مهدی محمدی: این روزها حرفهایی درباره برجام از جانب مقامهای دولت آمریکا شنیده میشود که شاید به نظر برخی عجیب باشد. دونالد ترامپ گفته ایران باید به سبب عدم پایبندی به تعهداتش در برجام تحریم شود. یا برایان هوک - که فعلا بیتوجه به «مسؤولیت شخصی»ای که در آینده متوجه او خواهد بود، به میداندار شر علیه ایران تبدیل شده- گفته همه جهان باید برای عمل ایران به تعهداتش در برجام تلاش کند.
کسانی در داخل ایران در واکنش به این قبیل سخنان، که از زمان آغاز عملی کاهش تعهدات برجامی ایران با بسامد بالا از سوی مقامهای آمریکایی تکرار شده، گفتهاند مقامهای آمریکایی به تناقضگویی افتادهاند و چطور میشود کشوری که همواره گفته برجام یک توافق بد است و بیش از یک سال قبل، به طور یکجانبه از توافق خارج شده، حالا نگران عمل نکردن ایران به برجام شده باشد.
این دیدگاه، از این جنبه که میگوید آمریکا در واقع صلاحیت اظهارنظر درباره عمل یا عدم عمل ایران به تعهدات برجامیاش را ندارد، در واقع نادرست نیست اما حقایق مهمی را نادیده میگیرد که ریشه در یکی از اشتباهات تحلیلی بسیار جدی تیم سیاست خارجی دولت آقای روحانی دارد.
بیش از 2 سال است مقامهای دیپلماتیک دولت آقای روحانی تلاش میکنند از اینکه ترامپ ظاهرا مخالف برجام است نتیجه بگیرند پس برجام توافق خوبی است. من اکنون به هیچ وجه مایل نیستم به مشاجره داخلی درباره خوب یا بد بودن برجام بپردازم یا به آن دامن بزنم، لیکن فکر میکنم این موضوعی است که اشتباه تحلیلی درباره آن یکی از عوامل اصلی فرصتسوزی دولت در یک سال مابعد خروج آمریکا از برجام و در نتیجه عقب افتادن استراتژی «اقدام راهبردی برای تحمیل هزینه به آمریکا» بوده، که اگر به جای 3 ماه قبل یک سال قبل آغاز میشد، چهبسا بسیاری از آنچه اکنون میبینیم اساسا رخ نمیداد.
اشتباه دولت آنجا بود که 2 حقیقت کموبیش روشن را نادیده گرفت و در مقابل استدلالهای متنوع در دفاع از آنها سرسختانه مقاومت کرد.
حقیقت اول این بود که آمریکا برجام را نه بد، بلکه کم میدانست و هدف آن از خروج از برجام هم نه منتفی کردن آن، بلکه توسعه آن به سایر حوزههای نگرانی راهبردی آمریکا از ایران (آنگونه که در فهرست دوازدهگانه پمپئو آمده) و جایگزین کردن آن با یک «برجام پلاس» یا «برجام بزرگتر» بود - و هست- که با همان مدل برجام، سایر برنامههای امنیت ملی ایران را نیز مانند برنامه هستهای متوقف کند. بنابراین، دولت آمریکا اساسا هرگز در پی منتفی کردن برجام نبوده، بلکه دنبال آن بوده که با انباشت گزینههای فشار علیه ایران، برجامهای موشکی و منطقهای را هم از دل برجام هستهای بیرون بکشد.
