مهدی محمدی: راهبرد حدودا 3 ماهه ایران در مقابل آمریکا و کشورهای شریک آن که هدف از آن رسیدن به «موازنه فشار» با آنها بوده، اکنون در حال پشت سر گذاشتن مرحله موازنه و رسیدن به وضعیتی است که میتواند نوعی دست برتر برای ایران ایجاد کند.
تا چند ماه قبل ارزیابی آمریکا این بود که اولا ایران تحت فشارهای پی در پی ضعیف شده و اعتماد بهنفس لازم را برای اقدام علیه آمریکا از دست داده است، ثانیا در ایران، حمایت اجتماعی و اجماع سیاسی لازم برای پاسخ دادن به فشارهای آمریکا وجود ندارد و ثالثا تشدید بیامان فشارها ایران را چنان درگیر مساله بقا کرده که به رویارویی با آمریکا هم نمیاندیشد چه رسد به اینکه بخواهد تنشها را با آن موازنه کند یا در موضع برتر قرار بگیرد. گذار از صبر به اقدام، از اقدام به موازنه فشار و از موازنه فشار به برتری راهبردی، مسیری است که ایران کمتر از 3 ماه است وارد آن شده و در این زمان کوتاه بخش مهمی از آن را پیموده است. مهمترین نشانه اینکه مسیر فعلی درست است، همین است که اکنون متوقف کردن و خارج کردن ایران از ریلی که در آن قرار گرفته، تبدیل به مهمترین اولویت آمریکا شده است.
اعلام کاهش تعهدات برجامی که در واقع مهمترین اقدام ایران برای موازنه تنش با آمریکا بود، به سرعت معادلات را تغییر داد. ایجاد تهدید معتبر کاهش تعهدات قبل از هر چیز به دیپلماسی جان داد. اروپاییها که تا قبل از این یک سال تمام را به معطل کردن ایران، ترساندن آن از تبعات ترک تعهدات و تلاش برای نشاندن ایران پای میز مذاکره با آمریکا گذرانده بودند، به سرعت و در زمانی کوتاه سعی کردند به سازوکاری که ادعا میکنند هدف از آن کمک به ایران برای بهرهمندی از عواید اقتصادی برجام است، سر و شکلی داده و آن را به زعم خودشان نهایی کنند. تهدید به کاهش تعهدات برجامی، نگه داشتن ایران در برجام را به مهمترین اولویت غرب تبدیل کرد و بر خلاف نظر کسانی که این اقدام را ماجراجویی و مسدود کردن راه دیپلماسی میدانستند، نشان داد اتفاقا تولید فشار، به باز شدن مسیر دیپلماسی و موثر شدن آن میانجامد. اگر همان شب که ترامپ از برجام خارج شد، تحلیلهای گمراهکننده راهزنی نمیکرد و ایران از همان زمان تعهدات خود را متناسب با کاهش پایبندی تعهدات طرف مقابل کاهش میداد، بسیاری از مشکلات و تنگناهایی که اکنون ایجاد شده، اساسا به شکل فعلی ایجاد نمیشد و خیلی وقت پیش غربیها مجبور میشدند میان از بین رفتن برجام یا اقدامات موثر برای مرزبندی با آمریکا انتخاب کنند.
