printlogo


کد خبر: 211953تاریخ: 1398/5/6 00:00
نقدی بر مجموعه شعر «نارنج مویه‌ها» سروده سیده‌تکتم حسینی‌تکیه‌ای
نمونه‌ای خوب از شعر مهاجرت

 حمیدرضا شکارسری: شعر مهاجرت با مشخصات زیر سروده می‌شود:
شعری است درباره مهاجرت و حاصل تجارب شخصی شاعر مهاجر که لزوما در حین دوری از وطن سروده نمی‌شود، پس لزوما دردناک و نوستالژیک نیست، چرا که می‌تواند پیامد کامرانی‌های شاعر در دوران مهاجرت نیز باشد. به زبان مادری مهاجر سروده می‌شود، زیرا در هر صورت زیرمجموعه شعر کشور شاعر مهاجر محسوب می‌شود. شعر مهاجرت سروده می‌شود تا شاعر همچنان اتصال خود را با زبان و ادبیات کشورش حفظ کند. نمی‌تواند به تمامی فرمالیستی باشد، چرا که موضوع مهاجرت و تبعات آن خواه ناخواه وجه محتواگرای این شعر را کم و بیش برجسته می‌کند، اگرچه به دلیل انس و مجاورت با جریان‌های متفاوت و احتمالا نوین شعری، مساعد پذیرش اتفاقات تازه شعری هم هست. «نارنج مویه‌ها» را می‌توان نمونه‌ای بسیار خوب از شعر مهاجرت دانست.  «سیده‌تکتم حسینی‌تکیه‌ای» در این مجموعه غزل، آینه‌ای تمام‌نما پیش روی کاراکترهای شعری خود قرار می‌دهد و به روایت حالات و آنات مهاجران افغان بویژه زنان مهاجر می‌پردازد، بدون آنکه شعری زن‌مدارانه یا فمینیستی سروده باشد.
«دیگر نمی‌بوسی چرا پیشانی‌ام را
هر صبح وقتی می‌روی بیرون خانه؟
آهنگ‌شان انگار آهنگ جدایی‌ست
این روزها، این روزهای بی‌ترانه»
اگر چه حسینی در کل غزل‌سرایی نوقدمایی است اما همین تمایل به روایت، دریچه‌هایی از نوگرایی را به سمت غزل او گشوده است. بنابراین به‌رغم تمرکز او بر بیت‌محوری و شاه‌بیت‌سازی در شاه‌بیت‌های غزل‌ها، می‌توان به غزل‌هایی از او رسید که باید تمام غزل را به عنوان قطعه شعری یکپارچه خواند و نمی‌توان به بیتی مستقل از آن اکتفا کرد. در واقع ساختار اینگونه آثار، ساختاری طولی است، حال آنکه ساختار غزل سنتی و نوسنتی فارسی غالبا عرضی است:
«بلای دیگری از آسمان به خانه‌اش افتاد
و باز بار غمی تازه روی شانه‌اش افتاد
شکست در گذر سنگ‌های کینه، چراغش
دوباره قرعه به تاریکی زمانه‌اش افتاد»
درونمایه و محتوای مهاجرت و دوری از وطن و تنهایی ناشی از آن با حس غلیظ نوستالژیکش در بستری از موضوعات عاشقانه، وطن‌دوستانه و جنگ‌نویسی در غزل‌های حسینی بروز می‌یابد. به عبارت دیگر هر موضوعی در این غزل‌ها به گونه‌ای با غربت و اندوه آن گره می‌خورد و به شعرها، انسجام و به مجموعه، یکدستی می‌بخشد.
«مه خانه را گرفته، کم آوردم، از این هوای غمزده سنگینم
این فاصله چقدر پر از ابر است، دست مرا ‌بگیر... نمی‌بینم»
نمک این اندوه و رنجمویه‌های شاعرانه گاهی طنزی است ملایم و ملیح:
«جز سنگ و آتش و غم و اندوه و زخم و مرگ...
فرخنده بادمان که ملالی نمی‌رسد»
گاه اروتیسمی کمرنگ و رموک:
«منم که پیرهن بوسه دوختی به تنم
مرا به یاد نمی‌آوری چرا ادریس؟»
و گاه عناصری بومی که با ظرافت در متنی عروضی می‌نشینند:
«باغ‌هامان تبر شده است و به جاش سربرآورده مزرع خشخاش
هر گلی هر کجا جوانه‌زده همه را داس جنگ فرسوده است
در دلم بس که غم فراوان است، لعل خونین دل بدخشان است
خاک من با غمت مدارا کن، تا که بوده است این چنین بوده است»
تنوع موسیقایی غزل‌های حسینی به زدودن ملال همنواختی درونمایه‌ای شعرها کمک شایانی می‌کند، چنانکه او از 13 وزن عروضی در تنها 28 غزل بهره می‌برد و توانایی‌های خود را در رویارویی با اوزان مختلف از وزن کوتاهی چون «مفعول فاعلات فعولن» گرفته تا اوزان بلند و دوری به نمایش می‌گذارد. همچنین بیش از 60 درصد از غزل‌های او مردفند و همین امر اشعار او را لذت بخش‌تر می‌کند.
سیده‌تکتم حسینی در ابیاتی سروده است:
«نه اینکه دوست ندارم که شاد بنویسم
غمی ست در دل من عاشق غزل گفتن»
او از زیست خود سرمشق سرودن گرفته، بنابراین شعرش عینی، باورپذیر و دلنشین از آب درآمده است. ارجاعات برون‌متنی در شعرهای او پرشمار است اما او هرگز شعریت غزل‌هایش را فدای شعارسرایی راجع به وطن و مهاجرت از آن نکرده، بنابراین نوشته‌هایش هم دارای ارزش متنی است و هم دارای ارزش فرامتنی. این امر گویای تعهد فکری او در کنار تعهد ادبی او است. نتیجه اینکه شعرهای «نارنج مویه‌ها» علاوه بر ویژگی‌های زیباشناختی، می‌تواند به عنوان سندی فرهنگی مطرح و ماندگار شود.


Page Generated in 0/0067 sec