کتاب جدید«لایکجنگ: جنگافزارشدن شبکههای اجتماعی» به واکاوی این پرسش میپردازد که شبکههای اجتماعی چگونه فرهنگ ما را متحول و قواعد قدیمی سیاست و حتی جنگ را وارونه میکنند؟ نویسندگان کتاب، پیتر دبلیو. سینگر و امرسون بروکینگ میخواهند نشان دهند تمایز متعارف بین سرگرمی و سیاست، جنگ و صلح و حتی غیرنظامی و نظامی رفتهرفته در حال ناپدید شدن است. نگارندگان ادعا میکنند اکنون شبکههای اجتماعی محلی برای کشمکش جهانی اطلاعات است که میلیونها انسان از دهها کشور دنیا روی پلتفرمهای گوناگون برپا میکنند. شبکههای اجتماعی روش فکری ما، نحوه کسب اطلاعات و چگونگی درک ما از دنیای اطرافمان را تغییر میدهند و چیزی بهنام «میدان نبردِ»جهانی ایجاد کردهاند که در آن ستارههای پاپ مانند تیلور سوئیفت و گروههای تروریستی مثل داعش برای مبارزه آنلاین بر سر جلب توجه ما از تاکتیکهای یکسانی استفاده میکنند. با سینگر، کارشناسی برجسته در مسائل امنیتی قرن بیستویکم مصاحبهای انجام دادم درباره پیامدهای این تغییرات و اینکه چرا شرکتهای فناوری تاکنون مسؤولیت پلتفرمهای ساخته خودشان را نپذیرفتهاند. متن این مصاحبه با اندکی ویرایش در زیر میآید.
شان ایلینگ: شبکههای اجتماعی با ما چه میکنند؟
پیتر دبلیو. سینگر: شبکههای اجتماعی همزمان ما را به هم متصل و از هم جدا کردهاند. خواه بحث از زندگی شخصیمان باشد یا سیاست یا جنگ، دیگر دربانی در کار نیست؛ همه ما میتوانیم اطلاعاتی به دست آوریم و آن را به اشتراک بگذاریم. بنابراین در مقایسه با گذشته، بیشتر صاحب اختیار و قدرت شدهایم.
ایلینگ: شما خیلی تعمدی از عبارت «میدان نبرد» استفاده میکنید و بیشتر صفحات کتاب شما به این موضوع اختصاص دارد که شبکههای اجتماعی چگونه به سلاح جنگی تبدیل شده است. آیا این جنگافزار اکنون ارزانترین و مؤثرترین سلاح است؟
سینگر: اینترنت در آغاز جایی بود برای اشتراک زمان کامپیوتری بین دانشمندان، سپس بهسرعت به رسانهای اجتماعی تغییر کاربری داد. اما اینترنت با خلق چنین ابزاری برای ارتباط انبوه، تبدیل شد به سیستم عصبی همهچیز، از تجارت گرفته تا اخبار و مثل هر چیز دیگر به نوعی جنگافزار بدل شد. این ابزار خیلی زود مورد استفاده همه قرار میگیرد، از گروههای تروریستی گرفته تا هواداران آنلاینِ خوانندگانی محبوب مثل کانیه وست و تیلور سوئیفت و همه این افراد آن را راهی برای دستیابی به اهداف خود میدانند. آیا اینترنت مؤثرترین یا قویترین سلاح است؟ در برخی موارد مسلماً اینگونه بوده است. برخی کشورها از آن برای رسیدن به اهداف سنتی جنگ استفاده کردهاند بیآنکه گلولهای شلیک کرده باشند و کشورهایی مثل روسیه، متفاوتتر از کشورهایی مثل آمریکا از آن بهره میگیرند و بههمین دلیل روسیه در چند سال اخیر در پیشبرد منافع خود بسیار موفق بوده است.
ایلینگ: آیا روسیه در این بازی سایبری بهترین است؟
سینگر: مطمئناً الان روسها در صدر قرار دارند اما تنها نیستند. در این فضا صدرنشین بزرگ دیگری بهنام داعش را میبینیم. تسلط آنها بر شبکههای اجتماعی در صعودشان به صدر جدول بازی تروریسم و پشتسرگذاشتن القاعده و گروههای دیگر نقشی اساسی داشت. مردم با دیدن داعش با خود میگویند چطور گروهی با جهانبینی قرنهفتمی توانست اینقدر مشهور شود. پاسخ این است که آنها در استفاده از فناوری قرنبیستمی بسیار ماهر بودند. وقتی داعشیها تصمیم گرفتند در ژوئن ۲۰۱۴ به موصل حمله کنند، چه کار کردند؟ آنها این تصمیم را با یک هشتگ اعلام کردند. آنها مثل روسیه قواعد بازی را فهمیده بودند، از جمله اینکه: دنیا در حال تماشاست و نمیتوانید چیزی را پنهان کنید، پس باید واقعیت را بپذیرید و از شبکههای اجتماعی برای تبدیل پیام خودتان به پویشی فراگیر استفاده کنید.
