printlogo


کد خبر: 211268تاریخ: 1398/4/18 00:00
نگاهی به چالش‌های خلق فیلمنامه‌های کودک و نوجوان به بهانه روز ادبیات کودکان و نوجوانان
درام تلخ بزرگ‌ترها!

محسن شهمیرزادی: امروز از آن جهت روز ادبیات کودکان و نوجوانان نام گرفته که دقیقا 10 سال پیش مهدی آذریزدی در 18 تیر 1388 درگذشت؛ نویسنده مشهور ادبیات کودک و نوجوان که سهم بسزایی در دهه طلایی قصه‌های کودک و نوجوان داشته است. جالب آنکه حالا بیش از یک دهه است کودکان و نوجوانان در حوزه ادبیات از سهم اندکی برخوردارند و جز تنفس مصنوعی‌ گاه و بی‌گاه دولتی و جمع معدودی از دغدغه‌مندان،  جریان اصلی ادبیات توجه چندانی به مخاطبان کم سن و سال ندارد. از سویی فیلمنامه‌ نیز بخشی از گونه ادبیاتی است که به عنوان  مهم‌ترین معیار یک اثر سینمایی خوب برای مخاطب کودک و نوجوان به حساب می‌آید. خوشبختانه در دنیای امروز پیوند کودکان با ادبیات از طریق دنیای سینما قوت گرفته اما در خلأ آثار پرقوت ایرانی، متاسفانه محصولات هالیوودی گزینه اول سرگرمی کودکان سرزمین‌مان شده است. زادروز مهدی آذریزدی و روز ادبیات کودکان و نوجوانان بهانه‌ای شد تا نگاهی داشته باشیم به چالش‌های خلق فیلمنامه‌های پرقوت در سینمای کودک و نوجوان.
 

فقر داستان، روی دیگر سکه قحطی فیلمنامه!
ادبیات داستانی و رمان به عنوان یکی از اصلی‌ترین سرمنشأهای فیلمنامه‌نویسی به حساب می‌آید، به گونه‌ای که ممکن نیست صنعت سینمای یک کشور مملو از فیلمنامه‌های پرقوت باشد، در حالی که ادبیات داستانی آن کشور با ضعف مفرطی مواجه باشد. در ایران عمده رمان‌ها در موضوع ادبیات کودک و نوجوان ترجمه‌ای است و پرفروش‌ترین آثار جهانی با ترجمه‌های متعدد در کشور عرضه می‌شود. آثار تالیفی در این حوزه سهم بسیار ناچیزی دارد. از همین رو فقر رمان‌های ایرانی به قحطی فیلمنامه‌های داستانی انجامیده است. بی‌توجهی نویسندگان رمان به این فضا که ریشه در تلقی غلط کم اهمیت بودن ادبیات کودک و نوجوان دارد موجب شده گوی رقابت به دستان مترجمان بیفتد. طبیعتا مترجمان از توانایی خلق اثر بی‌بهره‌اند و در نبود نویسندگانی که بر این حوزه تمرکز داشته باشند، فیلمنامه‌نویسان نیز از آفرینش متن‌های جذاب ناتوانند. برشمردن برجسته‌ترین آثار حوزه کودک و نوجوان در ادبیات داستانی ایران
بسیار دشوار است، البته انتشاراتی چون نشر «جمکران» و «شهرستان ادب» در سال‌های اخیر تلاش‌های تحسین‌برانگیزی در حوزه رمان کودک و نوجوان داشته‌اند.
 

