نوید مؤمن: نام «ویلیام برنز» و «جک سالیوان» برای بسیاری از مخاطبان ایرانی کاملا آشناست! این دو، از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای ایالات متحده در دوران ریاستجمهوری اوباما بودند؛ همان افرادی که برجام با مذاکره، تایید و امضای آنها به فعلیت رسید! طی ماههای اخیر، با توجه به افت محبوبیت ترامپ در برخی ایالات خاکستری و تعیینکننده در ایالات متحده آمریکا، دموکراتها نسبت به پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 امیدوار شدهاند. هر چند این امیدواری مطلق نیست اما منجر به آشکارسازی مواضع دقیق و عملیاتی دموکراتها در قبال برخی پروندههای جاری در حوزه امنیت و سیاست خارجی آمریکا شده است. یکی از این پروندهها، «توافق هستهای با ایران» است. اکتبر امسال [مهرماه]، «برنز» و «سالیوان» یادداشت مشترک و مهمی را درباره نوع مواجهه دولت بعدی آمریکا (در صورت شکست ترامپ در انتخابات) با برجام منتشر کردند که میتواند مبنای نگاه و قضاوت افکار عمومی دنیا و ایران در قبال دموکراتها و هویت آنها باشد. در بخشی از این مقاله مشترک که در «نیویورکتایمز» به چاپ رسید، آمده است: «اگر چه دولت ترامپ بدون توجه به پایبندی کامل ایران به توافق هستهای [برجام] از این توافق خارج شد اما هر گونه انتظار از سوی تهران مبنی بر رفع تحریمها بدون موافقت با نوعی «توافق تکمیلی»، غیرممکن خواهد بود! لازم است ایرانیها واقعبینتر شوند. تصور موافقت ایالات متحده با رفع تحریمها، بدون ضمانتهایی از جانب ایران مبنی بر آغاز فوری مذاکرات بر سر یک توافق تکمیلی که در آن دستکم چارچوبهای زمانی توافق تمدید شده و به مسائل راستیآزمایی و موشکهای بالستیک ایران پرداخته شود، غیرعملی است». این نخستین بار نیست که دموکراتها از «توافق تکمیلی» یا «توافق جدید» با ایران سخن به میان میآورند. قبل از انتشار مقاله مشترک برنز و سالیوان، «ایلان گلدنبرگ» مشاور «جان کری» وزیر اسبق خارجه آمریکا در مقاله خود در نشریه «فارین پالیسی» تاکید کرده بود: «رئیسجمهور بعدی باید از اهرم فشاری که پس از خروج ترامپ از برجام ایجاد شده برای رسیدن به تفاهم اولیه بر سر بسیاری از مسائل محل اختلاف با ایران و آینده برنامه هستهای این کشور استفاده کند. پیامی که باید به ایران و دنیا بدهیم این است: ما انتظار داریم بار دیگر به توافق برگردیم اما قبل از آن لازم است صحبت کنیم! ما باید برای بازگشت به برجام امتیازات بیشتری از ایران بگیریم».
همانگونه که مسجل است، دموکراتها اساسا برنامهای برای بازگشت به توافق هستهای با ایران ندارند. وجه اشتراک مقالات گلدنبرگ، برنز و سالیوان این است که هر سه آنها، آدرس «گذار از برجام» و «انعقاد توافق جدید» را به ایران و نظام بینالملل مخابره کردهاند. به عبارت بهتر، حتی اگر ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 از رقیب دموکرات خود شکست بخورد، بازگشت مطلق به برجام در دستور کار دموکراتها نخواهد بود. نکته حائز اهمیت اینکه نوع خواستههای مطرحشده از سوی دموکراتها نیز دقیقا مشابه همان مطالباتی است که ترامپ از ابتدای سال 2017 میلادی و پس از حضور در کاخ سفید مطرح کرده بود: «اعمال محدودیت همزمان بر برنامههای هستهای، موشکی و منطقهای ایران».
واقعیت امر این است که 2 حزب سنتی ایالات متحده، هر دو نسبت به استراتژی «مهار ایران قدرتمند» پایبند و در محاسبات تاکتیکی و رفتاری خود نیز از آن پیروی میکنند. شاید تنها تفاوت دموکراتها و جمهوریخواهان، نحوه طرح این مطالبه یا ادبیاتی است که در این باره به کار میگیرند! بدون شک در چنین شرایطی نوشتن یادگاری بر دیوار دموکراتها و یاد کردن از «انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 آمریکا» به عنوان نقطهگذار یا تعیینکننده در محاسبات سیاست خارجی کشورمان، «خطای محض راهبردی» محسوب میشود. هزینههای این خطای راهبردی بشدت سنگین بوده و مانع از تمرکز دستگاه دیپلماسی ما بر ظرفیتهای پیرامونی و غیرغربی برای هدایت و مدیریت صحنه خواهد شد. از سوی دیگر، مرور و تکرار مواضع اخیر برنز، سالیوان و گلدنبرگ، بهترین فرصت تامل و تفکر برای کسانی است که هنوز میان «آمریکای دموکرات» و «آمریکای جمهوریخواه» قائل به تفکیک هستند. از دل این نگاه بازدارنده و خطای مبنایی، در مرحله بعد شاهد تولید واژگانی مانند «دولت خوب آمریکا» و «دولت بد آمریکا» هستیم!
در اینجا باید ضمن تکیه بر اصل «رصد هوشمندانه»، مانع مانور طرفداران ایالات متحده و مذاکره با واشنگتن، بر روی دوگانه «دموکرات/ جمهوریخواه» شد. این دوگانه، با توجه به عهدشکنی دولت اوباما پس از امضا و اجرایی شدن برجام- که نمونه بارز آن را در جلوگیری از عادیسازی روابط بانکی و اعتباری با ایران شاهد بودیم- و متعاقبا خروج دولت ترامپ از توافق هستهای با ایران، دیگر کاملا از بین رفته است. بدیهی است در چنین شرایطی نباید اجازه بازتولید چنین دوگانه خطرناکی را به بانیان و عاملان این پروسه داد.