محمد صدری: بهرغم زرق و برق حاکم بر نظام کنونی بینالملل و آنچه از آن با نام «توسعه» نام میبرند، در حقیقت «آنچه بر مناسبات کنونی دنیا حاکم است، قانون جنگل است»؛ این را من البته نمیگویم، چند سال پیش در اوج مذاکرات هستهای دکتر احمد نقیبزاده، استاد تمام روابط بینالملل دانشگاه تهران و عضو جریان کارگزاران در گفتوگو با «وطنامروز»، گفته بود. ساختار سازمان ملل و زائدههای مختلف روییده از آن، اساسا بر مبنای چنین نظمی شکل گرفته و مسائلی چون حق وتو از بارزترین نمودهای این نظم غیرعادلانه و ضدبشری است. خندهدارتر اما حتما این است که کسانی تحت عنوان استاد دانشگاه و پژوهشگر با الگو قرار دادن همین زندگی تحت قانون جنگل، مدام جامعه ایرانی را به دلیل آنکه مانند برخی بردههای این نظم غیرانسانی، رام و مطیع ارباب نیستند، سرزنش میکنند و سعی دارند تمام مشکلات ریز و درشت جامعه را به ایستادگی ملت ایران در برابر این منطق حیوانی ارتباط دهند. جامعه ایرانی در مقطع پس از انقلاب، از اواخر دهه 60 بدینسو به لطف وجود چنین اندیشمندان زبدهای(!) همواره بین ارتباط و قطع ارتباط با دولت آمریکا به عنوان مظهر اصلی این نظم غیرانسانی شیر و خط انداخته است.
ماجرای سالهای اخیر بر سر پرونده هستهای و مسأله برجام، نهاییترین مرحله این آزمون ملی بود. آمریکا اما نهتنها در دوره ترامپ که در دوره اوباما نیز نشان داد به تنها چیزی که پایبند است، همان قانون جنگل است؛ قانونی که میگوید شما چون شاخهای بزرگ و دندانهای تیزتری دارید، میتوانید با قرارداد چندجانبهای که خود هم پایش امضا انداختهاید، هر غلطی بکنید. میتوانید آن را مکرر پیش چشم رسانههای گروهی نقض کرده، زیر پا له کنید و آب هم از آب تکان نخورد! آمریکا در دوره اوباما حداقل 7 بار به طور صریح اقدام به نقض برجام کرد، لذا شاخ نهایی ترامپ به برجام نیز نباید چندان عجیب شمرده شود. اوباما درست یک روز پس از اجرای برجام یعنی ٢٧ دی ٩٤، بیست شخصیت حقیقی و ایرانی را تحریم کرده بود و پس از آن تا بود حداقل 100 تحریم جدید را در همان دوره اجرای برجام علیه ایران تصویب و اجرایی کرد.
تمدید قانون تحریمی آیسا، تصویب قانون محدودیت ویزا، تصویب بیش از ۸۰ طرح ضدایرانی در کنگره و پابرجا ماندن تحریم سوئیفت، تنها بخشی از لگدهای نابهنگام اوبامای مودب و باهوش به توافق برجام بود. لذا مسأله، تفاوت اوباما با ترامپ یا دموکرات با جمهوریخواه نیست. نظم غیرعادلانه حاکم بر روابط بینالملل و عادت دیرینه آمریکا به عنوان مهمترین نماد این نظم پس از جنگ دوم جهانی، رفتار آن بر مبنای طول شاخ و ضرب لگدهایش را در هر دوره و با هر رئیسجمهوری بدل به یک امر بدیهی کرده است. مسأله تنشهای اخیر در منطقه خلیجفارس و دریای عمان تا سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا در آبهای سرزمینی کشورمان و نوع برخورد سازمان ملل با این موضوع را نیز باید ذیل همین چارچوب مورد نقد و بررسی قرار داد.
سوم تیرماه جاری، جلسه شورای امنیت سازمان ملل پیرامون این موضوع، در نهایت با انتشار بیانیهای ضمن محکوم کردن حمله به نفتکشها در خلیجفارس و دریای عمان، خواستار کاهش تنش در منطقه شده است. این در حالی است که این بیانیه هیچ اشارهای به دروغپردازیهای فضاحتبار آمریکا پیرامون نقش ایران در انفجار نفتکشها در منطقه ندارد. مسأله تلختر این است که فرضا اگر هم در متن بیانیه به این مسأله پرداخته میشد، آمریکا آن را وتو میکرد. اعضای شورای امنیت جلسهای 2 ساعته پشت درهای بسته برگزار میکنند تا به موضوعی بپردازند که یکی از طرفهای اصلی آن، ملت ایران است، با این حال، نماینده ایران حق حضور در جلسه و دفاع از خود را ندارد. طرف متجاوز و دروغگو اما با وجود نقض قوانین بینالمللی و تجاوز به حریم هوایی ایران، تف انداختن بر قطعنامه 2231 همین شورا و دروغگوییهای مکرر و بدون سند پیرامون انفجار نفتکشها در هفتههای اخیر به هیچکس پاسخگو نیست!
مجموعه این واقعیات عریان و دردناک نشان میدهد تمدن غرب در هر چه مدعی باشد، باید در مسائلی چون حقوق بشر، صلح، انساندوستی و خلاصه! هر آنچه مربوط به انسان میشود، دهان باز نکند، چرا که مردم از بوی بد دهانش عنقریب بیمار خواهند شد. دلباختگان این تمدن ضدبشری در ایران هم باید بدانند حیواناتی مانند زنبور عسل زندگی به مراتب منظم و پیشرفتهتر از تمدن غرب دارند، بدون آنکه این زیست منظمشان تبعاتی برای دیگر ساکنان این کره خاکی مانند گرسنگان آفریقا، سیاهپوستان مهاجر، سرخپوستان آمریکا، مردم یمن، کودکان غزه و تمام صدر تا ذیل محیطزیست بشری داشته باشد. لذا اگر کسانی میخواهند از غرب برای جامعه ایرانی بتسازی کنند، خوب است در کنار فهرستهای 30 و 40 تاییشان، تاکید بر مسائلی حیاتی مانند شاخ بزرگ، دندان تیز، لگد قوی و فک قدرتمند را هم ابدا از قلم نیندازند!