احسان سالمی: خدا رحمت کند جلال آلاحمد را! هر چقدر خودش در زندگی سعی کرد آدم صریح و شفافی باشد و در هر مرحله از زندگی هر آنچه به ذهنش درست و صحیح میرسید، بدون واهمه و ترس مینوشت و میگفت اما جایزرهای که پس از سالها به اسم او بنیان گذاشتند، حالا به مرحلهای رسیده که همه از صراحت نداشتن آن گلایه دارند؛ جایزهای که «تقسیم جوایز» آن چند سالی است بیشتر شبیه «تقسیم غنائم» شده و انتخاب این رویکرد در ظاهر میانهرو باعث اعتراض برخی اهالی ادبیات شده است. روندی که شاید بتواند گروههای بیشتری را راضی نگه دارد ولی واقعیت این است که تناسبی با خلق و خوی صریح آقا جلال و مواضع شفاف و بدون تعارف او ندارد. آقا جلالی که برای نقد غربزدگی با کسی تعارف نداشت؛ همچنان که در سفرنامههایش هم هر آنچه از فرهنگ و آداب و رسوم درست یا غلط مردمان شهرهای مختلف ایران دیده و شنیده بود، مینوشت.
* قضاوت کردن با نامهای نه چندان بزرگ!
این قاعده کلی در همه جوایز و جشنوارههای فرهنگی و هنری است که شما به عنوان برگزارکننده آن رویداد هر چقدر هم که تلاش کنید تا ترکیبی از هیأت داوران را معرفی کنید که باعث اعتراض هیچ کس نشود، باز هم گروهی هستند که در ارتباط با این ترکیب اعتراض خواهند کرد و از این نظر اعتراض به هیأت داوران جایزه ادبی جلال آلاحمد در سال جاری اتفاق تازهای نبود اما روی دیگر این ماجرا ترکیب نه چندان متناسب داوران این جایزه در بعضی رشتهها بود. برای مثال در رشته داستان بلند و رمان که به عبارتی باید آن را مهمترین بخش این جایزه ادبی دانست ترکیب 3 نفره هیأت داوران جایزه در این بخش شامل «شهریار عباسی»، «هادی خورشاهیان» و «احسان رضایی» میشود؛ هر چند خورشاهیان نویسندهای فعال و پرکار است اما کارنامه کاری او فاقد اثری است که در جامعه ادبی کشور گل کرده باشد و از این نظر حضورش برای قضاوت و داوری آثار مهمترین جایزه ادبی کشور توجیه مناسبی نداشت. احسان رضایی نیز از جمله منتقدان فعال چند سال اخیر در حوزه کتاب است اما مسأله رضایی و کارنامه کاریاش و همچنین حضورش در این ترکیب، دقیقا مثل همان ماجرای هادی خورشاهیان است.
نمونه مشابه این موضوع که باعث اعتراض گروهی از اهالی رسانه و کارشناسان شد را میتوان در ارتباط با هیأت داوران بخش «مجموعه داستان کوتاه» دید؛ آنجا نیز حضور خسرو باباخانی تناسب چندانی با این جایزه نداشت. این انتقادها به معنی ضعیف بودن این چهرهها یا حوزه کاری آنها نیست، بلکه اعتراض از آن جهت است که نام جلال آلاحمد و جایزهای که به نام او است، آنقدر بزرگ است که برای قضاوت آثار حاضر در آن باید از نامهایی بزرگتر استفاده میشد. همچنین در بخش مستندنگاری این دوره نیز اعتراض منتقدان به حضور داوری بود که کارنامه چندانی در حوزه مستندنگاری نداشت.
