رضا حجت شمامی*: نظام بینالملل در طول تاریخ بهطور متناوب شاهد تغییر در نظم حاکم بر روابط کشورها بوده است. از 1648 میلادی که پیمان وستفالیا منعقد شد تا پایان جنگ دوم جهانی، نظام بینالملل بر پایه موازنه قوا مدیریت شد و پس از آن تحت تاثیر رقابتهای ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی تا 1991 میلادی نظام دوقطبی بر دنیا حاکم بود و پس از فروپاشی شوروی شاهد این بودیم که آمریکا با تعریف خود بهعنوان ابرقدرت جهانی، نظم تکقطبی را تعریف کرد و دایره مداخلات خود را حتی تا کشورهایی که در اصطلاح حوزه امنیتی شوروی بودند نیز گسترش داد. هر چند در این 30 سال جهان شاهد تحولات سیاسی بزرگی از جمله 11 سپتامبر و بیداری اسلامی و رشد چشمگیر اقتصاد چین بوده است اما این تحولات نتوانسته بهصورت عینی و مانند تحولاتی که در ابتدا ذکر شد، نظم بینالملل را بهطور کامل تغییر دهد.
نکته قابل توجه اینکه تاثیر تحولاتی که در قرن 21 رخ داد، بر روندهای جاری نظام بینالملل و تغییر نظام تکقطبی به آنچه اکنون تحت عنوان نظام در حالگذار به چند قطبی شهره شده، انکار نشدنی است.
دانشمندان روابط بینالملل، نظام بینالملل در دهه کنونی را نظام در حال گذار از تکقطبی به چندقطبی معرفی میکنند و برخی با ملاحظاتی معتقدند جهان در حال حرکت به سمت موازنه قواست. طبیعتا بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا و رشد اقتصادی چین سبب شد سرعت این گذار افزایش یابد. قدرتیابی چین در اقتصاد و به تبع آن رخنه کالاهای چینی در بازارهای هدف آمریکا موجب شد نگاه به شرق در دستور کار مقامات کاخ سفید قرار گیرد و حضور ایالات متحده در خاورمیانه و حتی اروپای شرقی کاهش پیدا کند. البته افزایش هزینههای دولت ایالات متحده ناشی از فرسایشی شدن جنگ در عراق و افغانستان و فشار افکار عمومی در داخل نیز مزید بر علت شد. در نتیجه این خلأ حضور، روسیه با پشتوانه 20 سال ترمیم اقتصاد داخلی و توسعه نسبی سیاسی توانست به بازآرایی قدرت سیاسی و اقتصادی خود بپردازد و از ضعف سیاست خارجی ایالات متحده بهره ببرد.
موضوع تجارت تسلیحات روسیه و تبلور این کشور در مقام دومین صادرکننده تسلیحات در دنیا که به 166 کشور از 190 کشور سازمان ملل سلاح صادر میکند نیز در این چارچوب قابل تحلیل است.
اما گذشته از اینکه تجارت تسلیحات یکی از پرسودترین نوع تجارتهاست و روسیه در نیمه اول سال 2019 توانست 5 میلیارد و 700 میلیون دلار سلاح صادر کند، تنها یک طرف برنامههای بلندپروازنه روسیه است.
روسها عملا با ایجاد روابط نظامی در بین کشورهایی که قبلا متحد استراتژیک آمریکا بودند یا هستند، سعی دارد بر روابط سیاسی و امنیتی این کشورها نیز تاثیرگذار باشد. نکته مهمی که باید در رابطه با سیاستهای نظامی کشورها مدنظر قرار داد این است که متاثر از نظام دوقطبی، اساس و بنیان تسلیحاتی کشورهایی که در عرصه نظامی قدرت بومی تکنولوژیک ندارند، یا غربی است یا شرقی. این امر به این معناست که این کشورها به سختی وارد روابط تسلیحاتی با کشورهایی میشوند که در جبهه مقابل قرار داشتهاند. بر این اساس سفارش تسلیحات به روسیه از جانب ترکیه، عربستان، مصر و امارات نشانگر این واقعیت است که نظم فعلی چندان ماندگار نیست. کشورهای هدف یا خریداران تسلیحات روسی به این درک رسیدهاند که ائتلافها بویژه آنها که به رهبری آمریکا تشکیل شده بود، در وضعیت متزلزلی قرار دارند.
از انتقادهای مکرون به ناتو و بیان واژه وضعیت مرگ مغزی برای آن گرفته تا رفتارهای یکجانبه آمریکا که از آن بهعنوان حمایتگری از مردم آمریکا و اقتصاد داخلی این کشور یاد میشود، همگی نشاندهنده این است که موقعیت ایالات متحده در مقام یک ابرقدرت در حال تنزل است.
جنگ اقتصادی و تحریمهای آمریکا علیه ایران، چین و روسیه و تقابل این کشورها در عرصه جنگ سایبری با آمریکا هم سبب شده زمینه همکاری و ایجاد ائتلافهای جدید در آسیا و خاورمیانه دوچندان شود.
از این رو نباید رقابتهای نظامی بین آمریکا و روسیه و چین و آمریکا را صرفا در قالب بازارهای اقتصادی مدنظر داشت. همانطور که پس از حمله به آرامکو، عربستان سفارش «اس400» به روسیه داد، ترکیه هم روابط نظامی و امنیتی خود را خارج از منافع ناتو و بلوک غرب جستوجو میکند.
در حال حاضر ایالات متحده در قرن 21 مانند انگلستان قرن 20 با چالش تغییر نظم و تقابل قدرتهای نوظهور مواجه شده است. این تجربه اگر چه برای نظام بینالملل جدید نیست اما تفاوت جدی ماجرا اینجاست که آمریکا برخلاف انگلستان متحد قدرتمندی در کنار خود ندارد که بتواند از آن بهعنوان برگ برنده در جنگ استفاده کند، لذا چارهای جز مدارا و قبول شکلگیری نظام بینالملل چندقطبی برپایه چندجانبهگرایی ندارد؛ نظامی که در آن کشورها صرفنظر از اینکه قدرتهای جهانی چه رویکردی دارند، در ائتلافها و اتحادهای مختلف عضو خواهند بود.
کارشناس بینالملل*