کودک نمونه کم‌هوش‌تر بزرگ‌ها نیست!
از مهم‌ترین چالش‌هایی که موجب شده عمده نویسندگان مطرح از ورود به حوزه ادبیات کودک و نوجوان باز بمانند، ناتوانی در خلق فضایی کودکانه است، به‌گونه‌ای که بسیاری از نویسندگان برجسته اگرچه تلاش داشته‌اند در این حوزه به خلق اثر بپردازند اما این تلاش عمدتا با ناکامی همراه بوده است. از سوی دیگر برجسته‌ترین نویسندگان عرصه کودک و نوجوان آنهایی بوده‌اند که بر حوزه تخصصی خودشان تمرکز کرده‌اند. نام‌هایی چون مهدی آذر‌یزدی، منوچهر احترامی، مصطفی رحماندوست، امیرحسین فردی، هوشنگ مرادی‌کرمانی و... بیانگر آن است که عمده نویسندگان کودک و نوجوان تمرکز ویژه‌ای بر این حوزه داشته‌اند. برای بسیاری از نویسندگان داستانی خلق اثر برای مخاطب کم‌هوش‌تر(!) معنای قصه کودک و نوجوان می‌دهد، در حالی که علاوه بر هوش بالای نسل جدید، ادبیات آنها اقتضائات پیچیده‌تری از دنیای بزرگسالان دارد که با ساده‌سازی قصه و کم‌هوش انگاشتن آنها در تضاد است. از همین رو فهم کودکان و دنیای‌شان برای خلق اثری داستانی نیاز به تمرکز فراوان بر این حوزه دارد و نمی‌توان ادبیات کودک و نوجوان را به عنوان ژانری تفننی در نظر گرفت.
 

شترگاوپلنگ سینمای کودک!
در عمده فیلمنامه‌هایی که برای کودک و نوجوان خلق و تبدیل به اثری سینمایی می‌شود، تفکیک بین مخاطب کودک با نوجوان به چشم نمی‌آید. در واقع در بهترین حالت یک اثر می‌تواند مخاطب کودک و نوجوان را با هم داشته باشد و کمتر محصولی است که مخصوص نوجوانان نوشته و ساخته شود. بسیاری از فیلم‌هایی که تحت عنوان فیلم کودک شناخته می‌شوند، باید شرط ورود 12+ سال را روی آنها حک کرد. از جمله سری‌دوزی فیلم‌های «آهوی پیشونی سفید» که بسیاری از کودکان پس از تماشای فیلم دچار اضطراب و هراس بالایی شده بودند. معیارهای گیشه‌ای نیز موجب شده در فیلم‌های اینچنینی مخاطب بزرگسال هم درگیر شود و پخش قطعات موسیقی نوستالژیک پیش از انقلاب همراه رقص و آواز‌هایی که ارجاع به سال‌های دور می‌کند، می‌تواند به عنوان شاهد مثالی باشد که کارگردان تلاش داشته همزمان کودک، نوجوان و بزرگسال را در گیشه خود جای دهد. اگرچه  ضروری است اثر سینمایی بتواند مخاطبان بزرگسال و خانواده‌ها را نیز با خود همراه کند اما خلق شترگاوپلنگی به نام فیلم کودک راه‌حل این اتفاق نیست.
 

کم‌بینی یک اتفاق مهم!
در حالی که دنیای نویسندگان ادبیات داستانی در حوزه بزرگسال به صورت چشمگیری اشباع شده، نویسندگان زیادی نیستند که در حوزه ادبیات کودک و فیلمنامه‌های داستانی کودکان قلم بزنند. همان‌طور که عنوان شد حضور نویسنده‌ای در این ژانر به معنای تمرکز کامل بر این حوزه است، در حالی که  بسیاری از نویسندگان از تمرکز بر یک حوزه سر باز می‌زنند. همچنین کودکان و نوجوانان به عنوان مخاطبان غیرجدی و کم اهمیت ادبیات داستانی و سینما شناخته می‌شوند. در حالی ‌که تجربه «العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر» نشان می‌دهد خلق اثر برای مخاطب کودک و نوجوان به مراتب تاثیرگذاری بسیاری بیشتری به نسبت گروه سنی بزرگسال دارد. همچنین اگرچه فعالیت در سینمای کودک با چالش‌ها و موانع فراوانی روبه‌رو است اما تجربه گیشه در سینمای ایران و جهان نشان داده فیلم‌های پرقوت در سینمای کودک و نوجوان با اقبال بالای مخاطب و در نتیجه سود اقتصادی برای سرمایه‌گذار همراه است. سخن کوتاه اینکه چالش‌های موجود نمی‌تواند اهمیت و ظرفیت بالای فرهنگی - اقتصادی سینمای کودک را کاهش دهد. تقویت فضای داستان‌نویسی کودک و نوجوان نیازمند شبکه پیچیده‌ای از کنشگران است که باید همزمان به رفع چالش‌های پیش‌روی آنها پرداخت.


Page Generated in 0/0064 sec