printlogo


کد خبر: 211129تاریخ: 1398/4/13 00:00
پرونده‌ای درباره مرحوم عالی‌نسب پرچمدار رونق تولید از کجا شروع کرد؟
اسلام،‌ ایران و تولید ملی

ماجرا از اینجا شروع می‌شود: «حب الوطن من الایمان»؛ شعار دوست داشتنی دوره کودکی میرمصطفی عالی‌نسب؛ آن هنگام که نخستین کبریت ساخت ایران با نام کبریت توکلی در تبریز به بهره‌برداری می‌رسد و پدر میرمصطفی برای تبلیغ محصول ایرانی و مقابله با واردات کبریت از روسیه، ماکت‌هایی از قوطی کبریت ساخته و فرزندان خود را موظف کرده بود در مسیر رفت و آمد به مدرسه ضمن دست گرفتن آن حتما از بازار عبور کرده و با تکرار جمله‌ای با این مضمون که «همشهری کبریت ایرانی بخر، کبریت روسی نخر»، برای کارخانه توکلی تبلیغ کنند؛ وقتی فقط 6 یا 7 سال بیشتر نداشته است. زندگی عالی‌نسب که سال‌ها بعد به عنوان یک نشان معروف شناخته می‌شود و تا سال‌ها میهمان خانه‌های ایرانی می‌شود، دارای ویژگی‌هایی خاص و کم‌نظیر است. ویژگی‌هایی که به تعبیر شاگردان و نزدیکانش می‌توان آنها را در عشق به 3 چیز خلاصه کرد: اسلام،‌ ایران و تولید ملی!  میرمصطفی عالی‌نسب چهره‌ای بی‌مانند در تاریخ صنعت ایران است که به اندازه
فعالیت‌هایش شناخته نشده است. تاریخ چه فراموشکار است در حق خوبانش که یکی از آنان بی‌تردید میرمصطفی عالی‌نسب است که به عنوان پرچمدار تولید ملی شناخته می‌شود. در این پرونده نگاهی به تلاش‌های این چهره ماندگار تاریخ صنعت ایران انداخته‌ایم.

 

مصطفی، سال ۱۲۹۸ در خانواده‌ای با اصالت تبریزی در شهر کاظمین به دنیا آمد. پدرش کربلایی سیدحسین و مادرش عالیه خانم 5 دختر و 2 پسر دیگر به نام‌های مرتضی و مجتبی داشتند. ریشه پرقدرت مذهب در خانواده عالی‌نسب، او را غیر از مسائل روز اقتصادی به سمت مطالعات اسلامی کشاند. ارتباط مستمر با عالمان دین در سال‌های جوانی عالی‌نسب جدی‌تر شد. او جلسات منظمی با برخی مراجع تقلید همچون آیت‌الله‌العظمی بروجردی و برخی از دیگر مراجع بزرگ آن دوران داشت و حتی جایگاه مشاور را برای برخی علما پیدا کرده بود. عالی‌نسب همچنین با استاد مرتضی مطهری و سیدمحمد حسینی‌بهشتی نیز جلسات و مباحث مستمری را دنبال می‌کرد. در آن دوران دوستی او با علامه محمدتقی جعفری نیز مشهور بود به طوری که قرار مشترکی میان این دو گذاشته شده بود تا میرمصطفی عالی‌نسب از علامه جعفری در علوم اسلامی بیاموزد و در مقابل به ایشان اقتصاد آموزش دهد. عالی‌نسب بعدها در فعالیت‌های انقلابی و نهضت مقاومت ملی با آیت‌الله طالقانی هم ارتباط خوبی پیدا کرد که به فعالیت‌های اقتصادی نو نیز منجر شد.

 

