شورای شهر جایی بود که همه خواستههای اصلاحات در آن لحاظ شد، هیچ نظارتی بر کاندیداها وجود نداشت، آنها با تمام توان به عرصه ورود داشتند، «تَکرار» کردند و شورایی یکدست را تشکیل دادند؛ شورایی که حتی برای شهردار شدن «محسن هاشمیرفسنجانی» حاضر نشد یک صندلی خود را به یک اصولگرا دهد و «مهدی چمران» را به جمع خود بپذیرد. شعارهای پرطمطراقی از سوی اعضای این شورا داده میشد و شورای شهر پنجم حالا بیشتر عمر خود را گذرانده و در سرازیری قرار گرفته است. حال میتوان از عملکرد شورا در این بیش از 2 سال جمعبندی داشت و فعالیتهای آن را در کنار هم نشاند؛ شورایی که برای نخستینبار بیشترین مسأله بررسی شده در آن انتخاب شهردار بوده است. شورای شهری که بیشترین طرحهای آن ناظر به تفکرات اقتصادی- اجتماعی از قبیل «گران کردن شهر» تا «زیست شبانه» لیبرالی بود، بیش از آنکه کارآمدی مدیریت شهری داشته باشد، مواجهه «پوپولیستی» با مسائل داشته است و تلاش کرده صرفا با هوچیگریهای رسانهای مردم را سرگرم کند.
پوپولیسم در ایران اما ظهوری متأخر دارد و از اواسط دهه 80 و با شکست اصلاحطلبان مقابل رقیب انتخاباتی وقتشان وارد ادبیات مطبوعاتی و سیاسی کشور شد. اعتقاد محمود احمدینژاد به احیای رویکردهای عدالتمحورانه در اقتصاد، سفرهای متعدد استانی او و دیدار مستقیم با مردم مناطق محروم، تلاش برای کمرنگ کردن کلیشههای مدیریتی رایج در سالهای پس از جنگ و کاهش تشریفاتی از این دست باعث شد به یکباره پوپولیسم تبدیل به فحشی سیاسی برای محکومیت مدل دولتداری او و تحقیر حامیان اجتماعیاش شود. توصیف حامیان سیاسی او به مردم کمسواد، سادهلوح و فاقد پرسنیپ سیاسی توسعهیافته برای اعتباربخشی به الگوی سیاسی خود آنقدر تکرار شد تا از جایی به بعد ذات برخوردهای مستقیم مردمی، نقض ادبیات رایج مدیریتی در سخنرانیها و سیاستهای مبتنی بر توزیع عادلانه ثروت تبدیل به «ضدارزش» و «نمودی از پوپولیسم» در ادبیات اصلاحطلبان شد که ردپای این ادبیات را در شعارهای تحقیرآمیز حامیان کاندیدای اصلاحات در انتخابات 88 براحتی میشد مشاهد کرد. در چنین تعریفی از پوپولیسم، آنچه از آن بهعنوان «پوپولیسم ایرانی» یاد میشد (و حتی سالها بعد کتابی نیز با این عنوان برای بررسی تحلیل کیفیت حکمرانی رئیس دولتهای نهم و دهم به نگارش درآمد) به عبارت ساده وامگیری از «عواطف» و «آرزوهای مردمی» با نیت سرپوش گذاشتن بر خلأها و ضعفهای مدیریتی و سیاستگذاری بود. عبارت مشهور «مردم نوکر نمیخواهند، مدیر میخواهند» حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی سال 92 نیز واکنشی آشکار در جهت حمله به الگویی بود که سالها از آن بهعنوان پوپولیسم یاد کرده بودند. اختصاراً در ادبیات سیاسی ایران پوپولیسم بیش از آنکه قابل تحلیل بوده باشد قابلیت شناسایی داشته؛ شناسایی تثبیتشدهای که در یکسوی آن تکنوکراتها نمادی از الگوی حکمرانی مبتنی بر اندیشههای مدیریتی حساب شده بودهاند و در سوی دیگر پوپولیستها بهعنوان نمادی از الگوی حکمرانی مبتنی بر اندیشههای عدالت اجتماعی و تأکید بر حضور مستقیم مردم در امر سیاسی بودند، در سطحی دیگر هرقدر برای تکنوکراتها طبقات تحصیلکرده و مرفه نمادی از هسته اصلی مردم شناخته میشدند پوپولیستها محکوم به آن شناخته میشدند که با تکیه بر طبقات محروم و حاشیهنشین به دنبال سوار شدن بر سطح پایین سواد سیاسی آنها و پیش بردن کشور به سمت آرزوهای عامهپسند بودهاند.
