سعدالله زارعی: حمله به غزه ناشی از طرح و برنامهای است که اسرائیلیها هم به صورت تاکتیک و هم به صورت استراتژی در برابر جریان مقاومت در منطقه و همچنین افکارعمومی در سرزمینهای اشغالی دنبال میکنند.
عملیات تروری که علیه فرماندهان جهاد اسلامی صورت گرفت از منظر استراتژی کلان رژیم صهیونیستی، در مقابله با جریان مقاومت و یک پرونده چندین ساله قابل بررسی است. اسرائیلیها از مدتها قبل به دنبال ترور «بها ابوالعطا» فرمانده عملیاتی جهاد اسلامی بودند. دلیل این امر هم اقدامات قابل توجه و عملیاتهای موفق گردانهای تحت فرماندهی این فرمانده شهید فلسطینی علیه مواضع رژیمصهیونیستی بود.
این مسأله نمایانگر این واقعیت است که موساد به عنوان سازمان تروریستی رژیمصهیونیستی به صورت هدفمند و براساس استراتژی مشخص در پی ترور نیروهای جبهه مقاومت است و ملاحظهای در رابطه با فضای سیاسی حاکم برمنطقه ندارد. به عبارت دیگر اگر نیروهای این سازمان سال گذشته یا در هر مقطع زمانی دیگر از حضور «بها ابوالعطا» در محل بمباران اطمینان پیدا میکردند، عملیات انجام ترور را در دستور کار قرار میدادند.
از این جهت ارتباط این مسأله به اینکه این ترور با هدف کاهش قدرت جریان مقاومت پس از آرامش نسبی در لبنان و عراق صورت گرفته چندان روشن نیست، چرا که این رژیم درباره مقابله و جنگ با جریان مقاومت به هر نحو و در هر زمانی بیپروا و با هدف حذف و وارد آوردن ضربه عمل میکند.
در بعد تاکتیکی اما میتوان این ترور و حملات پس از آن را در راستای بهبود چهره امنیتی این رژیم نزد افکار عمومی مدنظر قرار داد. به هرحال صهیونیستها در وضعیت بغرنجی به لحاظ سیاسی بهسر میبرند. مقامات سیاسی این رژیم از اردیبهشتماه امسال هنوز برای تشکیل کابینه دچار اختلاف و سردرگمی هستند. بنیگانتس هم که از طرف نتانیاهو مسؤول تشکیل کابینه شده کمتر از یک هفته برای ائتلاف با دیگر احزاب فرصت دارد و در صورت عدم رسیدن به آن، سرزمینهای اشغالی در کمتر از یک سال شاهد برگزاری سومین انتخابات «کِنِست» خواهد بود.
از این جهت رژیم صهیونیستی در این مقطع دست به اقدامی زد که ریسک بالایی برای آنها داشت و منجر به این شد که وضعیت فوقالعاده امنیتی در سراسر سرزمینهای اشغالی حکمفرما شود. نمونه این اقدام از سوی ساواک در رژیم پهلوی دوم در شهریور 57 نیز صورت گرفته بود. درحالی که کشور درگیر اعتراضات مردمی و انقلاب بود، نیروهای امنیتی حکومت پهلوی، شهید«سید علی اندرزگو» را ترور کردند تا به اصطلاح نشانهای از قدرت اطلاعاتی و اشراف سیستم حاکم بر وضعیت سیاسی در نزد افکار عمومی باشد اما در عمل نتایج معکوسی به بار آمد.
اعلام موضع افرادی مثل بنیگانتس و آویگدور لیبرمن مبنی بر خودسرانه بودن و بهرهبرداری شخصی نتانیاهو از این اقدام به نفع خود حاکی از این است که این بار ترور فرماندهان جریان مقاومت نتیجه معکوس برای این رژیم خواهد داشت. هر چند که آن 2 هم از ترور «بها ابوالعطا» ابراز خرسندی کردند اما انجام آن در این مقطع زمانی را مغایر با منافع اسرائیل دانستهاند. به نظر میرسد تاکتیک ترور برای کسب وجهه، در سطح سرزمینهای اشغالی اعتبار و جذابیتی برای احزاب و افکار عمومی نخواهد داشت و در بین جریانهای فلسطینی نیز منجر به نزدیکی و وحدت خواهد شد. شاهد این مدعا نیز افزایش تمایل طرفداران جریانهای درون فلسطینی اعم از گروههای سازش به ریاست محمود عباس و جریانهای مقاومت به مقابله با رژیم صهیونیستی است.