 عالی‌نسب از شاگردی مغازه در تبریز کار را آغاز کرده بود، آن هم با تشویق مادر و از همان سال‌های نوجوانی. سال ۱۳۲۰ پس از گذراندن چند دوره آموزشی و کار در شرکت «اتفاق»، در پی اشغال ایران توسط متفقین به تبریز بازگشت و کسب و کار مستقلی به راه انداخت. پس از تسلط حزب دموکرات در شهریور ۱۳۲۴ بر تبریز، میرمصطفی عالی‌نسب بار دیگر به تهران آمد و تا سال ۱۳۲۸ به تجارت «ظروف چینی و بلور» پرداخت. او در تهران پیشرفت کرد. حجره بزرگی که او در تیمچه حاجب‌الدوله بازار تهران داشت یکی از پررفت و آمدترین حجره‌ها بود و قدرت فعالیت اقتصادی او شهرت ویژه‌ای پیدا کرده بود. 30 سالش تمام نشده بود که صاحب تجربه‌های متنوعی در فعالیت‌های اقتصادی شده بود؛ از جمله مدیریت حسابداری شرکت اتفاق در تهران، فروش سهام و کار در شرکت‌ها تا فعالیت مستقل تجارت ظروف چینی در تبریز و تهران. عالی‌نسب همچنین به واسطه قدرت تحلیل و پیش‌بینی که در امور اقتصادی داشت، به خرید و فروش سهام کارخانه‌ها نیز مشغول شد. محدودیت واردات بر اثر جنگ جهانی، باعث رونق کاذب سهام واحدهای صنعتی شد و در حالی که جایگاه اقتصادی شرکت‌ها ارتقا نیافته یا تغییر کیفیتی در محصول شرکت‌ها رخ نداده بود، بازار سهام بشدت افزایش قیمت پیدا کرد. عالی‌نسب به عنوان کارگزار، خریدار و فروشنده سهام در این دوران استعداد خود را نشان داد به طوری که در منطقه فردی شناخته شده محسوب می‌شد.

 

 عالی‌نسب با همه شهرت و توانمندی که در تجارت پیدا کرده بود، وارد مرحله تازه‌ای از زندگی خود شد. او با تغییر مسیر فعالیت‌های اقتصادی‌اش، دوره‌ای تازه برای اقتصاد ایران را نیز آغاز کرد. روزی در راه رفتن به مراغه با جمعیت فراوانی از افراد بیکار مواجه می‌شود و این موضوع ذهنش را مشغول می‌دارد. تطور عالی‌نسب از تجارت به صنعت متاثر از همین دوران است. او که با تجربه مطالعات سیستمی و منظم اقتصادی به فعالیت می‌پرداخت، از این علم برای صنعت و تولید بهره گرفت. اعتقادات و رویکردهای دینی و ملی باعث شد عالی‌نسب تصمیم تازه‌ای بگیرد. عالی‌نسب به این نتیجه رسید که کمک به استمرار یک رابطه یکسویه با کشورهای پیشرفته و تبدیل شدن به یک واردکننده صرف، نه تنها  با اصول اقتصاد اسلامی و اقتضائات تاریخی اقتصاد ایران سازگاری ندارد، بلکه در درازمدت وابستگی ایجاد می‌کند. «تولید ملی» راهکاری بود که او برای رسیدن به آن گامی جدی برداشت. عالی‌نسب از سال ۱۳۲۸ دیگر کارت بازرگانی‌اش را تمدید نکرد. به فاصله یک سال از این اتفاق صنعت نفت ملی می‌شود. عالی‌نسب با تز تولید ملی حالا مشاور اقتصادی دکتر مصدق نیز هست. بعد از ملی شدن صنعت نفت، ماجرای تحریم انگلیسی‌ها پیش می‌آید. همه به دنبال حداقلی کردن اثر منفی تحریم هستند. یک راهکار، استفاده از بخشی از نفت تولیدی در داخل کشور است. تولید چراغ خوراک‌پزی توسط عالی‌نسب و تبدیل سماور زغالی به سماور نفتی و تولید انبوه این محصول از اقدامات عالی‌نسب در این دوره است.

 

 عالی‌نسب از صنعتگرانی بود که می‌توانست محصولات نفت‌سوز تولید کند. چراغ‌های نفتی که آن زمان توسط کمپانی والور انگلستان به ایران می‌آمد، با تحریم این کشور دچار مشکل شده بود. شرایط نیز سخت بود. عالی‌نسب در توضیح این شرایط گفته است: «وقتی به مهم‌ترین بنگاه‌های تولیدی کشور مراجعه کردیم، مشخص شد پیشرفته‌ترین دستگاه‌های پرس موجود در کشور دستگاه‌هایی بود که قادر به تولید محصولاتی در حد قوطی واکس شفق بود و این به معنای آن بود که نه سطح دانش فنی موجود در ایران و نه سطح ماشین‌آلات موجود در کشورمان امکان تولید داخلی سماور و اجاق نفتی را فراهم نمی‌کرد، ضمن آنکه ریسک سرمایه‌گذاری در این زمینه هم به اندازه‌ای بالا بود که نمی‌شد از کسی توقع ورود به چنین عرصه‌ای را داشت». هیچ راهی جز ورود با سرمایه شخصی نیست. نشان «عالی‌نسب» به فاصله کوتاهی روی نخستین سماورهای نفتی ایران حک می‌شود. مردم با تولید سماور و چراغ عالی‌نسب شرایط جدیدی را تجربه می‌کنند و دولت، تحریم انگلستان پس از ملی شدن نفت را پشت سر می‌گذارد. «صنایع نفت‌سوز و گازسوز عالی‌نسب» عنوانی بود که شاید پسوند دومش برای برخی سوال برانگیز شده بود؛ دوراندیشی عالی‌نسب اما قله‌هایی را برای این صنعت می‌دید؛ چشم‌اندازی که در آن چراغ‌ها از نفت‌سوز به گازسوز تبدیل می‌شد.
 

