کوکتلی خواهم ساخت
خواهم انداخت به بانک
دور خواهم شد از آن وضعیت
که در آن هیچ کسی نیست که همراه شود
یا راهی باز شود
پشت دریا شهری است
که در آن نازل بنزین پر امضای کری است
کوچهها جای کسانی است که با دود علامت دادند
چون که اینترنت نیست!
خودرو از سوخت تهی
و دل از آرزوی یارانه
همچنان خواهم راند
دور خواهم شد دور
تیر خواهم زد تیر
چند تا هم کشتم
چون که بیمایه فطیر است فطیر
پشت دریا شهری است
که شد ویرانه
مثل این خانه که انگار صاحبش آمد!
اوخ از مشت و لگد!
د نزن لامصب!
باز آژیر پلیس
شعر ناکام براندازی ما
تف و پس گردنی خلقالله
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
که غلط کردم من!