رحمان قهرمانپور*: اظهارنظر امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه پیرامون وضعیت فعلی ناتو و اینکه «این پیمان (سازمان) در وضعیت مرگ مغزی به سر میبرد» در روزهای گذشته واکنشهای مختلفی در سطح مقامات سیاسی کشورها داشته است. استقبال روسیه و انتقاد آلمان از این اظهارنظر نشاندهنده اهمیت موضوع و حساسیت آن برای دولتهای اروپایی و قدرتهای جهانی مثل روسیه، چین و آمریکاست. اگرچه بسیاری از رسانهها سخنان مکرون را مبالغهآمیز قلمداد کردهاند اما واقعیت امر این است که ناتو در حال حاضر در وضعیت بحرانی است.
نکته قابل توجه اینکه این موضع از جانب رئیسجمهور فرانسه به عنوان عالیترین مقام سیاسی این کشور و یکی از 3 قدرت برتر اتحادیه اروپایی مطرح شده است. رئیسجمهور فرانسه در کشاکش بحران برگزیت با بیان این مسأله، علاوه بر اینکه قصد دارد فرانسه را تا مقام راهبر اتحادیه اروپایی بالا بکشد، به دنبال جلب نظر افکار عمومی و نخبگان به این واقعیت است که در صورت عدم چارهاندیشی و توجه به چندجانبهگرایی نهتنها ناتو که حتی حیات اتحادیه اروپایی در خطر خواهد بود. پیمان آتلانتیک شمالی که در حال حاضر در قالب سازمان ناتو شناخته میشود، قبل از ریاستجمهوری ترامپ هم با بحران ماهیتی مواجه شده بود. در دوره بوش [پسر] و همینطور در ارتباط با حمله احتمالی آمریکا به سوریه در جریان خلع سلاح شیمیایی این کشور شاهد اظهارنظرهای مختلف و متضادی در مشارکت کشورهای عضو ناتو در عملیات نظامی بودیم. ماموریت ناتو تا قبل از پایان جنگ سرد بر اساس حفظ امنیت اروپا و کشورهای وابسته به بلوک غرب در برابر بلوک شرق بود اما پس از جنگ سرد، ایالاتمتحده به عنوان موسس و فرمانده ناتو ماموریتهای دیگری را برای این سازمان تعریف کرد؛ ماموریتهایی که از آن با عنوان مقابله با تروریسم و کمک به برپایی دموکراسی در کشورها یاد میشد اما در عمل پیگیر منافع ایالاتمتحده بود. به بیان دیگر آمریکا به دنبال این بود تا ناتو تبدیل به بازوی نظامی سازمان ملل شود و از کنار آن به اقدامات نظامی علیه کشورهای مخالف خود مشروعیت ببخشد.
مجموع این اقدامات سبب شد اختلافنظر بین اعضا بیشتر شود و در آخرین مورد آن نیز شاهد انتقاد فرانسه به عنوان یک عضو تاثیرگذار ناتو از آمریکا در مقام موسس این سازمان هستیم.
این اختلافنظرها در بعضی موارد منجر به پیگیری ایدههایی مثل ارتش واحد اروپایی شده که سالهاست در آرشیو دبیرخانه اتحادیه اروپایی قرار گرفته است اما هر بار به دلیل ضعف در مدیریت، نبود همصدایی و مهمتر از همه مشکلات ناشی از بودجه و منابع در اتحادیه اروپایی کنار گذاشته شده است.
اتحادیه اروپایی که روزی درصدد تبدیل شدن به یک ابرقدرت در نظام بینالملل بود، در حال حاضر درگیر موضوعاتی مثل پناهجویان، ورشکستگی یونان، گسترش راستگرایی و برگزیت است؛ موضوعاتی که هرکدام به تنهایی میتواند ضربه سنگینی به سیاست همگرایی و حیات این اتحادیه بزند. بدون شک مقامات کاخ سفید هم با اشراف به این موارد به تغییر در تعاملات خود با اروپا پرداختهاند و قصد دارند با سهمخواهی از اروپا و دیگر کشورهای عضو ناتو، از بار تامین هزینهها کم کنند و بودجه بیشتری برای مهار چین در شرق آسیا صرف کنند.
این تغییر رفتار در سیاست خارجی ایالات متحده و برهم زدن نظم سابق از سوی دولت فعلی آمریکا سبب شده تا نهتنها ناتو، که دیگر نهادهای بینالمللی با آینده نامعلومی مواجه شوند. اختلاف در ناتو و ضعف این سازمان صرفا ضعف یک پیمان نظامی نیست، بلکه نشان از ضعف در لیبرال- دموکراسی است. ناکارآمدی بانک جهانی و مواردی نظیر آن نیز بر این واقعیت تاکید دارد. از این رو اختلاف و ضعف ناتو را میتوان به مثابه کوه یخی از بحران دانست که بخش اعظم آن هنوز زیر آب است.
*کارشناس امنیت بینالملل