 

 «بعد از کودتا به آینده ایران امیدوار نیستم»؛ این پاسخ را به فضل‌الله زاهدی، نخست‌وزیر دولت کودتا داده بود، وقتی او سوال کرده بود چرا کارخانه را تعطیل کرده‌ای؟! عالی‌نسب آنطور که خود روایت می‌کند، به محض پیروزی کودتاچیان در سال 32 ، فعالیت تولیدی صنایع عالی‌نسب را در اعتراض به کودتا و کودتاچیان متوقف می‌کند. او با این تصمیم مشروعیت کودتاچیان را به چالش کشید. پس از این اتفاق به ژنو رفت و مدتی تحصن کرد. فردی به او می‌گوید تحصن آنچنان فایده‌ای ندارد. باید بسترهای کودتا را از میان برداشت. اقدامات اجتماعی و فرهنگی در این دوران شدت بیشتری می‌گیرد. حمایت از مجموعه الغدیر علامه امینی یکی از این فعالیت‌هاست که موجبات تبلیغ این کتاب شریف را فراهم می‌آورد. روحیات ملی عالی‌نسب که در ماجرای خرید اوراق قرضه نیز در دوران تحریم انگلستان خود را نشان داده بود، این بار به کمک نهضت مقاومت ملی می‌آید. آیت‌الله طالقانی از او برای کمک به نهضت دعوت می‌کند. عالی‌نسب در روایت یکی از جلسات نهضت می‌گوید: «در آن جلسه مرحوم آقای طالقانی به نمایندگی از اعضای نهضت مقاومت سخن می‌گفت و خطاب به من فرمودند از شجاعت و غیرت شما در تعطیل کردن کارخانه در اعتراض به کودتا سپاسگزاریم اما بررسی‌های چند ماهه ما نشان می‌دهد دولت کودتا حال که از این سطح از حمایت‌های بین‌المللی برخوردار است به این زودی‌ها ساقط نخواهد شد، بنابراین مبارزات ملت ایران در دور جدید بر اساس پیش‌بینی و تحلیل‌ها، مبارزاتی درازمدت خواهد بود. این مبارزه درازمدت به ابزارهایی نیاز دارد که یکی از آنها حمایت‌های مالی و دیگری برخوردار بودن از یک محمل خوب برای حمایت از مبارزان و نیز احیاناً تشکیل برخی جلسات در پوشش کارخانه است. شخصاً به نمایندگی از همه آقایان و به نام نهضت مقاومت از شما می‌خواهم دوباره کارخانه را راه‌اندازی و ارتباط خود را با ما حفظ کنید». در واکنش به این تقاضا، دوباره کارخانه سماورسازی توسط عالی‌نسب راه‌اندازی می‌شود.

 

