتون جزو سیستمی آمریکایی در درون دولت این کشور هستند که نفرت عمیقی از ایران دارند و به دیدگاه خاندان سعودی در قبال ایران نزدیک هستند. این افراد، آنطور که رسانهها بیان کردهاند، آدمهایی دیوانه خشونت هستند که هر اقدامی برای ترویج خشونت و جنگ انجام دهند، باعث تعجب نخواهد شد. نکته جالب دیگر در زندگی او این است که حضور و رد پای داندریا را میتوان در بسیاری از عملیاتهای قتل و شکنجه سیا مشاهده کرد. آنطور که در پرونده کاری او در سیا مطرح شده است، او برای انجام ماموریتهای خود به دارالسلام [تانزانیا] و قاهره [مصر] فرستاده شده و بعد از مدتی نیز به بغداد سفر کرده بود. او با این حال جزو افسرانی در سیا بود که «نواف الحزمی» یکی از تروریستهایی که در حادثه 11 سپتامبر نقش داشت را با وجود اینکه قبل از این حادثه ماموران دیگر سیا درباره او گزارشهایی مطرح کرده بودند، مورد پیگرد قرار نداد و همین امر سبب شد او نیز در این حادثه دخیل باشد. داندریا با وجود این عملکرد، سال 2006 رئیس مرکز مقابله با تروریسم سازمان سیا شد و برنامه هواپیماهای بدون سرنشین یا همان پهپادها برای هدف قرار دادن تروریستها و چهرههای ضد آمریکایی در یمن و پاکستان را برای 9 سال دنبال کرد. در زمان انجام عملیات برای پیدا کردن مخفیگاه بنلادن، او تحلیلگر نظریههای رقیب بود و مشخص میکرد که چه کسانی غیر از بنلادن میتوانند در محل مخفیگاه او حضور داشته باشند، بر اساس همین سمت بود که «کاترین بیگلو»، کارگردان فیلم «30 دقیقه بعد از نیمهشب»، از شخصیت داندریا برای خلق شخصیت «ولف» که به تحلیل موقعیت سیا در برابر بنلادن در این فیلم میپرداخت، استفاده کرد.
خبر بعدی که از مایکل داندریا پخش شد اما حضور او و تیمش در پروسه بازجویی از برخی زندانیان زندان گوآنتانامو بود. از این افراد میتوان به ابو زبیده، عبدالرحیم النشیری و خالد شیخ محمد اشاره کرد که بعد از مدتی کنگره آمریکا در بررسیهای خود عنوان کرد طریقه بازجویی از این افراد کاملا شکنجه بوده است. نکته جالب توجهتر اما انتشار خبری است که عنوان میکند او یکی از افراد مسؤول در قتل عماد مغنیه در دمشق سوریه بوده است. مروری بر زندگینامه و کارنامه کاری مایکل داندریا نشان میدهد او به جای اینکه ماموری اطلاعاتی باشد که با اسناد و آمار سر و کار دارد و قرار است در پروژه ایران در سیا، به دنبال جمعآوری اطلاعات از برنامه هستهای و دیگر اقدامات سیاسی و اقتصادی ایران باشد، ماموری اجرایی برای پروژههای قتل و شکنجه و بویژه عملیاتهای قتل با استفاده از پهپادها است.
زمانی که دولت ترامپ، مایکل داندریا را بهعنوان مسؤول مرکز عملیات ایران گماشت، او و جنگطلبانی که به این مرکز رفتند، تعداد زیادی از کارشناسانی را که گمان میرفت دیدگاههایی غیر از دیدگاه پمپئو و بولتون درباره ایران در سر دارند، برکنار یا آنها را مجبور به سکوت کردند.
پیش از این اما در جریان اتفاقات دیماه سال 96 نیز یک بار دیگر نام مایکل داندریا در رسانههای ایران بر سر زبانها افتاد. آن زمان منابع اطلاعاتی ایران اعلام کردند داندریا مسؤول اصلی پروژه شروع اغتشاشات در ایران بوده و از این طریق در پی اجرایی کردن پروژه براندازی در ایران بوده است.
در عین حال نباید پیشینه کاری داندریا در به راه انداختن حملات پهپادی را نیز در شرایط امروز ایران و بویژه شرایط حاکم بر دریای عمان نادیده انگاشت. مهمترین محوری که ترامپ اخیرا برای فشار به ایران بر آن تمرکز کرده بود، حمله به نفتکشهای اماراتی و عربستانی و مورد اخیر آن، حمله به نفتکشهای ژاپنی در دریای عمان است؛ حملهای که دقیقا چند ساعت بعد از آن انگشت اتهام پمپئو و ترامپ به سوی ایران نشانه رفت اما هیچ کشور دیگری ادله آنها برای اثبات این موضوع را نپذیرفت. اذعان افراد حاضر در نفتکش ژاپنی درباره اینکه پرندهای ناشناس این نفتکش را هدف قرار داده و مینهای دریایی نمیتوانسته علت انفجار در کشتی باشد، بر ابهامات در این زمینه افزوده است.