درست در روزهایی که روزنامه ارگانی حزب کارگزاران سازندگی از پایان عمر دولت مردمی بولیوی که از قضا موفقترین کارنامه اقتصادی را در میان دولتهای آمریکای جنوبی داشته بهوسیله کودتای نظامیان بهعنوان «عاقبت پوپولیستها» ابراز خرسندی میکرد تکنوکراتهای ایرانی که مدیریت عمده دستگاههای اجرایی را نیز در دست دارند بیشترین تلاش را برای مشروعیتبخشی به خود با مدلی در پیش گرفتهاند که سالها از آن بهعنوان پوپولیسم یاد کرده بودند. در این میان هرچند دولت حسن روحانی را بهعنوان نمادی کامل از الگوی حکمرانی تکنوکراتها میتوان مورد بحث و بررسی قرار داد اما از جهاتی وضعیت «شورای پنجم شهر تهران» را میتوان الگویی کاملتر دانست. نخستین دلیل این حکم را میتوان بهانه قدیمی تکنوکراتها مبنی بر نظارت استصوابی شورای نگهبان دانست، بهانهای که مبتنی بر آن همواره منتخبان خود را منتخبانی حداقلی توصیف میکنند که موفق به عبور از دروازه نظارتی این شورا شدهاند اما درباره شورای شهر اساسا چنین نظارتی وجود ندارد و افراد منتخب دقیقا همان افراد مورد نظر و مطلوب اولیه بودهاند، دلیل دیگر اما این است که ترکیب یکدست و مطلق اعضای این شورا که همگی از یک لیست انتخاباتی بودهاند جای اما و اگرهایی از قبیل مخالفت و کارشکنی عدهای دیگر از اعضا را خنثی میکند و سرانجام دلیل آخر نیز میتواند عدم پیچیدگی ساختار این شورا در قیاس با دیگر دستگاههای مهم کشور باشد به گونهای که کمتر کسی میتواند کارنامه این شورا را به پای نهادی موازی یا دستگاهی مافوق بنویسد. بر این اساس عملکرد شورای شهر تهران را میتوان بروندادی کامل از ایدههای سیاسی و حکمرانی یک جریان سیاسی دانست که در تمام این سالها مدعی الگوی نخبهمحور و مدیریت علمی در مقابل الگوهای پوپولیستی و مردممحور بوده است.
نیمه پر عمر مدیریتی شورای پنجم در دو سال گذشته به خالیترین شکل ممکن پیموده شد. توقف و تعطیلی سراسری در عمده پروژههای شهری، بیبرنامگی برای سیاستگذاریهای کلان، بحران انتخاب شهردار (3 شهردار و 2سرپرست در مدت 2 سال)، غافلگیری در مواجهه با حوادث پیشبینیپذیری همچون بارشهای فصلی و... را میتوان خلاصه عملکرد مدیریت شهری پایتخت در این مدت دانست. شهری که افتتاح پروژههای بزرگ در آن به امری روزمره برای شهروندان تبدیل شده بود بیش از هر زمان دیگری به سکون و توقف عادت کرده است. با مجموعه این مباحث اما آنچه در این یادداشت مورد نظر است الگوی پوپولیستی تکنوکراتهای شهری در مواجهه با مسائل اصلی پایتخت است. در شرایطی که عمده پروژههای حملونقل عمومی بهعنوان مهمترین نیاز شهروندان یا متوقف مانده یا با سرعتی لاکپشتی در حال پیشرفت است نسخه جایگزین مدیران شهری عکسی از شهردار تهران در حال دوچرخهسواری و تبلیغ دوچرخهسواری در روزهای سهشنبه است. ناگفته پیداست کسی مخالف امری «نمادین» همچون دوچرخهسواری یا تبلیغ یک روز برای کاهش استفاده از اتومبیلهای شخصی نیست اما اگر این نماد تبدیل به راهکار شود و همچنان که پیش از این توضیح دادیم وامگیری از «عواطف» و «آرزوهای مردمی» با نیت سرپوش گذاشتن بر خلأها و ضعفهای مدیریتی باشد میتوان آن را در ادبیات سیاسی مدیران شهری فعلی نمادی از پوپولیسم دانست. مورد دیگر که به مراتب مشهودتر نیز بوده است مقوله نامگذاری خیابانهای شهر است، وظیفهای دستهچندم که هرچند واجد اهمیت است اما فاقد اولویت است. نگاهی کوتاه به رویه مدیریتی شورای پنجم اما دقیقا گویای همین امر است که این شورا تلاش خود را به آن معطوف کرده تا با وامگیری از هیجانات عمومی (برای مثال علاقه به ورزشکاران و هنرمندان) در جهت جبران کمکاریهای خود استفادهای حداکثری کند. نامگذاری خیابانها به نام مشاهیر ورزش یا هنر هرچند به ذات خود میتواند امری پسندیده باشد اما زمانی که تبدیل به مجرایی برای پر کردن خلأهای مدیریتی بشود، میتوان آن را نمونهای از مدیریت پوپولیستی حکمرانان یک نهاد و دستگاه دانست. اصلاحطلبهایی که سالها پیش شعارهای مبتنی بر «عدالت اجتماعی» را نشانهای از سوار شدن بر موج آرزوهای طبقات فرودست میدانستند حالا در الگویی به مراتب حداقلی شده از سرمایه اجتماعی مشاهیر هنری یا علایق عمومی به یک تیم ورزشی برای خلق دستاورد و رضایت اجتماعی استفاده میکنند.
در کش و قوس یک انتخاب!
شورای شهر پنجم اولین مواجهه جدی با مسائل شهر را در انتخاب شهردار داشت. هر چند پیش از انتخابات، مهمترین گزینه اصلاحطلبان برای شهرداری تهران «محسن هاشمی» معرفی میشد؛ اما اعضای اصلاحطلب آن حاضر به پذیرش استعفای محسن هاشمی از شورا و آمدن مهدی چمران نبودند، اگر چه این لایه رویی مسأله بود و اصلاحطلبان ترجیح میدادند در دستهبندیهای درونی خود، از نزدیکترین لایه به خاتمی برای شهرداری تهران گزینه انتخاب کنند تا نزدیک به دولت و کارگزاران! این اولین نقطه شکاف درونی جریان اصلاحات بود. آنها با همه مخالفتها و با وجود استعلامهای منفی بر انتخاب «محمدعلی نجفی»، گزینه همیشگیشان برای ریاستجمهوری را بر مدیریت شهر تهران گذاشتند؛ گزینهای که پایانی تلخ برای کل اصلاحات بهوجود آورد. نجفی خیلی زود بهخاطر بیماری استعفایش را به شورای شهر تقدیم کرد و بعد از آن ماجرای تلخ «شلیک به قلب اصلاحات» را رقم زد و لقب «سیاستمدار قاتل» را برای خود ثبت کرد.
پس از یک ماه سرپرستی «سمیعالله حسینیمکارم»، انتخاب دوم شورای پنجم نیز «سیدمحمدعلی افشانی» بود که از ابتدا بر بازنشسته بودنش اتفاق نظر وجود داشت اما شورای شهر با لجبازی بسیار بر این انتخاب تاکید کرد که نتیجه آن 6 ماه تنش در شهرداری تهران و در نهایت کنار رفتن افشانی بود. یک سال و چند ماه به طول انجامید تا در نهایت شهر تهران توانست یک شهردار ثابت را به خود ببیند.
***
حذف عنوان «شهید» از تابلوی خیابانها!