 در نتیجه ارتباط مستمر با نهضت مقاومت ملی، آیت‌الله طالقانی از او می‌خواهد در صنعت کارتن‌سازی که در انحصار یک فرد اسرائیلی است ورود کند. عالی‌نسب در ابتدا مخالفت می‌کند اما در نهایت قانع می‌شود که در این عرصه ورود کند: «به آنها توضیح دادم که در این چند ساله به یک مدیر صنعتی تمام‌عیار تبدیل شده‌ام که 5 اختراع به نام خود ثبت کرده و کاملاً بر مسائل فنی و مدیریتی رشته خود احاطه دارد و حداقل ۳ اختراع جدید را نیز در دستور کار دارد، بنابراین وارد شدن در یک رشته فعالیت جدید به معنای توقف آن تلاش‌ها و آغاز تلاش برای کسب مهارت و تخصص در یک رشته فعالیت به کلی متفاوت است که موجب می‌شود من مزیت خود را در صنایع نفت‌سوز و تکامل آن در صنایع گازسوز از دست بدهم، بدون آنکه بتوانم به چنین جایگاهی در صنعت جدید دست پیدا کنم. بر این اساس، پیشنهادهای جایگزینی را در میان گذاشتم که هیچ‌کدام از آنها پذیرفته نشد». در این شرایط عالی‌نسب تصمیم گرفت وارد این صنعت شود. کارخانه کارتن‌سازی میهن توسط عالی‌نسب راه‌اندازی شد. عالی‌نسب سال 49 به افزایش سرمایه شرکت پرداخت و تا آبان 51 سرمایه آن به ۸۰ میلیون ریال افزایش یافت اما بر اثر سقوط یک هواپیمای جنگی روی کارخانه، آبان‌ماه سال 51 دچار آتش‌سوزی و تعطیل شد.
 

همان‌طور که آمد، پیش از انقلاب کارخانه کارتن‌سازی میهن بر اثر سقوط یک فانتوم منهدم شد و پرداخت خسارت از طرف دولت منوط و مشروط به تقاضای شخص عالی‌نسب از محمدرضا پهلوی (شاه) شده بود اما عالی‌نسب از این کار امتناع ورزیده و کارخانه کارتن‌سازی متوقف مانده بود. با تغییر دولت در 5 شهریور 1357، نخست‌وزیر وقت، شریف امامی، در چارچوب تلاش برای کنترل اوضاع انقلابی کشور، مدعی «برگرداندن ظلم‌ها» شد. در پی این اعلام رسمی، عالی‌نسب از وکلای کارخانه کارتن‌سازی میهن می‌خواهد موضوع را پیگیری کنند. این فرآیند در سیر قانونی خود منتهی به صدور حکم به نفع عالی‌نسب در اوایل بهمن 1357 می‌شود اما با پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن حکومت جدید، عالی‌نسب شکایت خود را پس گرفته و با امتناع از پیگیری موضوع دریافت خسارت وارده بر کارخانه، در واقع این مبلغ را به دولت و نظام جدید هدیه می‌کند.
 

 

 در پی فعالیت‌های گذشته و بنا بر ارتباط‌هایی که عالی‌نسب با نیروهای انقلاب داشت و در پی بروز مشکلات سخت و متعدد در کارخانجات کشور پس ‌از انقلاب، (اواخر سال 57 و اوایل 58) به دستور نخست‌وزیر دولت موقت (مهندس بازرگان) شورایی به نام شورای حفاظت از صنایع در اوایل فروردین 58 تشکیل شد. این شورا 7 عضو داشت که شامل یکی از معاونان وزارت صنایع، یک نماینده از وزارت کار، 2 نماینده از وزارت صنایع و عالی‌نسب بود. این شورا موظف بود به امور کارخانجات رسیدگی کند، چرا که در آن شرایط و با از بین رفتن نظم متعارف جامعه، مسابقه‌ای شدید میان کارگران شکل گرفته بود تا امتیازات بیشتری از کارفرما بگیرند. این امر تبدیل به یک مشکل بزرگ در اوان استقرار جمهوری اسلامی شده بود. این امر سبب شده بود جلسات شورای حفاظت از صنایع تقریباً هر روز تشکیل شود و تقریباً مثل یک ستاد جنگ عمل می‌کرد. عالی‌نسب به عنوان فردی صنعتگر، مدیر و مورد علاقه همه در این شورا فعالیت می‌کرده است. (اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، عزت‌الله سحابی)
 

 

در حوزه سیاست‌گذاری اقتصادی پس از انقلاب اسلامی، از دیگر اقداماتی که عالی‌نسب در آن نقش داشت، تهیه و تدوین گزارشی بود با عنوان «سیاست‌های توسعه و تکامل جمهوری اسلامی ایران». این گزارش که در واقع «چارچوب یک برنامه توسعه» است، اردیبهشت 1359 در نخست‌وزیری تهیه شد. نکته مهم آن است که این سند در طول سال 1358 تهیه شده است؛ سالی که نظام سیاسی برآمده از انقلاب نخستین روزهای استقرار خود را تجربه می‌کرده است. شگفت‌انگیزتر آنکه فرآیند تدوین این سند در فروردین 1358 آغاز شده است؛ روزهایی که جامعه در التهاب و آشفتگی ناشی از استقرار نظام سیاسی جدید بود.
 