با دانستن اینکه داندریا مسؤول حملات پهپادهای آمریکایی بوده و کل این پروژه توسط او مدیریت میشده است، حالا میتوان تصویر درستتری از دلایل پر شدن آسمان خلیجفارس و دریای عمان و در برخی موارد حریم هوایی ایران از پهپادهای آمریکایی داشت. همین 5 روز پیش بود که ایران یکی از پهپادهای دهها میلیون دلاری آمریکا را در حریم هوایی کشورمان مورد هدف قرار داد و هواپیمایی دیگر را نیز که دارای 35 سرنشین بود تعقیب کرد اما به دلیل اینکه هدف قرار دادن آن میتوانست منجر به کشته شدن سرنشینان آن شود، از این مساله چشمپوشی کرد.
یکی از گمانههایی که درباره ورود غیرقانونی پهپاد آمریکایی به حریم هوایی ایران مطرح شده بود، مساله خرابکاری بود. این موضوع که یک تیم در پنتاگون تعمدا دنبال تنشآفرینی با ایران و انداختن پوست خربزه زیر پای ترامپ در آستانه انتخابات آمریکا هستند موضوعی محتمل است. کما اینکه سردار حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران هم روز شنبه تصریح کرد ورود پهپاد متجاوز آمریکایی به حریم هوایی ایران ممکن است در نتیجه اشتباه یک ژنرال یا یک اپراتور ارتش آمریکا انجام شده باشد. بر همین اساس اگر قرار باشد روی این گمانه به صورت جدی تمرکز شود، قطعا داندریا نامی است که به ذهن برخی افراد متبادر خواهد شد.
جالبتر اینکه در ماجرای حمله به نفتکش ژاپنی نیز، استناد ترامپ به ادعای پنتاگون مبنی بر دست داشتن سپاه پاسداران در این ماجرا و انتشار یک فیلم مجهول در این باره، باعث شد او در یک برهه زمانی دچار بحران بیاعتباری جهانی شود و پس از آنکه کسی در دنیا این ادعای او را نپذیرفت؛ پاتریک شاناهان، سرپرست وزارت دفاع آمریکا استعفا کرد تا شاید اندکی از آب رفته اعتبار ترامپ به جوی بازگردد. هم در ماجرای حمله به نفتکش ژاپنی که بر اساس اظهارات خدمه کشتی، از طریق پهپاد مورد اصابت قرار گرفته بود و هم در ماجرای تجاوز پهپاد «گلوبال هاوک» به حریم هوایی ایران، رد پاهای مرموز دیده میشود؛ رد پاهایی که قبل از اینکه یک طراحی علیه ایران و نقشهای برای افزایش تنش میان واشنگتن و تهران باشد، مانند پوست خربزه زیر پای ترامپ است!
پیوند کانونهای ثروت و اطلاعات آمریکا در پروژه تهدید ایران
داندریا اما تنها فردی در سیا نبوده که به دستور مایک پمپئو و جان بولتون به دنبال اجرایی کردن پروژه براندازی نظام اسلامی در ایران یا به راه انداختن جنگ با ایران است. نفر بعدی در این لیست «توماس کاپلان» است؛ میلیاردری که 2 گروه را به کار گرفته تا هر طور شده، پروژه تغییر نظام را در ایران پیاده کنند. این 2 گروه عبارتند از «اتحاد در برابر ایران هستهای» و «پروژه ضد افراطگرایی». از این میلیاردر آمریکایی بهعنوان دوقلوی داندریا در بیرون از کاخ سفید یاد میشود. این 2 گروه و البته شخص کاپلان پروژه بزرگ بیاعتبار کردن و بیاحترامی به مسلمانان و بویژه ایران را در آمریکا پیش میبرند. کاپلان ایران را سرزنش کرده و مدعی میشود داعش را ایران به راه انداخته است. او مدعی شده بود ایران از یک گروه سنی استفاده کرده تا نفوذ خود را از پارس تا مدیترانه گسترش دهد اما این نوع اظهارات بدون پشتوانه و مضحک در شرایطی بیان میشود که رسانهها معتقدند این نفرت از ایران به دلیل نفرت کاپلان از شیعیان است و دلیل اصلی آن نیز معاملات تجاریای است که او به همراه دیگر سرمایهگذاران میلیاردر آمریکایی به همراه دوستان سعودی خود در اقصی نقاط دنیا انجام دادهاند. با این حال به نظر میرسد پول و اراده سیاسی