شهرداری تهران در دوره «پیروز حناچی» هم کمحاشیه نبود. تابستان امسال بود که خبر حذف عنوان «شهید» از تابلوهای شهری تهران [و چند شهر دیگر] منتشر شد؛ خبری که ابتدا از سوی شهرداری تهران تکذیب میشد اما بعد از انتشار عکسهای آن در فضای مجازی، شهرداری تهران بحث تخلف پیمانکاران و کوتاهی نامها برای جلوگیری از حواسپرتی رانندهها(!) را مطرح کرد. دست آخر شورای شهر تنها به این موضع سخنگوی خود بسنده کرد که «این احتمال وجود دارد در برخی بخشهای اجرایی کوتاهی شده باشد و ما حتما برخورد میکنیم». اما پیش از آنکه شهرداری بخواهد اقدامی کند، دانشجویان در اقدامی خودجوش نام شهیدان را با شابلون به تابلوهای شهر اضافه کردند که بازتاب رسانهای بسیاری داشت.
***
بازی سیاسی با خط 7 مترو!
مترو در تهران امروز مهمترین وسیله حملونقل عمومی به حساب میآید؛ پروژهای که عمده توسعه و پیشرفت خود را مدیون مدیریت عملگرای قالیباف است.
افزایش سرعت در گسترش خطوط متروی شهری در دوره مدیریت سابق شهر تهران انتظارات را برای تکمیل نقشه متروی تهران بالا برد، به گونهای که تا پایان سال83 مجموعا 35 کیلومتر از متروی تهران که بخش عمده آن روی زمین بود به بهرهبرداری رسیده بود و در حدفاصل سالهای 84 تا 96 این رقم به 221 کیلومتر رسید. قالیباف آخرین اقدام خود را پیش از رفتن از شهرداری تهران، تکمیل و افتتاح خط 7 متروی شهری قرار داد اما این طرف شورای شهر پنجم اولین اقدام خود را تعطیل کردن خط 7 مترو قرار داد.
نجفی ابتدا شب عید 96 را موعد راهاندازی مجدد خط 7 مترو اعلام کرد اما این وعده تا تیرماه 97 چند بار تمدید شد تا در نهایت 23 تیر مجدد بازگشایی شود. از زمان افتتاح خط 7 تا شهریور امسال تنها 8 کیلومتر به این خط افزوده شده است که آن هم با انتقادات بسیاری درباره نبود ایمنی و تهویه مترو همراه بوده است. این روند البته در عملکرد 2ساله شورای شهر تهران ادامه یافته است؛ شورا در این 2 سال آنقدر حاشیه داشته که به متن کار خود نپرداخته است.
***
بازی اسم و فامیل
شورای شهر پنجم اما از روز اول یکی از برنامههای منظم خود را تغییر نام خیابانها و کوچههای پایتخت گذاشته بود؛ تغییر نامی که آنقدر برای شوراییها مهم بود که برایش «کمیسیون نامگذاری» تشکیل دادند. کمیسیون نامگذاری اما شاید موفقترین کمیسیون شورای شهر تهران باشد، چنانکه در 9 ماه نخست فعالیت شورای شهر پنجم طبق اظهارات حقشناس، عضو شورای شهر تهران 46 مصوبه داشته و بیش از نیمی از آنها در صحن مطرح شده و رأی آورده است. شورای پنجم از همان ابتدا قید مدیریت شهری را زد و ترجیح داد برای خود یک برندسازی سیاسی کند، لذا روی پروژه تغییر نام خیابانهای تهران بر شخصیتهای پرحاشیه تاریخ معاصر تمرکز کرد. تصمیمگیری برای انتخاب نام «مصدق» برای یکی از خیابانهای تهران نخستینبار در توئیت یکی از نمایندگان شورای شهر اعلام شد و چندی بعد بهعنوان پیشنهادی به صحن علنی شورای شهر آمد. شورای شهر برای این کار ابتدا بر خیابان «کارگر شمالی» تمرکز کرد اما با مخالفتهای بسیار، خیابان «نفت» به مصدق تغییر نام یافت. خیلی زود تعداد نامهای مطرح برای تغییر نام بسیار شد اما یکی از جنجالآفرینترین موارد که خیلی زود نیز به فراموشی سپرده شد، نامگذاری خیابانی به نام «محمدرضا شجریان» بود؛ اقدامی که مخالفان بسیاری داشت و همچنان بلاتکلیف مانده است. اما پروسه سیاسی شورای شهر به همین جا هم ختم نشد و به سمت نامگذاری ساختمان شورای شهر به نام «سعید حجاریان» حرکت کرد؛ اقدامی کاملا سیاسی که در دل شورای شهر نیز مخالف جدی داشت. حقشناس، عضو شورا همان ایام اعلام کرد: «به عیادت دکتر شیبانی عضو پیشین شورای شهر رفتیم و در آن مراسم پیشنهاد شد به دلیل جایگاه این فرد، ساختمان شماره یک شورا به نام دکتر شیبانی نامگذاری شود و در همان جلسه برخی پیشنهاد دادند صحن شورا به نام دکتر شیبانی نامگذاری شود که رد شد. در همان جلسه برخی دیگر پیشنهاد کردند ساختمان شماره 2 هم به نام سعید حجاریان نامگذاری شود».