 

 عالی‌نسب پس از انقلاب مشاورت اقتصادی رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر در دولت‌های رجایی، مهدوی‌کنی، باهنر و آیت‌الله خامنه‌ای را برعهده داشت. همچنین عضویت در شورای اقتصاد و شورای پول و اعتبار، ریاست شورای‌عالی صادرات غیرنفتی، عضویت در هیأت مؤسس سازمان صنایع ملی و راه‌اندازی مجتمع مس سرچشمه و مجتمع فولاد اهواز، از جمله مسؤولیت‌های مهمی بود که برعهده گرفت اما شاید نقش او در دوران جنگ تحمیلی به عنوان مشاور دولت برجسته‌تر از سایر مسؤولیت‌ها باشد، چرا که در این دوران، اقتصاد تحریم‌شده ایران با تمام دشواری‌های زمان جنگ به‌گونه‌ای مدیریت شد که مایحتاج اساسی مردم تامین شد و حتی برخی اقدامات توسعه‌ای نظیر ساخت فولاد مبارکه، مس سرچشمه و تولید خودرو پیش رفت. عالی‌نسب آنقدر مورد اعتماد حضرت امام بود که ایشان در این باره می‌فرمایند: «در جلسه اقتصادی‌ای که عالی‌نسب حضور دارد، خیالم از تصمیمی که گرفته می‌شود، راحت است».
 

 

 ستاد بسیج اقتصادی در بهار 61 طرح توزیع کوپن را آغاز کرد و در کنار آن دفترچه بسیج هم جایگاه ویژه‌ای در اقتصاد خانوارهای ایرانی یافت. مبدع این کار کسی نبود جز میرمصطفی عالی‌نسب. ۵ روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که امام خمینی‌(ره) به توصیه آیت‌الله بهشتی در حکمی ۸‌ نفر را برای اداره اتاق بازرگانی مأمور کرد که نام میرمصطفی عالی‌نسب نیز در میان آنها بود. کمی بعد عالی‌نسب به‌عنوان مشاور اقتصادی دولت موقت به‌کار گرفته شد. یکی از مهم‌ترین کارهایی که او برعهده گرفت، مدیریت ایران‌خودرو بود. او نخستین مدیر ایران‌خودرو پس از انقلاب بود. میرمصطفی عالی‌نسب خود در خاطراتش می‌گوید: به محض شروع جنگ تحمیلی خدمت شهید بهشتی رسیدم و برای ایشان توضیح دادم چگونه در شرایط جنگی از یک‌سو عرضه کل اقتصاد به دلایل متعدد با شوک منفی روبه‌رو می‌شود و از طرف دیگر قسمت تقاضای کل اقتصاد به طرز غیرمتعارفی متورم می‌شود. آنطور که عالی‌نسب نقل کرده، شهید بهشتی پس از شنیدن این سخنان بلافاصله با شهید رجایی که آن موقع نخست‌وزیر بود تماس می‌گیرد و جلسه‌ای طولانی در حضور شهید بهشتی و شهید رجایی در این زمینه برگزار می‌شود که نتیجه آن شکل‌گیری ستاد بسیج اقتصادی از همان نخستین روزهای آغاز جنگ بود.
 

 