در دوران ترامپ به صورت بسیار متناسبی یکدیگر را پیدا کردهاند و اتحاد این دو که آن هم بر محور دوستی با سعودیهاست، توانسته تیم مشاوران جنگطلب ترامپ را با هم بخوبی هماهنگ کند. نکته جالب توجه درباره کاپلان، طریقه درآمد کسب کردن او از بیثباتی در منطقه خاورمیانه است. مایک والاس، رئیس گروه «اتحاد علیه ایران هستهای»، در واقع مدیرعامل یکی از سازمانهای اقتصادی وابسته به کاپلان با نام «گروه مالی تیگریس» است. وی پیش از این نیز در زمان جورج بوش به همراه جان بولتون بهعنوان نماینده ایالات متحده در سازمان ملل فعالیت میکرد. این شرکت اقتصادی فعالیتهای خاصی در منطقه خاورمیانه دارد و آن فاش کردن هویت شرکتهایی است که تحریمهای آمریکا یا سایر تحریمها علیه ایران را دور میزنند و با ایران همکاری اقتصادی دارند. این شرکت همچنین در زمینه معدن در کشورهای منطقه خاورمیانه سرمایهگذاری انجام میدهد. این شرکت البته در زمینه معرفی خود صراحتا به این مساله نیز اعتراف کرده است که از «بیثباتیهای سیاسی در خاورمیانه » پول درمیآورد و این مساله آنطور که چندی پیش مجله «اسلیت» آمریکا به آن اشاره کرد، میتواند تهدیدها و درگیریهای کوتاهمدت یا بلندمدت ایران با همسایگانش و یا آمریکا نیز باشد.
اما این شرکت چگونه میتواند از بیثباتیهای سیاسی در خاورمیانه سود ببرد؟ به نوشته مجله اسلیت، گزارش سالانه شرکتهای تولید نقره کاپلان نشان میدهد این شرکت به ریاست کاپلان، از سرمایهگذارانش خواسته توجه کنند که «بیثباتسازیها در خاورمیانه و خلیجفارس، تنش بین هندوستان و پاکستان که میتواند به جنگ اتمی بین این 2 کشور ختم شود و افراطگرایی مذهبی و تروریسم در بعد جهانی آن و انواع خشونتها میتواند قیمت نقره را بالا برده و قیمت سهام این شرکت را نیز افزایش دهد». سال 2011 نیز به همین ترتیب والاس که مسؤول شرکت معدنی نقره کاپلان در آیداهو آمریکا بود، بیان کرد: «درخواست برای سرمایهگذاری در بخش معدن نقره به دلیل ضعیف شدن دلار و همچنین اقتصاد بیثبات در اروپا و بیثباتیها در منطقه خاورمیانه همچنان رو به افزایش است».
با وجود اینکه کاپلان مدعی میشود ارتباط مستقیمی با شرکتهای تحت مدیریت مارک والاس ندارد اما زمانی که سفیر فرانسه در آمریکا نشان لژیون دونور (نشان افتخار) کشورش را به او تقدیم میکرد، او در سخنرانیای عجیب از شرکت تحت نظر والاس حمایت کرد و گفت: «یکی از دوستانم بیان کرده است که یک روز بچههای ما از ما میپرسند زمانی که به هدف ایرانیان برای دستیابی به بمب اتم پی بردیم، چه کردیم. من جواب خواهم داد: در این زمان من بخشی از چیزی بسیار بزرگتر شدم. میدانستم که دانستن اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد بسیار سخت است اما اگرچه «اتحاد علیه ایران هستهای» موشکهای تام هاوک و هواپیماهای بمبافکن ندارد ولی ما بیشتر از هر بخش خصوصی و دولتی دیگری در به زانو درآوردن ایران در این خصوص نقش داشتیم».
شبکه اطلاعاتی و مالی سعودی ـ آمریکایی حالا این روزها بیشتر از هر زمان دیگری مشغول پیش بردن برنامه «فشار حداکثری» است؛ برنامهای که فقط هدف قرار دادن یک پهپاد 130 میلیون دلاری آمریکایی نشان داد چقدر آسیبپذیر و ضعیف است. میتوان مشاهده کرد که کار سازمان اطلاعات آمریکا این روزها بیشتر از اینکه جمع کردن اطلاعات باشد، اجیر کردن جنایتکاران جنگی با پولهای سعودی برای رویارویی با ایران در منطقه است؛ اقدامی که تاکنون با مواضع و اقدامات بهنگام و موثر ایران بیثمر مانده است.