حقیقت دوم هم که متاسفانه بیجهت نادیده گرفته شد این بود که آمریکا وقتی از خروج از برجام سخن میگوید، مقصودش در واقع این است که خودش از برجام خارج شود- چنانکه گفتیم با هدف بازگشت به یک توافق بزرگتر- اما ایران را به امید اروپا، یا به سبب نگرانی از تبعات خروج از برجام یا به هر دلیل دیگر در برجام نگه دارد و متقاعد کند که به اجرای تعهدات هستهایاش ادامه بدهد. به عبارت دیگر، خروج آمریکا از برجام یا انتقاد آن از محتوای توافق، هرگز به این معنا نبوده که برای آمریکا مهم نیست ایران به تعهدات برجامیاش عمل بکند یا نه بلکه چنانکه در هفتههای گذشته آشکارا دیدهایم دولت آمریکا، اروپاییها و حتی اسرائیل شدیدا از اینکه ایران محدودیتهای برجامی بر برنامه هستهایاش را کم کند نگرانند و هر گام ایران که در این مسیر برداشته میشود آنها را آشفتهتر میکند. بنابراین خروج آمریکا از برجام به معنی «بیاهمیت بودن تعهدات برجامی ایران» نیست، بلکه برعکس دقیقا مبتنی بر این محاسبه انجام شده که ایران به دلایل سیاست داخلی یا دلایل دیگر، هرگز به چارچوب برجام آسیب نخواهد رساند. طبیعی است بهترین وضعیت برای آمریکا و حتی اروپا این است که خود از برجام خارج شده و زیر بار هیچ تعهدی نروند اما در عوض ایران مفت و مجانی در توافق باقی بماند و یکی از مهمترین نگرانیهای راهبردی آنها را که تداوم یک برنامه غنیسازی فعال در ایران است، مرتفع کند.
اظهارات فعلی مقامهای دولت آمریکا به هیچ وجه عجیب نیست. مدتهاست روشن است که دولت آمریکا وابستگی راهبردی و اطلاعاتی جایگزینناپذیری به برجام دارد و کاهش تعهدات برجامی از جمله موثرترین اهرمهایی است که میتواند به تغییر محاسبات آمریکا درباره تحریمها منجر شود. اکنون که آمریکاییها میبینند ایران واقعا به سمت تخریب چارچوب برجام در حرکت است، طبیعی است که نگران شده و به هر شیوه ممکن برای جلوگیری از تداوم این روند تلاش کنند؛ همچنان که مضمون اصلی همه دیدارهای دیپلماتیک در هفتههای گذشته نیز همین بوده است.
درک درست از محاسبات آمریکا درباره برجام پیششرط هر نوع سیاستگذاری نتیجهبخش در وضعیت فعلی است. 2 حقیقتی که از آن سخن گفتیم، متاسفانه تنها حقایق مرتبط با برجام نیست که نادیده گرفته شده است؛ مثلا یک حقیقت دیگر این است که از دید آمریکا برجام هرگز ابزاری برای کاهش تحریم علیه ایران نبوده، بلکه به تعبیری که در همان ماههای اول پس از توافق مطرح شد ابزاری برای جلوگیری از پاسخ هستهای ایران به تداوم تحریمها بوده است. یا یک حقیقت دیگر که باید در آینده به تفصیل درباره آن بحث کرد این است که مطلوبیت برجام برای آمریکا و حتی اروپا صرفا تا زمانی است که برنامه هستهای ایران را محدود کند و درست از زمانی که برجام به «تاریخهای انقضا» نزدیک شده و از توان آن در محدود کردن برنامه هستهای ایران کاسته شود، برجام مطلوبیت خود را بهسرعت برای غربیها از دست خواهد داد و چنانکه خود گفتهاند آن زمان بهانهای پیدا کرده و از توافق- بدون توجه به سالها پایبندی یکسویه ایران- خارج خواهند شد. ما با این وضعیت زمان زیادی فاصله نداریم و این بازی احتمالا بزودی از اکتبر 2020 یعنی وقتی که بناست تحریم تسلیحات متعارف ایران مطابق قطعنامه 2231 برداشته شود، آغاز خواهد شد.
آسیبپذیریهای آمریکا و کشورهایی که بتازگی در حال چشیدن طعم ملایمی از ابزارهای قدرت ملی و منطقهای ایران هستند، بسیار بیش از چیزی است که در تصویر بیرونی آنها دیده میشود. همچنین برنامههای آینده آنها هم دیگر چندان پنهان نیست. برای کشوری مانند ایران که در یک رویارویی تاریخی وارد شده، تمرکز روی آسیبپذیریهای دشمن بدون هراس از بلوفهایی که در واقع تنها ابزارهای بازدارندگی باقیمانده در سبد گزینههای آمریکاست، میتواند زمان تنش را کوتاهتر و تغییر محاسبات دشمن را سریعتر کند. منتها نکته این است که این آسیبها را باید خود ببینیم و بشناسیم والا بعید است کسی در این جهان، خود به فهرست ترسها و آسیبهایش اعتراف کند. کار این دنیا عموما برعکس است.