مرحوم زرویینصرآباد در آخرین گفتوگوی خود روبهروی شهرام شکیبا نشست و گپوگفتی در ارتباط با فعالیتهایش در عرصه طنز و همچنین فضای طنز کشور داشت. در بخشی از این مصاحبه میخوانیم:
***
- اگر شما را رئیس همه طنزنویسها بکنند و مأمور ترسیم خطوط قرمز بشوید. چه خطوط قرمزی ترسیم میکنید؟
هیچ خط قرمزی وجود ندارد. ببین! من بارها گفتهام. یک مثال مشخص بزنم. چیزی که در جمهوری اسلامی چاپ شده، در دوره آقای احمدینژاد که به قول دوستان دوره تاریک و سیاه این مملکت بوده چاپ شده است.
- البته دوره آزادی بود. نوشتن بسیار آزاد بود.
واقعا.
- من خودم آن دوره بهترین دورهام بود و معتقدم الان بدترین دوره برای نوشتن است.
با اینکه شاید بگویی وزیر ارشادش دوستمان است و اصلا بچههای معاون ارشاد مرا دعوت میکنند و همه هم خوب هستند اما بعضی وقتها آن آزادی کاذبی که ما فکر میکنیم آزادی است و همه با هم دوستیم، نیست؛ تازه باعث میشود بیشتر ملاحظه کنیم و بگوییم حالا برای دوستمان بد نشود.
- طنز نوشتن در کدام دورهها در جمهوری اسلامی سختتر بوده؟ مشخصا در کدام دولت؟
دوره آقای خاتمی.
- سختتر بود؟
خیلی سخت بود.
- چرا؟
بهخاطر اینکه توقع مردم از طنز به قدری بالا رفته بود که دلشان جز با فحش خنک نمیشد.
- آن هم مشخصا برای جناح مقابل دولت؟
دقیقا. طوری بود که اگر شما میخواستید طنز بنویسید، میگفتند آقا، این خنکبازیها را بگذار کنار. بنویس فلانی فاسد است، فلانی دزد است. تو میگفتی اگر بنویسم که آویزانم میکنند، بعد هم با کدام سند و مدرک؟
عرضم این است که اتفاقا ابیاتی را که بعد انتقادی آنها بیشتر بود بیشتر گذاشتم. آقای قزوه گفت باید شعر بخوانم که گفتم نمیخواهم شعر بخوانم. همان زمانی بود که من دیگر در دفتر طنز نبودم و احساس میکردم شعر خواندن در آن جلسه بیشتر حق کسانی است که در حوزه کار میکردند. به همین جهت هم آن شعر را انتخاب کردم که طولانی بود، تا بگویم اگر بخوانم 70-60 بیت است که بگویند پس وقت نمیشود و نخوان! که آقای قزوه گفت حتما بخوان. البته قبلش گفت تا میشود طنز نخوان. گو اینکه بعدا آقای قزوه مدعی شد من به ابوالفضل گفتم طنز بخوان! خلاصه اینکه دعوت شدم و رفتم.