محمد شهاب: در صفحه 683 «اقتصاد کلان پیشرفته» رومر این سوال مطرح میشود: چرا تورم همواره نتیجه رشد سریع عرضه پول است؟ در صفحه 684 یادآوری از بازار پول کینز و معادله برابری عرضه و تقاضای پول میشود؛ بعد گفته میشود: «مدل عرضه و تقاضای پول حقیقی دلالت بر آن دارد که تقاضای ماندههای حقیقی تابعی نزولی از نرخ بهره اسمی و تابع صعودی از درآمد حقیقی است. اگر عرضه پول را با M/P نشان دهیم آنگاه به معادلهای دست خواهیم یافت که منشاهای بالقوه بسیاری برای تورم را نشان میدهد. یعنی سطح قیمتها میتواند به دلیل افزایش عرضه پول، افزایش نرخ بهره، کاهش تولید و کاهش تقاضای پول افزایش یابد. با وجود این هنگامی که به بررسی تورم در دورههای طولانی میپردازیم، اقتصاددانان معمولا فقط بر یک عامل تاکید میکنند: رشد عرضه پول... دلیل این تاکید این است که عوامل دیگر مدل مانند کاهش تولید افزایش نرخ بهره و کاهش تقاضای پول نمیتوانند پایدار باشند». طبیعی است اینجا یک سوال مطرح میشود: چگونه از معادله بازار پول منتسب به کینز استفاده شده است ولی نتیجه خلاف آنچه کینز از سیاست پولی دنبال کرده است دنبال شده و میشود؟ بنابراین معلوم است که صرف یک معادله و برقراری یک رابطه ریاضی امکان نتیجهگیری را فراهم نمیکند. طرف راست معادله هر عامل دیگر مطرح شود و تقاضای پول تابع هر علت دیگر باشد، باز هم سطح قیمتها از ارتباط مستقیم خود با سطح نقدینگی در جامعه خبر میدهد بنابراین صرف رجوع به معادلات ریاضی به هیچ وجه درست نیست. به عنوان یک مثال دیگر میتوان به نتیجهگیریای که از نرخ ارز حقیقی در اقتصاد دنبال شده است، اشاره کرد: R=ePf/P . در این رابطه اگر R بزرگتر از یک باشد، گفته میشود اقتصاد از قدرت رقابتپذیری بالایی برخوردار است و امکان افزایش صادرات را خواهد داشت. نزدیک به 2 دهه است که نرخ ارز حقیقی در ایران بزرگتر از یک است ولی همواره با منطق کاهش قدرت رقابتپذیری آن هم بر اساس همین معادله فوق توصیه به افزایش نرخ ارز اسمی شده است و همچنان نیز این توصیه را دنبال میکنند. غرض آن است که یک معادله نمیتواند مبنای یک نظریه و توصیه سیاستگذاری باشد. همینطور که معادله بازار پول کینز نتیجهگیریای را که از خنثایی پول توسط کلاسیکهای جدید شده است بر کینز بار نکرده بود و همینطور که برای نظریه قدرت رقابتپذیری به جای تکیه بر نرخ ارز حقیقی باید تکیه بر سطح قیمت و میزان مفید بودن محصول و تکنولوژی داشت. صفحه 686 این کتاب، صریح به این مسأله اشاره میکند که آنچه از ارتباط تورم با تغییرات عرضه پول بیان کرده است چشم بسته بر اساس یک معادله نیست: «بنابراین رشد پول نقش خاصی در تعیین تورم دارد نه به این دلیل که پول بر قیمتها تاثیر مستقیمتری در مقایسه با سایر عوامل دارد بلکه بدین دلیل که از نظر تجربی رشد پول بیشتر از سایر تعیینکنندههای تورم تغییر میکند. نمودار متوسط تورم در مقابل متوسط رشد پول طی دوره 2006-1980 برای نمونهای از 97 کشور، یک رابطه روشن و قوی بین این دو متغیر را نشان میدهد».
تورم مسألهای است که از دهه 1980 دیگر موضوعیت خود برای کشورهای توسعه یافته را از دست داده است و اینکه برای تورم سالانه کمتر از 2 درصدی موضوعیتی بتوان پیدا کرد که دنبال ارتباطسازی آن با نرخ رشد عرضه پول بود، درست است که از لحاظ نموداری تصاویر و نمودارهای زیبا را فراهم میکند ولی منطقا نمودارها قابل اعتماد نخواهند بود.
واقعیت تورم متوسط سالانه کمتر از 2درصد عدم موضوعیت تورم در کشورهای توسعهیافته است. تورم متوسط کمتر از 2 درصد نمیتواند موضوعیتی به نام تورم را باقی بگذارد مگر آنکه اقتصاددانانی باشند که به دنبال مدلسازی بوده و باز آمار و ارقام ریاضی را ریاضیوار نگاه کرده و مدلسازی کنند.