هفته گذشته نقاش تابلوی معروف «چشم چشم 2 ابرو دماغ و دهن یه گردو» اعلام کرد:
یک بخشی از نقاشی کشیدن به مارک مدادرنگی مربوط است؛ یا از آن گرانقیمتها برام بخرید یا دیگر نقاشی نمیکشم، اصلا بلد نیستم.
همچنین یکی از آشپزهای سطح شهر وقتی دید کوفته تبریزیاش وا رفته و دیگر روی غذا پختن ندارد گفت:
قرمه است و گوشتش؛ چون گوشت سردست برهای که ماساژ داده شده است را برایم نمیخرید نمیپزم، اصلا بلد نیستم.
در همین راستا یک پلیس وظیفهنشناس که دید حال ندارد ماشین جریمه کند و کی میره این همه راه رو خبر داد:
یک بخشی از کنترل نامحسوس در سطح جاده، به مدل ماشین مربوط است. چون آخرین مدل بنز را زیر پایم نمیگذارید کنترل نمیکنم، اصلا بلد نیستم.
به دنبال این ماجرا، جراحی که چند عمل ناموفق داشت و چندین نفر را تیکهپاره کرده بود وقتی دید جوابی ندارد بدهد فریاد زد:
یک بخشی از جراحی به نوع بیمارستان مربوط است؛ چون اینجا بیمارستان دولتی است دیگر جراحی نمیکنم، اصلا بلد نیستم.
گفتنی است مسؤول اداره معاونت سفرهای برونمرزی که بند نافش را در خارج انداخته بودند و همچنین مسؤولیتپذیری در خونش نبود طی بخشنامهای فرمود:
یکبخشی از امور ما به خارج مربوط است، خارج هم که به ما مربوط نیست. من مسؤولیت نمیپذیرم، اصلا بلد نیستم.