***
مدیریت شهری همیشه در غفلت
غافلگیری، گزاره «تکراری» این روزهای رئیس شورای شهر، شهردار و حتی روزنامه همشهری است؛ غافلگیریای که فقط برای این روزها نیست، 2 سال پیش پس از اولین بارش برف در دوره شهرداری نجفی در تهران که پلهای عابر پیاده یخ زده بود، تنها توصیه شهرداری این بود که کسی از پلهای عابر پیاده که منجر به خطر است رفت و آمد نکند. آن روزها همه منتظر ماندند تا یخها را آفتاب آب کند و بتوانند از پلهای عابر پیاده رد شوند. نجفی شهردار وقت تهران در آن اتفاق، در واکنش به انتقادات در توئیتر خود نوشته بود: «مردم و بویژه جوانان هنگام بازگشت از مدرسه و... شاخههای درختان را بتکانند که برف روی آنها بریزد و به درختان آسیبی نرسد». اتفاقی که بعدها در ماجرای بارش باران در زمان افشانی هم تکرار شد و آبگرفتگی معابر با توصیههای نروید، ماشین نیاورید و... حل و فصل شد. در بزنگاه سیل ابتدای سال نیز غافلگیری شورای شهر تکرار شد. هفتههای قبل که آلودگی هوا زیاد شده بود تنها موضع شهرداری انتظار از وزیدن باد بود. حناچی در این باره گفته بود: «اگر باد بوزد وضعیت آلودگی هوا خوب میشود» اما در همین هنگامه وزیدن باد که کمی هم با خود ابر و باران و برف آورد آخرین مرحله غافلگیری مدیریت شهری تهران بهوقوع پیوست تا مردم تهران مسافتهای چند کیلومتری را چند ساعته طی کنند. طنز ماجرا اینجاست که مدیریت شهری تهران از اتفاقات قابل پیشبینی رکب خورده و همواره در مواجهه با پدیدههای آب و هوایی که از یک هفته قبل قابل پیشبینی است ضربه میخورد.
***
پروژههایی که تمام نشدنشان سوژه شده است!
مدیریت شهری تهران از ابتدای شورای پنجم آنچه را که رها کرد، پروژههای عمرانی شهری بود؛ پروژههایی که برخی تا 90 درصد پیشرفت داشت و تنها کمی همت منجر به استفاده شهروندان تهران میشد.
«پل روگذر ابتدای اتوبان امام علی» و «دوربرگردان غیرهمسطح تقاطع آفریقا و صدر» جزو سادهترین پروژههای شهری بود که هر کدام تا یک سال بعد از تغییر در مدیریت شهری تهران همچنان نیمهکاره مانده بود.
مدیریت شهری تهران اما آنقدر ضعیف بود که برای راهاندازی و بازسازی میدان هفتتیر تمام مدیریت شهری و شورای شهر جمع شده بود یا برای تعویض آسفالت پل کریمخان فضای خبری ایجاد شده بود؛ که اینها خود سوژه طنز رسانهای برای دست انداختن شهرداری و شورای شهر شده بود.