ایلینگ: شما در کتاب از عبارت «ماشین ناواقعیت» برای توصیف کارکرد اساسی شبکههای اجتماعی استفاده میکنید. آیا امروز فایده سیاسی شبکههای اجتماعی این است؟ ساخت واقعیت؟
سینگر: میتوانید از شبکههای اجتماعی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنید، هر هدفی که باشد. و این هدف برای خیلی از گروهها خلق واقعیتی جدید است، چون مخاطب هدف درک خود را از جهان - نه فقط اخبار، بلکه تصویری که از دنیا میسازد - از دریچه شبکههای اجتماعی میگیرد.
بنابراین از بسیاری لحاظ این گفته قدیمی در ذهن متبادر میشود که نمیتوانید واقعیتهای خودتان را داشته باشید. در واقع، اکنون میتوانید واقعیتهای خودتان را داشته باشید و نکته هولناک در این میان آن است که همه عوامل پیشبرنده شبکههای اجتماعی از جمله الگوریتمها و بازار، به این نوع تفکر پاداش میدهند. بنابراین همه کاربران شبکههای اجتماعی از امکانات آن بهنفع اهداف خود استفاده خواهند کرد، خواه این کاربران افرادی شهرتطلب یا شرکتها یا گروههای تروریستی یا رسانههای خبری حامی جریانی خاص باشند.
ایلینگ: شما در آخر کتاب خواهشی از غولهای فناوری مثل توئیتر و فیسبوک دارید و از آنها درخواست میکنید در نظارت بر پلتفرمهای خود بهتر عمل کنند. اما این کار به نظر من واقعگرایانه نیست، چون کلیت مدل کسبوکار آنها بر تبدیل کاربران به محصولاتی برای تبلیغاتچیها استوار است و این همیشه بر هرگونه تعهد آنها در قبال هنجارهای دموکراتیک یا گفتمان مدنی برتری خواهد داشت. آیا واقعاً باور دارید آنها اراده چنین تغییری را دارند، ولو این کار به قیمت از دست دادن سودشان تمام شود؟
سینگر: بخش آخر نوعی هشدار است، چون فکر میکنم این شرکتها کمکم از خود میپرسند اینکه اجازه میدهند
مشتریانشان آماج حمله باشند در عمل برای سودشان خوب خواهد بود یا نه. در نهایت این شرکتها نمیتوانند از کشیده شدن به مسائل سیاسی و جنگ و پروپاگاندا فرار کنند، چون پلتفرمهایشان برای همین کار استفاده میشود. درگیر ماجرا شدن به این صورت در خونشان نیست ولی بالاخره به اینجا رسیدهاند و میدانند اگر با چنین مشکلاتی کنار نیایند بالاخره دولتها مداخله خواهند کرد. کاری که نمیتوانند انجام دهند و البته کاری که در گذشته انجام دادهاند این است که فرض کنند فناوری بهطریقی مسائل سیاسی ما را حل خواهد کرد. آنها سالیان متمادی در این چرخه گرفتار شدهاند؛ چرخهای که معلوم است کارساز نیست. آنها باید بدانند این پلتفرمها صرفاً تشکیلاتی انتفاعی نیست؛ بلکه سیستم عصبی زندگی شخصی، شغلی و سیاسی ما نیز هست و مسؤولیت دارند با آنها رفتاری درخور داشته باشد. بنابراین درخواست ما در این کتاب کاملاً منطقی است. اشکالی ندارد اگر محصولی، مثلاً یک نرمافزار رتبهبندی رستوران را بهصورت آزمایشی در دنیا منتشر کنیم تا ببینیم چه اتفاقی میافتد اما موضوع وقتی مشکلساز میشود که محصول موردنظر چیزی باشد که دنیا به آن وابسته است و احتمال کاربردش در جرم و جنایت و جنگ و خشونت میرود. شرکتها باید همان اقدامی را انجام دهند که معمولاً ارتش انجام میدهد، یعنی پیشاپیش سناریویی را در قالب مانور نظامی شبیهسازی و همه اتفاقات بد و محتمل را پیشبینی کنند و برای آنها واکنشهایی تدارک ببینند. این مسؤولیت مدنی شرکتهای فناوری است و دیگر نمیتوانند سرشان را مثل کبک زیر برف کنند.
منبع: ترجمان