سیدوحید سمنانی: در چند سال اخیر نهضتی برای ثبت و ضبط خاطرات جنگ از سوی نهادهای انقلابی راه افتاده است. این تولیدات اغلب در قالب کتاب و گاه فیلمهای مستند به سامان رسیدهاند و محور شکلگیری آنها ضبط تاریخ شفاهی و خاطرات روزهای جنگ بوده است. بررسی موضوعات فیلمهای ایرانی دو دهه اخیر نشان میدهد پرداختن به جنگ و تبعات آن- دستکم از نظر تعداد- به حاشیه تولیدات هنر هفتم رانده شده است. این در حالی است که در دهه 60 و نیمههای دهه 70 پرداختن به این موضوع دغدغه اصلی فیلمسازان و نهادهای فرهنگی بوده است. نکته قابل توجه اینجاست که با درک منطقی از نیازهای آن روز جامعه ایرانی، تزریق روح حماسی در بدنه اجتماع امری ناگزیر بوده است؛ امری که تا حدود زیادی ضعف سناریونویسی، اجرای نهچندان موفق امور فنی در تصویرپردازی، تدوین شتابزده و ناکارآمدی جلوههای ویژه را در امر تولید اغلب آثار دهه 60 توجیه میکند، زیرا در آن برهه زمانی آثار هنری بیش از هر چیز خود را متعهد به پاسخگویی به نیازها و هیجانات جاری جامعه میدانستهاند. شدت این مساله تا جایی است که بندرت میتوان از بین آثار تولیدشده در آن سالها، انگشت تایید و انتخابی همهجانبه را بر آنها گذاشت و از بین آنها به اثری شاخص رسید که هم فیلمنامهای قوی داشته باشد و هم به شوق ماندگاری، در عمل خود را به استانداردهای مطلوب فیلمسازی در تاریخ سینمای کشور نزدیک کرده باشد.
با پایان یافتن جنگ، نویسندگان و مسؤولان فرهنگی فرصتی یافتند با عبور از شخصیتهای خیالی جنگ، که البته هر کدام نمادی از رزمندگان حاضر در جبههها بودند، در فیلمنامهها به روایت دلاوریها و خلق شگفتیهای مستند جنگ بپردازند. نکته اینجاست که خلق روایتهای مستند از زبان شخصیتهای گمنام، شانه به شانه روایت زندگی و دلاوری نامآوران جنگ پیش آمده است و بیهیچ اغراق و تعارفی اگر استقبال مخاطبان را ملاک توفیق در اثرگذاری فیلمها و خاطراتنوشتهها بدانیم، گاه بیان روایات مستند از زبان شخصیتهای گمنام، موثرتر از زاویه بیان احوالات نامآوران بوده است.
بیهیچ تردیدی نفس کار تولید اثری هنری با محوریت این شخصیتها نهتنها امری است پسندیده، بلکه مسالهای است که چراغ این سؤال را در ذهن روشن میکند؛ چرا پرداختن به این مساله مهم تا به امروز معطل مانده بوده است؟ صرفنظر از این سوال که در این مجال جایی برای پاسخیابی آن نیست، این موضوع را مطرح میکنیم که وقتی جامعه فرهیختگان مشتاقانه این روایتها را در قالب کتابها دنبال میکند و قاطبه مردم نیز با کلیت سریالها و فیلمهایی از قبیل «شوق پرواز»، «حمله به اچ 3»، «سیمرغ» و... همراه و موافق بودهاند، چرا تاکنون در معرفی چهرهها و وقایع با کاهلی و اهمال مواجهیم؟ با این وجود، پرداختن به این موضوعات تنها یک روی سکه است و با توجه به عبور از هیجانات زمان جنگ، شایسته است در ساخت این مجموعهها 2 اصل مدنظر تولیدکنندگان کار قرار گیرد: نخست تقید و تعهد حداکثری به واگویی وقایع مستند است و دیگری انعکاس هنرمندانه آنها با توجه به ابزارها و امکانات نوین سینمایی. برای تحقق این 2 اصل لازم است کارگروههایی تخصصی روی تولید بخشهای مختلف طرف مشورت قرار گیرند تا نتیجه نهایی به خلق اثری ختم شود که در سطحی فراملی قابل طرح و دفاع باشد.