با این حال اروپا نشان داد به اندازه کافی آماده نیست. مرور تحولات 2 هفته گذشته، درباره اینستکس نشان میدهد اروپا هنوز آماده دیپلماسی واقعی که از دید ایران چیزی جز ایستادگی پایدار و واقعی در مقابل آمریکا نیست، نشده است. فرمول فعلی اینستکس که اروپا روی میز گذاشته اولا به معنای مدیریت بخش اعظم درآمد ملی ایران در حسابهای متعلق به اتحادیه اروپاست که در واقع محققکننده یکی از اهدف اصلی تحریمهای آمریکا در باب خارج کردن اختیار هزینهکرد پولهای ایران از دست آن و کنترل محل مصرف پولی است که ایران در اختیار دارد. این بیمعناست که ایران به زحمت درآمد کسب کند و آن را با اجازه اروپا در محلی که اروپا «مشروع» میداند مصرف کند، ثانیا این فرمول یک مکانیسم پنهان برای تحمیل استانداردهای FATF به بخشهای خصوصی و دولتی در ایران ایجاد میکند که مستقیما بر خلاف سیاست ملی ایران در این زمینه است، ثالثا مهمترین مساله ایران یعنی خرید کالاهای تحریم شده توسط آمریکا در این مکانیسم هیچ راهحلی نیافته و بنابراین ایران مجبور خواهد بود تامین بخش بسیار کوچکی از نیازهای خود در حوزه غذا و دارو را به قیمت بسیار گران از اروپا معادل همه تعهدات گستردهای قرار بدهد که اروپا در برجام داشته و رابعا در حالی که اروپا خرید نفت از ایران را به تبعیت از تحریمهای آمریکا صفر کرده، اساسا پول یا اعتباری در اینستکس وجود نخواهد داشت که به درخواستهای وارداتی ایران تخصیص پیدا کند.
اروپا میگوید یک خط اعتباری 3 میلیون یورویی برای اینستکس فعال خواهد کرد. اگر دقت کنیم که مثلا در سال 97 ایران چیزی حدود 10 میلیارد دلار صرف واردات 25 قلم کالای اساسی کرده و در این میان فقط بیش از 5 میلیارد دلار به واردات خوراک دام و طیور اختصاص یافته، معلوم میشود خط اعتباری 3 میلیون یورویی حتی یک شوخی بیمزه هم نیست.
ارائه این نسخه از اینستکس تردیدی برای ایران باقی نگذاشته که هدف واقعی اروپا نه جبران خسارت اقتصادی تحریمها برای ایران، بلکه نگه داشتن ایران در برجام با حداقل امتیاز ممکن و منصرف کردن ایران از تداوم مسیر کاهش تعهدات است. اروپا اگر واقعا خواهان حفظ برجام است، راه بلندی برای رفتن در پیش دارد که باید آن را در زمانی بسیار کوتاه و فشرده طی کند و اینستکس در این مسیر طولانی حتی یک گام کوچک هم محسوب نمیشود. با این حال، ایران به اینستکس نه نگفته، بلکه اولا خواهان آن شده این مکانیسم اصلاح شود و ثانیا اعلام کرده این حد از تعهد اروپا مانع کاهش تعهدات برجامی از سوی ایران نخواهد بود. تا زمانی که اروپا نمیتواند به همه تعهدات خود طبق برجام عمل کند، طبعا ایران هم به همه تعهدات خود عمل نخواهد کرد و سطح پایبندی خود را با سطح تعهدات طرف مقابل تنظیم میکند.
با این تغییر راهبرد از سوی ایران، نشانهای تغییر معادلات هم آشکار شده. در حالی که غربگرایان ایرانی تصور میکردند به محض اینکه ایران تعهدات برجامی خود را کاهش بدهد اروپا به طور کامل به آمریکا ملحق خواهد شد، میبینیم نیاز جایگزینناپذیر اروپا و حتی آمریکا به برجام، بیش از گذشته در حال آشکار شدن است و بتدریج روشن میشود هدف آمریکاییها یعنی«توسعه دادن برجام به حوزههای موشکی و منطقهای از طریق فشار همهجانبه» نه فقط محقق شدنی نیست، بلکه نتیجه عکس داده و غرب مجبور است به جای این رویای محقق نشدنی، به فکر بازگرداندن ایران به تعهدات برجامیاش باشد. از مدتها قبل روشن بود دیپلماسی واقعی تنها وقتی آغاز خواهد شد که غرب از بیم تخریب کامل برجام و درگیری نامتقارن منطقهای با ایران، ناچار به محاسبه مجدد درباره تبعات فشار به ایران شود.
واضح است محاسباتی که در زمانی طولانی در ذهن آمریکا شکل گرفته بسادگی تغییر نخواهد کرد اما مسیر چند هفته گذشته، دورنمای تغییر محاسبات آمریکا را ایجاد کرده و این دورنما ارزش ریسک بیشتر را دارد.