* تقسیم غنائم کجا و منش صریح آقا جلال کجا؟
روز گذشته اختتامیه جایزه جلال برگزار شد و جوایز بخشهای مختلف آن اهدا شد، البته جوایز که نه! بیشتر بخشهای این جایزه در دوره دوازدهم به جای برگزیده، اثر شایسته تقدیر داشتند! این یعنی یا آثار حاضر در این بخشها از کیفیت لازم برای برگزیده شدن برخوردار نبودند یا اینکه داوران ترجیح دادند به جای انتخاب یک اثر برگزیده، با اعلام چند اثر شایسته تقدیر به نوعی همه را راضی به خانه بفرستند. هیات داوران جایزه امسال در بخش داستان کوتاه اثری را برگزیده اعلام نکرد و مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» شایسته تقدیر اعلام شد. همچنین در بخش داستان بلند و رمان نیز که معمولا بیش از همه بخشهای جایزه مورد توجه رسانههاست، باز هم هیات داوران به جای انتخاب یک برگزیده، با اعلام 2 اثر شایسته تقدیر، جوایز را تقسیم کردند! البته بگذریم از اینکه انتخاب رمان پرحاشیه «وضعیت بیعاری» به عنوان اثری شایسته تقدیر در جایزه جلال به عنوان مهمترین جایزه حاکمیتی جمهوری اسلامی در حوزه ادبیات، تناسبی با رویکردهای این رویداد ادبی نداشت؛ تا آنجا که به تعبیر رضا رسولی، نویسنده و از اعضای انجمن قلم ایران «معلوم نیست این وضعیت بیعاری، تا کی در دستگاههای فرهنگی باقی خواهد ماند». این ماجرا وقتی جالبتر میشود که بدانید رمان مهم «پس از بیست سال» که میتوانست یکی از گزینههای جدی جایزه جلال امسال باشد، حتی به جمع نامزدهای نهایی این جایزه نیز راه پیدا نکرد.
* مسألهای فراتر از آنکه چه کسی مدیر باشد!
این جایزه در 7 دوره اخیر خود با مدیریت مهدی قزلی به عنوان دبیر اجرایی و مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان کار خود را دنبال کرده و معمولا در همه این دورهها نوک تیز انتقادات بیشتر از دبیران علمی و ادبی جایزه به سمت قزلی به عنوان متولی اصلی برگزاری این جشنواره بوده است. البته بر اساس آنچه خبرگزاری مهر در گزارش روز گذشته خود آورده، اگر اخبار و اطلاعات منتشر شده درباره ادغام موسسات تابع معاونت فرهنگی صحیح باشد و مدیران این معاونت در سال آینده و حتی اواخر امسال تصمیم به تغییر رویه خود درباره این مهم نگیرند، دوازدهمین دوره این جایزه، آخرین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد با مدیریت نهادی با عنوان بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان است. البته واقعیت این است که مسأله جایزه جلال و انتقادات اصلی وارد بر آن بیشتر از اینکه به واسطه این باشد که کدام نهاد و زیرمجموعه ارشاد مدیریت آن را برعهده داشته باشد، در واقع حول محور سرگردانی محتوایی این جایزه و عدم تعیین معیارهایی مشخص برای حضور آثار در این جایزه و انتخاب برگزیدگان است؛ اتفاقی که نمونه اخیر آن را باید انتخاب رمان «وضعیت بیعاری» به عنوان اثری شایسته تقدیر در این جایزه دانست؛ اثری که انتقادات گستردهای در ارتباط با مضمون و محتوای آن در مجامع ادبی مطرح شده بود و حداقل آنچه با قطعیت میشد درباره آن گفت، عدم تناسب محتوای این رمان برای مورد تقدیر واقع شدن در جایزهای همچون جایزه ادبی جلال بود.
* جایزهای که باید جایزه ادبی انقلاب و جمهوری اسلامی باشد
شاید بهترین و درستترین انتقادات به آنچه پیشتر به عنوان اصلیترین ضعف فعلی جایزه جلال از آن یاد کردیم را احمد شاکری در جریان تقدیر از او در مراسم اختتامیه جایزه جلال امسال مطرح کرد؛ آنجا که در نطق خود پس از دریافت جایزهاش در بخش نقد ادبی گفت: «اگر ما امروز از جایزه ادبی جلال آلاحمد یاد میکنیم، در واقع این جایزه، جایزه ادبی انقلاب و جمهوری اسلامی ایران است. جایزه جلال از جلال و برای جلال نیست، بلکه به نام جلال است. او خطای خود را شناخت و به دامن اسلام بازگشت. باید در نظر داشته باشیم جایزه جمهوری اسلامی را تقلیل به یک شخص ندهیم. ما امسال پس از اعلام نامزدها از دیدن برخی اسامی خون دل خوردیم اما باز هم در این اختلافها وقتی یک کتابی دربارهاش توافقی حاصل میشود، جرقه امیدی است، یعنی حرفی وجود دارد که بین ما و طرف مقابل مشابه است. بنده طی این سالها منتقد جایزه جلال بودم اما نه باندی و نه جناحی موضوعی را مطرح نمیکردم هر نقدی که میکردم بر اساس مبنا بود».