بیهیچ تعصب و اغراقی باید گفت در جنگ 8 ساله، قوای ایرانی با قوای نظامی یک کشور مواجه نبودهاند و تعدد اسرای عراقی از کشورهای گوناگون، تنها نمایشگر بخشی از این تهاجم بینالمللی است. در نمایی وسیعتر، تجهیز همهجانبه ارتش حزب بعث از سوی کشورهای به ظاهر بیطرف امری است انکار ناشدنی از همکاری دولتهای مختلف برای به زانو درآوردن دولت نوپای ایران. جای شگفت است که با وجود درک شفاف از عمق بینالمللی آن جنگ، تا هنوز اثری فراملی برای بازشناسی زوایای آن جنگ از سوی دستاندرکاران سینما تولید و ارائه نشده است. هرچند میتوان دستکم چند فیلم فاخر جنگی را به عنوان آثار برتر ملی، در حوزه سینما جا داد اما بیتردید وسعت حقایق جنگ قابلیت تأثیرگذاری عمیقتر و ماندگارتری دارد، همچنین سینما ظرفیت بیشتری برای معرفی زوایای پنهان جنگ 8 ساله در سطح جهانی دارد؛ ظرفیتی که آنگونه که شایسته و بایسته است به خدمت گرفته نشده است.
محصول جنگ خشونت است و جنگاوران نخستین قربانیان جنگ؛ چه کسانی که در جنگ کشته و زخمی میشوند و چه کسانی که تلخی اسارت را در اردوگاههای دشمن به تحمل مینشینند. امید پیروزی نیروهای خودی بر دشمن وقتی که خودت اسیر دست دشمن باشی تناقضی است طنزآلود و انتظار کشیدن آزادی در بیزمانی، به محالی فتح سرزمینهایی تسخیرناپذیر میماند. فیلم 23 نفر در تلاش بوده است تا بخشهایی از زندگی اسرای نوجوانی را به تصویر بکشد که در سالهای اخیر به مدد خاطرهنگاری احمد یوسفزاده، یکی از آن 23 نفر، حضور دستهجمعی ایشان در یکی دو برنامه پربیننده تلویزیونی و ساخت مستندی از روایت اسارت آنها از گمنامی درآمدهاند. همانطور که گفتیم نفس پرداختن به مساله خاموش اسارت جوانان و دیدار آنها با صدام نقطهای است امیدوارکننده که باید مورد حمایت همهجانبه قرار بگیرد اما در مواجهه با این رویکرد باید در نظر داشت وقتی این حرکت ماندگار و مؤثر خواهد بود که از 2 اصل مستندنگاری وقایع و حفظ شأن حرفهای و هنری اثر غفلت نشود.
تولیدکنندگان در فیلم «23 نفر» کوشیدهاند به اصل اول وفادار بمانند؛ هرچند در عمل تفاوتهای چشمگیری در مستندات مکتوب و این فیلم دیده میشود؛ تفاوتهایی که به واسطه آنها میتوان صحنههایی از فیلم را به چالش کشید، زیرا تلطیف نماها و فضاها گاه تا کمرنگ کردن حقیقت خشونتها پیش رفته است. از سوی دیگر به نظر میرسد تولیدکنندگان با تصور اینکه محوریت فیلم پیرامون شخصیت 23 نوجوان است، در مخاطبشناسی فیلم دقیق نبودهاند؛ هرچند کوشش شده است تا با حذف خشونتها و چاشنیبخشی فضایی طنزآلود، فیلم را رنگ و بویی بدهند که نوجوانان نیز از تماشای آن لذت ببرند. با این حال منتقدی که تجربه تماشای این فیلم را در توده دستچین نشده گروههای مختلف سنی داشته باشد به این نکته اذعان خواهد کرد که فیلم در همراه ساختن نوجوانان با فراز و فرود اثر توفیق چندانی ندارد. تحلیل مسائل فنی فیلم تخصصیتر از آن است که صاحب این قلم به خود اجازه دهد به آنها ورود کند اما بیگمان حالا که پس از سالها به این درک رسیدهایم که در حوزه آزادگان دست به کار شویم باید به عمق بیشتر و دایره مخاطبانی فراتر بیندیشیم.
در هر صورت باید به دستاندرکاران این فیلم خداقوت گفت و مشتاقان سینما را به تماشای این فیلم دعوت کرد. نگارنده معتقد است در موضوع آزادگان «23نفر» از بهترین آثار تولید شده است اما هنوز تا خلق اثری ماندگار و جهانی فاصله ملموسی باقی است؛ فاصلهای که 23 نفر را میتوان جزو نخستین گامهای جدی برای پیمودن آن به شمار آورد.