 قدرت تحلیل و پیش‌بینی مسائل اقتصادی امتیاز برجسته و مهمی بود که میرمصطفی عالی‌نسب با مطالعات بین‌رشته‌ای خود به دست آورده بود. بارها در مقاطع زمانی مختلف این ویژگی موجب شگفتی اطرافیان ‌شد. تحلیل شرایط اقتصادی در زمان جنگ دوم جهانی و سال‌های پس از آن و هنگام رخدادهای مهم سیاسی و اقتصادی در ایران نظیر کودتای ۲۸ مرداد و وقایع پس از آن، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، این موضوع را بخوبی اثبات کرد. خودش گفته است تحلیلگری در زمان جنگ دوم جهانی موجب شد انگیزه بیشتری در مطالعات اقتصادی پیدا کند تا امکان درک بهتری از مسائل اقتصادی ایران برایش فراهم شود: «هنگامی که جنگ دوم شروع شد به روشنی ملاحظه می‌کردم چگونه به قاعده منطق‌های رفتاری تبیین شده در قلمرو علم اقتصاد شرایط جنگی به صورت سلسله مراتب، منشأ جهش‌هایی در قیمت انواع کالاها و خدمات می‌شود و هرچه ضریب اهمیت و درجه حساسیت آن کالا بیشتر بود، شتاب افزایش قیمت‌ها نیز به صورت بزرگ‌تری خود را نمایان می‌کرد». نتیجه این تحلیل‌ها بود که او را به مشاوری کاردان برای دولت در زمان جنگ تحمیلی تبدیل کرد. در زمان جنگ ۸ ساله با عراق هیچ‌کس در ایران به واسطه قحطی جان خود را از دست نداد و کمتر به این شگفتی اشاره شد. نقش عالی‌نسب در راهبردهای اقتصادی دولت وقت به عنوان اصلی‌ترین دلیل توفیق آن روزها یاد می‌شود. نرخ تورم ۷ درصدی در سال ۶۴ که همچنان رکوردی دست‌نیافتنی برای دولت‌های پس از انقلاب محسوب می‌شود، نشانه ویژه‌ای از مدیریت اقتصادی در آن روزهای دشوار جنگ است که نقش عالی‌نسب در آن غیرقابل انکار است.
 

 

 با اتمام جنگ و روی کار آمدن دولت‌ هاشمی رفسنجانی، عالی‌نسب از گردونه تصمیم‌گیری کنار گذارده شد و از او
نه تنها در مصادر تصمیم‌گیری، بلکه در مصادر تصمیم‌سازی نیز استفاده نشد. چرایی این مطلب را دکتر نمازی - وزیر اقتصاد و دارایی دولت موسوی- چنین توضیح می‌دهد: «دولت آقای هاشمی با هدف پیاده کردن سیاست‌های تعدیل اقتصادی روی کار آمد و همان‌طور که می‌دانید این سیاست‌ها جهت‌گیری‌های خاصی درباره ارز، صادرات، یارانه‌ها، مداخله دولت در اقتصاد و ... دارد. آقای عالی‌نسب با نگرش عمیقی که به مسائل اقتصادی داشتند با این مباحث موافق نبودند و طبیعی بود که ایشان به عنوان کسی که تأثیر عملی بر امور داشته باشد، به کار گرفته نشود». عالی‌نسب ابراز کرده؛ «اگر بدانم که مؤثر واقع خواهد شد، حاضرم خود را از بام ساختمان ریاست جمهوری به پایین پرتاب کنم تا آقایان حداقل به صحبت‌های ما گوش کنند». (گفت‌وگو با دکتر حسین نمازی و دکتر فرشاد مؤمنی)
 

 

پس از به حاشیه گذاردن عالی‌نسب در سال‌های پس از 1368، وی حضور پررنگ‌تری در کارخانه‌های خود داشت و نقش بیشتری در مدیریت آنها بر عهده گرفت. علاوه بر این وی زمان بیشتری برای تمرکز و پیگیری امور خیریه به دست ‌آورد. در این دوره، عالی‌نسب بر اساس تحلیلی که از اثرگذاری آموزش بویژه در روستاها داشت، اهتمام قابل توجهی بر مدرسه‌سازی روستایی داشت. به تعبیری که از وی نقل شده، وی این دوره را «بازگشت به خرده‌فروشی» می‌خواند و آنچه در سال‌های پیش از آن در سطح کلان انجام می‌داد را امور خیریه کلان می‌دانست و فعالیت‌های خیریه در سطح روستاها و خانواده‌های نیازمند را کار خیر در سطح خرد قلمداد می‌کرد. نکته پندآموز آن است که به‌رغم باور عمیق و اهتمام شدید وی به پیگیری فعالیت‌های خیریه در سطح خرد یا آنچه خرده‌فروشی می‌نامید اما این قبیل فعالیت‌ها را تنها مرهم و مُسکن دانسته و آنها را فاقد راهگشایی فراگیر ارزیابی می‌کرده است. با این همه بر آن بود که «چون نمی‌توان آرام بود و بیشتر از این مقدور نیست» پس فعالیت‌های خیریه خود را با وسواس ادامه می‌داد. (از کتاب میرنامیرا، زندگی و زمانه میرمصطفی عالی‌نسب)
 


Page Generated in 0/0083 sec