احسان سالمی: ذائقه مخاطب و سلیقه او مسألهای است که از بدو راهاندازی صنعت سینما مورد توجه خالقان آثار سینمایی و تصویری بوده است. اساسا هر محصول هنری در تعامل و ارتباط مستقیم با مخاطب است که هویت پیدا میکند و خواسته مخاطب است که در بسیاری از موارد مسیر سینما را از تمرکز بر تولید آثاری در چند ژانر مشخص به سمت سایر ژانرها میکشاند. شاهد مثل ملموس این ماجرا در سینمای ایران که نمونههای عینی آن احتمالا بیشتر از تولیدات سینمای جهان پیش چشم مخاطبان این یادداشت قرار داشته، مسأله چرخش ذائقه مخاطبان سینمای ایران به سمت آثار کمدی در سالهای اخیر است. اما آنچه بهانه نگارش این یادداشت شد، انتشار آماری در ارتباط با تغییر علاقهمندی مخاطبان سینما نسبت به ژانرهای مختلف سینمایی بین سالهای 1910 تا 2018 میلادی توسط یکی از سایتهای سینمایی بود؛ آماری جالب توجه که هر کدام از بخشهای آن میتواند سوژه انجام یک پژوهش سینمایی در زمینه دلایل تغییر ذائقه مخاطبان درباره هر کدام از ژانرهای سینمایی طی یک قرن اخیر باشد. اولین چیزی که از نگاه به آمارهای مندرج در این نمودار گرافیکی به ذهن هر مخاطبی میرسد، رشد آمار فیلمهای مستند و آثار مهیج است. درواقع براساس خروجیهای این نمودار ژانرهایی همچون موزیکال، جنگی و وسترن به مرور زمان دچار افت مخاطب شدهاند و از طرف دیگر مستندها و همچنین آثار دلهرهآور (یا همان تریلرها) و وحشتناک با رشد مخاطب روبهرو شدهاند.در ارتباط با رشد سینمای مستند و جلب توجه مخاطبان به این قبیل آثار بویژه در سالهای اخیر، بیش از هر چیز این گزاره در ذهنها متبادر میشود که شاید دلیل استقبال رو به رشد مخاطبان از آثار مستند ارتباط مستقیم فیلمهای مستند با فضای زندگی واقعی و بازتاب پیدا کردن مسائل و معضلات اجتماعی یا رویدادهای سیاسی مهم در این آثار است؛ اتفاقی که باعث میشود تا قابلیت ارتباطگیری مخاطبان با این آثار بیشتر شود. از طرف دیگر در ارتباط با ژانر کمدی که معمولا در سینمای جهان بیشتر مورد توجه مخاطبان است، بارزترین تحلیل را میتوان مربوط به نقاط اوج این نمودار دانست؛ جایی در حوالی دهه 1930 تا اواسط دهه 1940 که بخش عمدهای از کشورهای جهان درگیر جنگ دوم جهانی بودند و در این فضا به شکل طبیعی بهواسطه غلبه حس افسردگی و فشارهای روانی وارد بر جوامع غربی درگیر در جنگ، هیچ چیز به اندازه فیلمهای کمدی و سرخوشی ناشی از تماشای کمدیها نمیتوانست به عنوان یک مخدر قدرتمند جوامع افسرده آن روز را تسکین دهد. به همین خاطر هم هست که با وجود یکدست بودن میزان مخاطبان آثار کمدی در این یک قرن، اوج استقبال مخاطبان از این آثار را در همان سالها میتوان دید. البته در تحلیل این نمودار باید به شاخصههای تولیدی سینمای هالیوود نیز توجه شود. برای مثال در تحلیل اینکه چرا فیلمهای موزیکال در یک قرن اخیر به شکلی محسوس دچار افت مخاطب شده است، میتوان به این نکته اشاره کرد که سینمای آمریکا با عبور از سینمای استودیویی که تمرکز زیادی بر تولید آثار موزیکال داشت، کمکم این قبیل آثار را از چرخه اصلی تولید خود کنار گذاشت. البته که آثار موزیکال هیچگاه از سینمای آمریکا حذف نشد و اتفاقا در سالهای اخیر این ژانر جان دوبارهای گرفته است و توجه ویژه به آثاری از قبیل «لالالند» در فصل جوایز سینمایی هالیوود نشان میدهد ژانر موزیکال هنوز هم میتواند حرفهایی برای گفتن داشته باشد. به این مورد میتوان افت شدید محبوبیت ژانر وسترن را هم اضافه کرد؛ ژانری که محبوبترین ژانر سینمای هالیوود از اوایل قرن بیستم تا دهه ۶۰ میلادی بود ولی از اواخر دهههای 80 و 90 میلادی بشدت افت کرده است. جالب اینکه وسترن در سینمای هالیوود از جمله مهمترین ژانرها و حتی به تعبیری «مادر ژانرها» به شمار میرود و به تعبیر آندره بازن، نظریهپرداز بزرگ سینما، اگر سینما یعنی حرکت، پس وسترن عالیترین مصداق سینما و مظهر و عصاره آن است. اما همین عالیترین ژانرها به گواه نمودار مذکور از آغاز دهه 80 میلادی با افت شدید مخاطب روبهرو شده است؛ اتفاقی که شاید اصلیترین دلیل آن را باید حرکت فزاینده و پرسرعت جامعه آمریکا به سمت زندگی مدرن و دغدغههای متناسب با این زندگی دانست، دغدغههایی که در آن جایی برای دیدن وسترنهای کلاسیک با آن شکل و شمایل خاص خود نیست. جالب اینکه هر چه فیلمهای وسترن از آغاز دهه 80 میلادی افت کردهاند، براساس همین نمودار میتوان رشد میزان مخاطبان فیلمهای فانتزی را دید. فیلمهایی که اوج استقبال از آنها در سالهای میانی دهه 90 میلادی است؛ سالهایی که از آن به عنوان اثر ظهور رسانههای نوین یاد میکنند و طبیعی است که در این فضای جدید، آثاری از دنیای فانتزی جذابیت بیشتری برای مخاطبان خواهد داشت.